هفت روزی که زندگی ما را تکان داد
medium
شنبه ۲۵ آبان:
از صبح برف سنگینی میبارد. هوا خاکستری و فضای شهر ملتهب است. میادین اصلی از نیروهای امنیتی پر شدهاند. مأموران موتورسوارِ یگان ویژه، ونهای نیروی انتظامی و ماشینهای سیاهرنگ زرهی. اخبار گوشه و کنار کشور حاکی از اعتراضات گستردهی مردم به افزایش قیمت بنزین است. هر لحظه در توئیتر، اینستاگرام و تلگرام ویدئوی جدیدی از اعتراضات مردم منتشر میشود. حجم اطلاعاتی که شهروندان از اعتراضات منتشر میکنند، شگفتآور است. از سهچرخه سواری در یکی از شهرهای کردستان و قلیان کشیدن وسط اتوبان در اصفهان تا درگیری مأموران امنیتی و گارد ویژه با معترضان. ظهر بازار تهران مانند شب عید شلوغ بود اما برخلاف ایام عید مغازهها تعطیل بودند. شلوغی بازار با شلیک گاز اشکآور به خشونت کشیده شد. حالا اتوبوس به کندی از خیابان ولیعصر بالا میرود، ترافیک غوغا میکند. حتی خط ویژهی اتوبوس هم بسته است. یکی از دوستانم عکس گوگل مپ تهران را برایم میفرستد، بر روی تمام اتوبانها و خیابانهای اصلی شهر علامت مسدود دیده میشود. از اتوبوس پیاده میشوم. باید مسیر چند کیلومتری تا خانه را پیاده بروم. ساعت ۷ است و نصف مسیر را آمدهام، ماشینها وسط خیابان ایستادهاند و بوق ممتد میزنند. دیگر vpn گوشیام کار نمیکند و به تلگرام و توئیتر دسترسی ندارم. تا نیم ساعت بعد اینترنت موبایلم هم از کار میافتد. انگار بر اساس قانونی نانوشته همه منتظر این اتفاق بودیم. دی ماهِ دو سال پیش هم اولین برخورد با اعتراضات محدود کردن اینترنت موبایلها بود. خاطرات اعتراضات آن دوره مثل برق از جلوی چشمانم میگذرد. مشخص است که اعتراضات این روزها گستردهتر است. به خانه که میرسم اینترنت خانه هنوز کار میکند، شبکههای اجتماعی را نگاه میکنم. فضای شبکههای اجتماعی هم مانند فضای خیابان رادیکال شده. در میان توئیتهای مردم ترس و امید تؤامان دیده میشود. حوالی ساعت ۱۱ شب سرعت اینترنت خانه بهشدت افت میکند و چند دقیقه از ۱۱ نگذشته قطع میشود. با دوستانم تماس میگیرم؛ اینترنتِ تهران، تبریز، یاسوج، شیراز، اصفهان و هر شهری که در آن آشنایی دارم قطع شده. مطمئنام این قطعی موقتی است و در نهایت فردا شب اینترنت دوباره وصل میشود. خبر ندارم که قرار است یک هفته ارتباطم با تمام دنیا قطع شود.
یکشنبه ۲۶ آبان:
در تمام ساعات روز منتظر وصل شدن اینترنت هستم اما خبری از اتصال نیست. اطرافیان میگویند این قطعی هم مانند سالهای ۸۸ و ۹۶ موقتی است و هر لحظه ممکن است اینترنت وصل شود. هزینهی قطع اینترنت برای کشور سنگین است و ضرر اقتصادی آن بسیار زیاد. اینترنت باید هرچه زودتر برای انجام امور اقتصادی وصل شود. پیشاپیش در مکالماتمان میدانیم که حقوق شهروندان و حق دسترسی آزاد به اطلاعات در مسائل امنیتی لحاظ نمیشود اما اقتصاد باید حرف اول را بزند. بهرغم پارازیت شدید روی شبکههای ماهوارهای فارسی زبان، فعلاً بهترین راه دسترسی به اخبار ماهواره است. اعتراضات همچنان ادامه دارد، از فضای امنیتی شهر هم مشخص است و از صبح زود در هر اتوبوس بیآرتی سه سرباز ناجا (نیروی انتظامی) حضور دارند. ناگفته پیداست که شدت اعتراضات بیشتر شده و برخورد با این اعتراضات هم شدیدتر و البته خشنتر. با تمام امیدی که به وصل شدن اینترنت وجود دارد، خبری از دسترسی به اینترنت جهانی نیست.
