در یکی از روزهای شهریور ساعت ۲ بعدازظهر به محل ثبتنام رفتیم. مدارک را ارائه کردم و مسئول مربوطه بعد از کنترل مشخصاتم کمی مکث کرد. مطمئن بودم که این مکث هیچ دلیلی جز باور دینیِ متفاوتِ من از سایر دانشجویان ندارد ولی چون اظهارات مسئولان و قانون اساسیِ کشور نباید مرا از تحصیل محروم کند به روی خودم نیاوردم و منتظر ماندم.
در روز ۲۸ خرداد ۱۳۶۲ ده زن بهائی در شیراز اعدام شدند. به آنها گفته بودند چهار جلسه فرصت دارید مسلمان و سپس آزاد شوید. بیشتر آنها سنشان کمتر از ۳۰ سال بود و جوانترینشان، منا محمودنژادِ شانزده ساله بود.
سرکوب بهائیان ایران در چند هفتهی گذشته شدت گرفته است. جامعهی جهانی بهائی در بیانیهای مطبوعاتی که روز ۱۰ شهریور منتشر شده از ۲۴۵ مورد سرکوب و آزار در یک ماه گذشته خبر داده است. از جمله «دستگیری، حبس، تخریب و مصادرهی خانهها و املاک، یورش به منازل و اماکنِ کسبوکار، ضرب و شتم، امتناع از ارائهی خدمات درمانی به بازداشتشدگان و محروم کردن بیش از صد جوان بهائی از تحصیلات دانشگاهی.»
آنچه خواهید خواند، ماحصل چندین ساعت گفتگو با سه نفر ــ مرتضی، پژمان و مریم ــ است. این سه نفر دوستان و معاشرین بهائی دارند و به دلیل زمینههای فعالیتشان، تحقیقات گستردهای در مورد پروندهها و وضعیت فعلی و شرایط زندگی بهائیان دارند. با آنها دربارهی وضعیت معلق عدهای که به صاحبان «پروندهی باز» معروفند گفتگو کردیم.
سیاست سرکوب و مقابلهی حکومت ایران با بهائیان در هفتههای اخیر به حجم، وسعت و شدتی نگرانکننده رسیده است. این یادداشت به بعضی ریشههای تاریخی علل سرکوب بهائیان ایران میپردازد.
دکتر شاپور راسخ، استاد جامعهشناسی و از پیشگامان مطالعات و پیمایشهای کمّی در ایران، چندی پیش در ۹۷سالگی درگذشت. در متن پیشِ رو به اثر مشترک شاپور راسخ و جمشید بهنام، مقدمه بر جامعهشناسی ایران، آسیبشناسیِ جامعهی ایران در این کتاب، و همچنین نقد برخی از روشنفکرانِ آن دوره، مانند جلال آلاحمد، به این اثر پرداخته شده است.