«دیشب چه خوابی دیدی پاراجانف؟» حاصل سالها گفتوگوی اینترنتیِ فراز فشارکی، فیلمساز ساکن برلین، با خانوادهاش در ایران است. گفتوگوها از اولین روزهایی که او در سال ۲۰۱۲ برای تحصیل در مدرسهی فیلم و تلویزیون برلین وارد آلمان شد، آغاز میشود و تا ۱۰ سال بعد ادامه مییابد.
عزیزانم، یک بارِ دیگر مامانِ محبوبمان دستگیر شده است و حالا او و بابا هر دو دور از شما در زندان به سر میبرند.
غذا پختن برای دوستان، مراقبت از فرزند کسی برای چند ساعت، انجام کارهای نجاری در مقابل یک ساعت ماساژ، پرورش گیاهان جلوی پنجره یا کاشت سبزیجات در باغچه. اینها همگی نمونههایی از مراقبت و نگهداریاند و کار محسوب میشوند... بهشرط آنکه رابطهمان را با آنها تغییر دهیم.
در حرفهی من عجیب نیست که بشنوید افرادی در این فکرند که شاید شخصی را که برای ازدواج انتخاب کردهاند اشتباه بوده است. این واقعیتی رنجآور است، و چیزی است که خودِ من در ازدواج کنونیام در سالهای اولیهی پس از تولد پسران دوقلویم خیلی به آن فکر کردم. دورهای که، من و همسرم دلشکسته و ناامید با هم مشاجره میکردیم، و این بحث و دعوا اغلب سر میز شام درمقابل دوستانمان نیز ادامه مییافت.
خیزش انقلابی کنونی را بسیاری سرکشیِ نسل جوانی میدانند که دیگر تاب حکومت اسلامی را ندارد. اما همانگونه که آفرینش خودبهخودی نداریم، هیچ نسلی هم از زیر بته درنمیآید و خانوادهای دارد. این نسل هم از بوتهی آزمون و تجربهی خانوادههایشان بیرون آمده زیرا نهاد خانواده، مهمترین و اصلیترین نهاد اجتماعی است که در این چهل و چند سال در برابر یورش حکومت اسلامی ایستادگی کرده است.
هدف از این مقاله این است که به مردم عادی کمک کند که وقتی عزیزان و دوستانشان گرفتار افسردگی مزمن میشوند و به فکر خودکشی میافتند، پیش از آن که از کمک تخصصی بهرهمند شوند، و حتی در طول مداوا، به حرفهای آنها گوش دهند و از آنها حمایت کنند.