دوشنبه ۲۷ آبان:
بسیاری از کارها عقب افتاده، بازار تهران کاملاً تعطیل است. شرکتها به حالت نیمهتعطیل درآمدهاند و من که باید برای همکارانم و شرکتهای دیگر اطلاعات و برنامههای نوشته شده را ایمیل کنم مدام باید صفحهای را باز کنم که خبر از قطعی اینترنت میدهد و به من توصیه میکند که ببینم آیا مودم وصل است یا نه. یکی از همکارانم برنامهای حاوی چند گیگ اطلاعات را روی فلش میریزد تا با پست پیشتاز به بندرعباس بفرستد. برای گرفتن خبر مجبوریم از پیامک و تلفن استفاده کنیم. یکی از همکاران اهوازی میگوید اینجا شلوغ است و سطح خشونت بسیار بالاست. دوست دیگری از رشت همین را میگوید و آشنایان از تبریز هم خبر از درگیریهای زیاد و تعطیلی شهر میدهند. در میان تماسها همه مراقب هستیم حرفی نزنیم که به ضررمان تمام شود. تنها احوالپرسی است و به بهانهی این احوالپرسی از حال و هوای شهر هم حرف میزنیم. ترس از شنود مکالمات و عواقب آن تماسها را کوتاه کرده است. دوشنبه شب امید وصل شدن اینترنت جایش را به ناامیدی و ترس میدهد.
سهشنبه ۲۸ آبان:
امروز همه از تبدیل ایران به کرهی شمالی و قطع دائمی اینترنت میگویند. شبکههای ماهوارهای روزشمار قطعی اینترنت را نشان میدهند و از دسترسی چهار درصدی ایران به اینترنت جهانی حرف میزنند. با خودم میگویم شاید اوضاع از این هم بدتر شود، به میدان توپخانه میروم و یک رادیوترانزیستوری ۴ موج میخرم. پدرم در زمان حیاتش همیشه با همین رادیوها به برنامههای صدای آمریکا و رادیو اسرائیل گوش میداد و از تمام اخبار جهان باخبر بود. شاید من هم مجبور شوم روزی برای پیدا کردن موج شبکههای رادیویی مانند پدرم ماهر شوم. اما رادیو و ماهواره نمیتوانند جای اینترنت را بگیرند. اطلاعات ابتدا باید از ایران خارج شود و به دست شبکههای خارجی برسد. گزارشگران از بیخبری از داخل ایران میگویند. کسی نمیداند که اعتراضات ادامه دارد یا نه، چند نفر بازداشت شدهاند؟ چند نفر کشته شدهاند؟ حس میکنم چیزی در گلویم گیر کرده و راه حرف زدنم را بسته. هر روز انتظار میکشم که اینترنت وصل شود تا از حال و روز مردم و کشورم بدانم. دوستان خارج از کشور حتماً نگران هستند، اقوام هم. چند نفر از خویشاوندان از کشورهای دیگر با موبایلم تماس میگیرند، سعی میکنم در تماسها بگویم وضعیت مملکت آرام است، ترس از شنود، بازداشت و بازخواست شدن اجازه نمیدهد که چیز دیگری بگویم. با وجود تأکید مقامات دولتی بر عدم افزایش قیمتها، ناگهان قیمت همه چیز بالا رفته، از کرایهی تاکسی گرفته تا قیمت مواد غذایی. اعتراضاتی که قرار بود قیمت بنزین را پایین بیاورد نه تنها نتوانست از افزایش هزینههای زندگی جلوگیری کند بلکه به قطعی اینترنت انجامید. کمکم شرکتهای داخلی پیامکهایی میفرستند مبنی بر این که سایتهای آنها دایر هستند و میتوانیم از آنها استفاده کنیم. از سایتهای خبری داخلی تا فروشگاههای اینترنتی، رستورانها و حتی کلاسهای آموزش زبان. بحث اینترنت ملی داغ است و کارشناسان داخلی و خارجی میگویند که بستر برای فراگیر شدن اینترنت ملی ایران آماده است و دولت برای این کار از دی ماه ۹۶ بهشدت سرمایهگذاری کرده است. مسئولان با اتصال اینترنت ملی ناخواسته بعضی اطلاعات را لو میدهند، مثلاً از اخبار لغو بازیهای لیگ والیبال، فوتسال و فوتبال میفهمیم که شهرهای ارومیه، اصفهان، شیراز، تهران، تبریز و چند شهر دیگر درگیر اعتراضات هستند. از سوی دیگر، ناکارآمدی موتورهای جستوجوی داخلی، شبکههای اجتماعی ملی و دیگر سایتها کمی امیدوارمان میکند که این وضع پایدار نیست.
