تب‌های اولیه

قادسیه‌ی صدام: بازی با تاریخ و حافظه‌ی جمعی

علیرضا اشراقی

کمتر از شش ماه پیش از آغاز جنگ عراق با ایران، صدام در یک سخنرانی‌ ایرانیها را «بزدل و کوتوله» خواند که خیال دارند «انتقام شکست جنگ قادسیه» را بگیرند و وعده داد که به نیابت از تمام عراقیها و بلکه تمام اعراب خاطرهی قادسیه را زنده نگه می‌دارد و جلوی ایرانی‌ها می‌ایستد. جنگ ایران و عراق در گفتمان رسمی رژیم بعثی عراق «قادسیهی صدام» خوانده میشد.

شهیدی که به رسمیت شناخته نشد

دادگاهی در تهران درخواست صدور گواهی انحصار وراثتِ سربازِ شهید، غلامرضا اعلائی، را به دلیل بهائی بودن این شهید و مادرش رد کرده است.

مورچه‌ی امیدوار و زمستان سیاه

مهرک کمالی

نیمهی اول دههی شصت، یا باید میرفتی جبهه، یا میبردنت زندان، یا مخفی میشدی، یا میرفتی تبعید، یا مثل مورچه این ور و آن ور میزدی که آذوقهای فراهم کنی تا پایان فصل سرما. من مورچهی امیدواری بودم که تردید نداشتم زمستان میگذرد، «وز پیاش پیک بهار، با هزاران گل سرخ، بیگمان میآید!»

فقط درخت گلابی موند و تابی که دیگه تاب نمی‌خورد

مریم حسین‌خواه

مامان چشم‌های سمیه رو محکم گرفته بود که چیزی نبینه، و خودش داشت بی‌صدا گریه می‌کرد. من دو قدم اون‌طرف‌تر خشکم زده بود و خیره مونده بودم به درخت گلابی‌مون، وسط خرابه‌ای که یه عالمه آدم ریخته بودن توش و داشتن خاکش رو زیر و رو می‌کردن.

جانباز بهائی و بنیاد شهید

این سند نشان می‌دهد که بنیاد شهید و امور ایثارگران از ارایه‌ی هر گونه خدماتی به آزادگان و جانبازان بهائیِ جنگ ایران و عراق، به دلیل اعتقادات دینی ایشان خودداری کرده است.

بخت‌النصرِ ذوالفقار به دست: عناصر ایدئولوژی بعثی

آماتزیا برعام

صدام از یک‌سو خود را وارث گذشته‌ی باستانی عراق و خلف بُخت‌النصر می‌خواند و از سوی دیگر با تشبث به اسلام خود را پرچمدار قیام امام حسین و وارث شمیر ذوالفقار می‌نامید. او جنگ خود علیه ایران را با نبرد قادسیه مقایسه می‌کرد که در آن اعراب مسلمان امپراطوری ایران را شکست داده بودند

مورچه‌ی امیدوار و زمستان سیاه

مهرک کمالی

نیمهی اول دههی شصت، یا باید میرفتی جبهه، یا میبردنت زندان، یا مخفی میشدی، یا میرفتی تبعید، یا مثل مورچه این ور و آن ور میزدی که آذوقهای فراهم کنی تا پایان فصل سرما. من مورچهی امیدواری بودم که تردید نداشتم زمستان میگذرد، «وز پیاش پیک بهار، با هزاران گل سرخ، بیگمان میآید!»

«یا او مرده یا ساعت من ایستاده»

سپهرعاطفی - مریم انصاری

«یا او مرده یا ساعت من ایستاده»، نام نمایشگاهی است از سه هنرمند ایرانی: رامین و رکنی حائری‌زاده و حسام رحمانیان. این نمایشگاه پاییز امسال در موزه‌ی شیرن فرانکفورت افتتاح شد و با نقاشی، فیلم و چیدمانی منحصربه‌فرد بیننده را با موضوعاتی روبه‌رو کرد که هم بسیار ایرانی‌اند و هم جهانی. این نمایشگاه نیز مانند کارهای دیگر این سه هنرمند نگاهی است طنزآلود به ما و وقایع و واقعیت‌های پیرامون ما.