زبان من با زبان آدمکشها یکی است
میخائیل شیشکین
میخائیل شیشکین آرزو میکند که روسیهی دیگری از میان خاکسترِ خود برخیزد و مینویسد: «ما برای بررسی تمامیتخواهیِ شوروی دادگاهی شبیه به نورمبرگ نداشتیم و دست قاتلین آن دوره را از قدرت کوتاه نکردیم.»
میخائیل شیشکین آرزو میکند که روسیهی دیگری از میان خاکسترِ خود برخیزد و مینویسد: «ما برای بررسی تمامیتخواهیِ شوروی دادگاهی شبیه به نورمبرگ نداشتیم و دست قاتلین آن دوره را از قدرت کوتاه نکردیم.»
در نخستین روزهای جنبش اخیر که بعضی آن را «انقلاب ۱۴۰۱»، بعضی دیگر «جنبش زن، زندگی، آزادی»، برخی «خیزش مهسا»، و برخی دیگر «قیام ژینا» میخوانند، بحث تفاوت میان نسلها بهشدت داغ بود.
روی دیوار با حروف درشت نوشته بودند: «از ایستادن در صفهای بیپایان خسته شدهایم!» چنین نوشتهای در دوران رژیم کمونیستی چائوشسکو برتافتنی نبود. تازه این اول ماجرا هم نبود؛ قضیهی دیوارنوشتهها از هفده روز قبل شروع شده بود.
از صبح برف سنگینی میبارد. هوا خاکستری و فضای شهر ملتهب است. میادین اصلی از نیروهای امنیتی پر شدهاند. مأموران موتورسوارِ یگان ویژه، ونهای نیروی انتظامی و ماشینهای سیاهرنگ زرهی. اخبار گوشه و کنار کشور حاکی از اعتراضات گستردهی مردم به افزایش قیمت بنزین است. هر لحظه در توئیتر، اینستاگرام و تلگرام ویدئوی جدیدی از اعتراضات مردم منتشر میشود. حجم اطلاعاتی که شهروندان از اعتراضات منتشر میکنند، شگفتآور است.
به زندانیان قرص میخورانند و آمپول میزنند. کارکنان زندان به آنها میگویند هدف از این کار پیشگیری از بیماری است اما در واقع موش آزمایشگاهی به شمار میروند و سرگرم انجام آزمایشهای پزشکی روی آنها هستند. قوای ادراکی بسیاری از زندانیان کاهش یافته است. برخی از مردان عقیم شدهاند. به زنان مرتباً تجاوز میشود.
چندی پیش فرایند نبش قبر فرانسیسکو فرانکو در اسپانیا در کلیسای درهی شهدا انجام گرفت. این کار به امری غیر عادی که چهل سال طول کشیده بود پایان داد زیرا یک حکومت مردمسالار نمیتواند پاسدار استبداد باشد. تا کنون جسد فرانکو در مقبرهای نسبتاً غولپیکر واقع در کوههای شمال مادرید در ارتفاع ۱۴۰۰ متری دفن شده و تاج این کلیسا صلیبی ۱۵۰ متری است که از چند کیلومتری به چشم میخورد. پس از این، بقایای جسد فرانکو در یک مقبرهی خانوادگی، در گورستانی معمولی بدون هیچ بیرق و نشانی مدفون خواهد شد.
روشنفکران لهستانی سابقهای طولانی در تأسیس دانشگاههای زیرزمینی دارند. نویسنده بر اساس تجربهی خود در مقام استاد یکی از دانشگاههای مخفی در لهستان به توصیف ساختار و اهداف دانشگاهی زیرزمینی در حکومتی تمامیتخواه میپردازد.
کدام ویژگیها سبک نگارشی بهومیل هرابال را منحصربهفرد میسازد؟ «رمان کارخانهای» چیست؟ چرا به تعبیری، بزرگترین هدیهی هرابال به بشریت، «دروغ» است؟ آیا آثار هرابال را میتوان «تمثیلی» دانست؟