تب‌های اولیه

درآمدی بر «صلح جاودان» کانت

کارل یاسپرس

به‌سوی صلح جاودان: طرحی فلسفی، جستار کوتاه، ولی اثرگذارِ ایمانوئل کانت (۱۷۲۴-۱۸۰۴) است. این نوشتار نقش مهمّی در بنیان‌گذاری رشته‌ی روابط بین الملل داشت، و در مطالعات جنگ و صلح جایگاه ویژه‌ای یافت. کانت در این جستار، به پیروی از الگوی صلح‌نامه‌های زمانه‌ی خود، طرح یک معاهده‌ی صلح را می‌ریزد که همیشه بپاید، و مانند آتش‌بس‌های موقت، در میانه‌ی جنگ‌های پایدار، به نظر نیاید.

حکومت ملی یا جهانی؟

سویدا معانی در گفتگو با ایقان شهیدی

منظورم از فدرالیسم جهانی وضعیتی است که ملت‌های جهان با میل و رضایت خود گرد هم می‌آیند و در قالب یک ابرملت فدرال به وحدت می‌رسند. با این اقدام، آنها به تشکیل یک دولت مرکزی تن می‌‌دهند و رضایتمندانه بخشی از قدرت خود را به آن واگذار می‌کنند. البته این دولت مرکزی مرجعیت و اقتدار محدودی دارد تا بتواند برای برطرف کردن نیازها و چالش‌های جمعی این ملت‌ها اقدام کند.

حکومت ملی یا جهانی؟

احمد زید آبادی در گفتگو با ایقان شهیدی

نظم بین‌الملل در روند تطور خود از قبیله و دولت‌شهر و امپراتوری، از زمان امضای قرارداد وستفالی در سال ۱۶۴۸ وارد مرحله‌ی دولت-ملت یا همان واحدهای سیاسی ملی شده است. تشکیل دولت-ملت‌ها نوعی گسست حقوقی و سیاسی نسبت به دوران پیش از خود به وجود آورده است به طوری که حق برابر و برابریِ حقوقی را برای تمام اتباع، صرف‌نظر از تفاوت‌های عقیدتی و سیاسی آنان در روندی تاریخی متحقق کرده است که از آن به نام حقوق شهروندی یاد می‌شود.

مارتا نوسبام: می‌توان کشور خود را دوست داشت و در فکر آسیب رساندن به دیگر  کشورها نبود

آندریا آگوئیار

دیوژن کلبی‌مسلک نخستین جهان‌وطن بود. وقتی از او می‌پرسیدند اهل کجاست، نه از طبقه‌ی اجتماعیِ خود حرف می‌زد، نه از جنسیت یا تبار یا موقعیت اجتماعی‌اش به عنوان یک انسان آزاد. فقط می‌گفت که «جهان‌وطن» است. مارتا نوسبام، فیلسوف ۷۳ ساله‌ی آمریکایی، در کتاب سنت جهان‌وطنی: آرمانی شرافتمندانه اما معیوب، با بازگویی این داستان اعتبار این ایده را می‌سنجد.

چرا جهان‌وطن بودن دشوار است؟

اوموت اوزکیریملی

من در ترکیه به دنیا آمدم و اکنون در لوند، در جنوب سوئد، زندگی می‌کنم. به احتمال زیاد، در اکثر عمرم جهان‌وطنی اصیل بوده‌ام، و به این امر افتخار می‌کرده‌ام. اما در عین حال، آن‌قدر در کنسولگری‌ها و فرودگاه‌های کشورهای مختلف اروپایی در حسرت دریافت روادید بلندمدت شِنگِن یا زیر نگاه‌های حاکی از بدگمانیِ مأموران گمرک بوده‌ام که دیگر باور نمی‌کنم که می‌توان با گذرنامه‌ی ترکیه «شهروند ناکجا» بود.

ایران را چرا باید دوست داشت؟

محمد‌علی فروغی

« این ایام بسیاری از اصول و نوامیس که در نظر مردم همواره مسلم و مقدس بود، از مسلم بودن و قدس افتاده است یا لااقل مثل سابق محل اتفاق نیست... از جمله‌ی آن اصول، حب وطن و علاقه‌ی ملیت است که منکر آن شده و درصدداند به احساسات بین‌الملل تبدیل نمایند.»

زبانِ ناکجا

بهیه نخجوانی

آیا می‌توان ارائه‌ی اطلاعات غلط، تحریف‌های حساب شده، و در بهترین حالت اشتباهات فاحش، را «لغزش کلامی» ‌خواند؟ تفاوت عمده‌ی زبان ملی‌گرایی و زبان جهان‌وطنی چیست؟ آیا کسی که خود را شهروند جهان می‌داند شهروند «ناکجا» است؟