آیا انسانها ذاتاً به خشونت گرایش دارند یا این که ارتکاب خشونت مستلزم غلبه بر بیمیلیِ ذاتی است؟ آیا غلبه بر این بیمیلی برای انسانهای مدرن دشوارتر از قرون گذشته است؟ آیا خشونت ابزار یا عملی اجتماعی است که به فرهنگ بستگی دارد؟
این متن برگردانِ گزیدهای از سخنرانیِ ماریو بارگاس یوسا است بههنگام دریافت جایزهی نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۰.
وقتی از گاندی پرسیدند که دربارهی تمدن غربی چه فکر میکند او ظاهراً پاسخ داد که به گمانش ایدهی خوبی خواهد بود. هرچند تصور میشود که این اظهارنظر معروف نوعی رد کردنِ همراه با طعن و کنایه است، اما در واقع گاندی دربارهی موضوع تمدن غربی بسیار اندیشیده و سخن گفته است. ماهاتمای آینده در بیانیهی «حکومت بومی هند» در سال 1909 تمایل پادشاهی بریتانیا به بسط و گسترش تمدن غربی را نه چندان مزوّرانه بلکه بیشتر انتحاری معرفی میکند.
ما انسانها به لطف تکامل، استعداد شگفتانگیزی داریم: در یک لحظه میتوانیم به ثانیهها بیندیشیم و لحظهای بعد به سالها یا حتی قرنها فکر کنیم. مرغ خیالمان پیوسته از یک افق به افق زمان دیگری پر میکشد. میتوانیم به سرعت به پیامکی جواب دهیم و لحظهای بعد به پسانداز برای دوران بازنشستگی یا کاشتن درخت بلوطی برای آیندگان بیندیشیم. ما در چرخش زمانی مهارت داریم. اما این که آیا از این استعداد به خوبی استفاده میکنیم، مسئلهی دیگری است.
در منشور کوروش به سربازان توصیه شده است که تفتیش عقاید نکنند و به دین و مذهب مردم کاری نداشته باشند یا برای رفتار با اسیران نوعی موازین حقوق بشری تعریف کرده و این قوانین در تمام جغرافیای تحت فرمانروایی او به طور یکسان لازمالاجرا بود. به همین دلیل، در تمام پهنهی ایران بزرگ یک جرم مشخص، مجازات مشخصی داشت.