مارتا نوسبام: میتوان کشور خود را دوست داشت و در فکر آسیب رساندن به دیگر کشورها نبود
uchicago
دیوژن کلبیمسلک نخستین جهانوطن بود. وقتی از او میپرسیدند اهل کجاست، نه از طبقهی اجتماعیِ خود حرف میزد، نه از جنسیت یا تبار یا موقعیت اجتماعیاش به عنوان یک انسان آزاد. فقط میگفت که «جهانوطن» است. مارتا نوسبام، فیلسوف 73 سالهی آمریکایی، در کتاب سنت جهانوطنی: آرمانی شرافتمندانه اما معیوب، با بازگویی این داستان اعتبار این ایده را میسنجد. در آمریکای دوران ترامپ که شعار «اول آمریکا» هر روز بیش از پیش به گوش میرسد، یکی از نامدارترین اندیشمندان این کشور که قبلاً به موضوعات گوناگونی همچون عواطف، نابرابری یا کهنسالی پرداخته، این بار به بررسی مفهومی متضاد با ناسیونالیسم روی آورده است. چنین کاری برازندهی نوسبام است زیرا او عادت دارد که خلاف جریان آب شنا کند.
نوسبام استاد حقوق و اخلاق دانشگاه شیکاگو، برندهی جایزهی شاهزاده آستوریاس برای علوم اجتماعی، و نویسندهی پرکار 25 کتاب، از جمله خشم و بخشایش، مرزهای عدالت و سلطنت ترس، است. او در اثر جدید خود به معایب و نقائص جهانوطنی اشاره میکند و دامنهی بحث را گسترش میدهد تا آرای نویسندگانی مثل سیسرو و آدام اسمیت را هم بیازماید. نوسبام مینویسد: «ظاهراً وقتی میفلسفیم موجوداتی دوستداشتنی نیستیم»، و خودش هم سختگیر و جدی است. او تنها پذیرفت که از طریق ایمیل به شش پرسش ما پاسخ دهد.
آگوئیار: امروز چه کسی میتواند خود را جهانوطن بخواند؟
نوسبام: این واژه را به معانی گوناگونی به کار میبرند اما من، بنا به سنت فلسفی، کسی را جهانوطن میخوانم که عقیده دارد همیشه باید منافع کل بشر را بر منافع کشور یا خانوادهی خود مرجح شمرد. من در کتاب میگویم که این، به دلایل گوناگون، موضع خیلی خوبی نیست. بنابراین، از این واقعیت ناراحت نیستم که امروز تنها عدهی اندکی خود را جهانوطن میشمارند. جوهرهی جهانوطنی، بخش قابلدفاع آن که انتقادم متوجهاش نیست، این است که علاوه بر انجام وظایفی خاص در قبال خانواده یا هممیهنان خود، باید حقوق بشر، حقوق حیوانات و حقوق طبیعت را در سراسر جهان ترویج کرد.
آگوئیار: آیا خیزش ناسیونالیسم در سالهای اخیر معلول افول جهانوطنیگرایی است؟
نوسبام: افول جهانوطنیگرایی مایهی خرسندی است زیرا رویکرد نادرستی است. اما احساس تعلق خاطر به وطن شکلهای خوب و بدی دارد. خانواده را در نظر بگیرید. والدین معمولاً عشق و علاقهی خاصی به فرزندان خود دارند. بعضی از والدین دوست دارند که همهی بچهها سالم باشند و پیشرفت کنند؛ آنها به میل و رغبت خود مالیات میپردازند تا صرف رفاه و بهروزیِ دیگر بچهها شود. اما برخی از والدین فقط به بهروزیِ فرزندان خود علاقه دارند و به بچههای دیگر اهمیت نمیدهند. بنابراین، از سیاستهای معطوف به افزایش رفاه همهی کودکان حمایت نمیکنند. همین تمایز در مورد ناسیونالیسم هم صادق است: میتوان نسبت به کشورِ خود احساس وظیفه و عشق خاصی داشت اما خواهان آسیب رساندن به دیگر کشورها نبود.
