نخستین پژوهش را دربارهی «نسل آتی دانشگاهیانِ» آلمان اقتصاددان آلمانی، فرانس اولنبورگ، در ۱۹۰۸ منتشر کرد. او این طور نتیجهگیری کرد که آنان نه جوان هستند و نه آیندهای دارند. هر چند برخی از مدرسان دانشگاههای مشهور آلمان، از آزادی ملازم با زندگی دانشگاهی برخوردار بودند اما برخی نیز صرفاً رنج و سختی نصیبشان میشد. آنان، در وضعیت «افسردگی و فقر»، منتظر بودند تا به کار دانشگاهی دائمی «دعوت» شوند هرچند میدانستند این اتفاق نخواهد افتاد.
چرا میانگین سالانهی حقوق زنانِ دارای مدرک کارشناسی یا بالاتر در اکثر کشورها به نحو چشمگیری پایینتر از میزان درآمد مردان (با همان مدرک آموزشی) است؟ چرا پسران و مردان، در خانه و مدرسه و محل کار، به پرخاشگری و تسلط بر موقعیت گرایش دارند، در حالی که دختران و زنان به دلسوزی و نمایش رفتاری بیشتر «حمایتی» گرایش دارند؟
واقعیت این است که تفاوتهای جنسیتی وجود دارند. مردان و زنان، پسران و دختران، واقعاً به طرزی متفاوت با هم رفتار میکنند. مسئله ــ و مشکل ــ این است که دربارهی منشأ این تفاوتها اختلاف نظر داریم. آیا این تفاوتها به نحو ژنتیکی تعیین میشوند؟ یا این تفاوتهای مشاهدهشدهی رفتاری معلول فرهنگ است؟
ممنوعیت تولید یا مصرف بعضی از کالاها پدیدهی جدیدی نیست و در فرهنگها و سنّتهای گذشته وجود داشته است. مثلاً بعضی از ادیان خوراک یا نوشیدنی هایی را حرام کردهاند. اما مواد مخدّر و در کل، مواد اعتیادآور، مثل هروئین، کوکائین، ماریجوانا، الکل، و سیگار، معمولاً مشمول ممنوعیت قانونی و شرعی نیز بودهاند. هدف این مقاله، اما، طرح و تحلیل گفتمان ممنوعیت و آزادسازی مواد مخدّر از دیدگاه اقتصادی و سیاسی است.
احتمال اینکه فردی خود را «شهروند جهان» و عضوی از قبیلهی بشریت بشمارد برای چه کسی بیشتر است: آنکه در ناف نیویورک و لندن زندگی میکند، یا آن که در حاشیهی بیروت و موگادیشو سکونت دارد؟ یافتههای پژوهشی که اخیراً از سوی انجمن جامعهشناسی آمریکا تقدیر شد، توضیحات روشنگری در پاسخ به این پرسش ارائه میکند.