چهارشنبه ۲۹ آبان:
اندک امیدی هم که به وصل شدن اینترنت وجود داشت از بین رفته است. دیگر قبول کردهایم که این وضعیت قرار است برای مدت زیادی باقی بماند. با برخی از همکارانم که در زمینهی اینترنت تخصص دارند مشورت میکنم. میگویند تنها راه اتصال به اینترنت جهانی استفاده از یک هاستِ داخلی و اتصال از طریق این هاست با ویپیان به اینترنت جهانی است. روش را امتحان میکنیم، جواب میدهد. اما این روش به خاطر ثبت شدن نام خریدار هاست و کم بودن تعداد کاربران به راحتی از طریق نهادهای امنیتی قابل ردیابی است. دوستان پیشنهاد میدهند که چند روز صبر کنیم و با افزایش تعداد کاربران این روش ما هم از آن استفاده کنیم، شاید یک هفتهی دیگر.
پنجشنبه ۳۰ آبان:
هفتهای که با هیجانِ زیاد آغاز شده با رخوت رو به پایان است. بسیاری از دوستانم از انجام دادن کارهای عقب افتادهشان، بیشتر کتاب خواندن و فیلم دیدن میگویند که جایگزین اینترنت شده است. همه سعی میکنند که نیمهی پر لیوان را ببینند اما همه میدانیم که بدون اینترنت چیزی کم است. وضعمان شبیه دنیای رمان فارنهایت ۴۵۱ نوشتهی ری بردبری است، جایی که کتاب داشتن و خواندن ممنوع است و دنیای دیگری رقم خورده، بیآنکه زندگی مردم عوض شود. مردم هم کمکم دارند به فقدان اینترنت عادت میکنند، به زندگی در خرابآباد.
جمعه ۱ آذر:
شبکههای ماهوارهای از افزایش دسترسی ایران به اینترنت آزاد میگویند. دسترسی از ۴ درصد به ۱۰ درصد رسیده، این خبر امیدوارکننده است. بیخبری دیگران از ما همانقدر آزاردهنده است که بیخبری ما از دیگران. ما در عین حال که میخواهیم از دیگران باخبر شویم دوست داریم دیگران هم از حال ما خبر داشته باشند. این یک نیاز اساسی است، داشتن ارتباط اجتماعی. ارتباطی که بخش اعظم آن از طریق اینترنت شکل گرفته و در هفتهای که گذشت کاملاً مختل شده.
شنبه ۲ آذر:
خبر اتصال اینترنتِ بعضی از شهرها منتشر میشود و در نهایت تقریباً در همان زمانی که شنبهشبِ گذشته اینترنت قطع شده بود، دوباره وصل میشود. با بازگشت اینترنت بیشترین چیزی که خودنمایی میکند تماسهای از دست رفته و پیامهایی است که در یک هفتهی گذشته داشتهام. حالا اخبار از همه جا به گوش میرسد، از خشونت بیسابقه نسبت به معترضان، کشتههای زیاد که تعدادشان نامعلوم است، اعتراضات بیسابقهی مردم و بیاعتنایی بیسابقهی جهان به وضعیت مردم ایران. حالا باز هم میشود از دیگران خبر گرفت و از خود خبر داد. قرار است که دوباره زندگی به هفت روز قبل برگردد اما چیزی برای همیشه تغییر کرده است. این هفت روز نشان داد که زندگی در ایران تا چه اندازه میتواند متزلزل و دستخوش تغییر باشد. حالا دیگر میدانیم هرچیزی که داریم میتواند در یک چشم بر هم زدن از دست برود. در ذهن ما و در زندگی ما چیزی تغییر کرده که دیگر مثل قبل نمیشود.