آگوئیار: جهانوطنیگرایی یعنی دفاع از کرامت و برابریِ همگان، همان چیزی که مبنای اعتراضات فعلی در آمریکاست. آیا این اعتراضات جنبهی جهانوطنیگرایانهای هم دارد که به دیگر کشورها سرایت کند؟ شما میگویید که عدالت به منابع احتیاج دارد، و به نظر میرسد که مطالبهی کاهش بودجهی پلیس با این امر سازگار است.
در کتاب خشم و بخشایش نوشتهام که مجازات کیفری یعنی اقرار به کوتاهی و تقصیر کل جامعه.
نوسبام: به نظرم این اعتراضات از سنت مارتین لوتر کینگ جونیور پیروی میکند که به کرامت همهی انسانها در سراسر دنیا عقیده داشت. میتوان این را «جهانوطنیگراییِ جزئی» خواند. و بله، درخواست بازتخصیص منابع پلیس و اختصاص این منابع به تأمین هزینهی سیاستهای اجتماعی چیزی است که من و دیگر حامیان «رهیافت مبتنی بر قابلیتها» از سالها قبل مطرح کردهایم. در کتاب خشم و بخشایش نوشتهام که مجازات کیفری یعنی اقرار به کوتاهی و تقصیر کل جامعه.
آگوئیار: شما مشکلات نظری و عملیِ سنت جهانوطنیگرایی را بررسی میکنید. آیا به نظرتان این مشکلات تغییر کردهاند؟
نوسبام: سنت جهانوطنیگرایی اهمیت منابع مادی را نادیده میگرفت اما در طول تاریخ به تدریج اهمیت این منابع ثابت شد. در این میان باید به نقش مهم گروتیوس و آدام اسمیت اشاره کرد. علاوه بر این، اهمیت اخلاقیِ میهن به عنوان محلی برای ابراز خودمختاریِ انسانی و استیفای حق وضع قانون به تدریج ثابت شد. در این میان نباید نقش مهم سیسرو در رم باستان و گروتیوس را از یاد برد که اهمیت اخلاقیِ علاقه به محیط زندگی و مراقبت از آن را به رسمیت شناختند.
آگوئیار: شما مینویسید: «فضای میان و ورای دولتها همیشه اخلاقی است اما همیشه قانونی نیست» و به ناکارآمدیِ نهادهای بینالمللی اشاره میکنید. آیا باید آنها را از نو آفرید؟
نوسبام: سازمانهای فراملی نظیر سازمان ملل ناگزیر به اندازهی کافی نسبت به مردم پاسخگو نیستند و بنابراین مستعد فسادند. بنابراین، به شبکهی متراکمی از توافقنامهها و نهادهای بینالمللی، از جمله سازمان تجارت جهانی، دیوان کیفری بینالمللی، سازمان جهانی کار و نظایر آن، احتیاج داریم. باید این نهادها را ایجاد کنیم و بهبود بخشیم.
آگوئیار: شما میگویید که در پسِ کمک مالی، پارادوکسی اخلاقی وجود دارد. «اعانه به تسلیخاطرِ اعانهدهنده میانجامد. اما این نمیتواند معیار درستیِ این عمل باشد.» آیا این مشکلِ کارِ خیر است؟
نوسبام: میخواستم به پیروی از اقتصاددان بزرگ، انگوس دیتون، بگویم که آنچه اهمیت دارد ایجاد زیرساخت آبرومند و ماندگارِ سلامت است. کمکهای مالیِ خارجی مضر است زیرا سبب میشود که مردم از نظر سیاسی تنبلی پیشه کنند. برای کمک به کشورهای فقیرتر راههای زیاد دیگری وجود دارد: تبادل فکر و نظر، انتقال فناوری، رفتن به این کشورها و کمک مستقیم به جوامع و مدارس. بسیاری فکر میکنند که میتوان بدون کوشش فردی منشأ خیر و برکت شد اما این تصور درست نیست.
برگردان: عرفان ثابتی
آندریا آگوئیار روزنامهنگار اسپانیایی است. آنچه خواندید برگردان این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:
Andrea Aguilar, ‘Martha Nussbaum: Puedes amar a tu país sin querer dañar a los demás, El Pais, 11 July 2020.