وقتی هزار و نهصد و هشتاد و چهارِ جورج اورول در ۸ ژوئن ۱۹۴۹، در میانهی قرن بیستم، منتشر شد، منتقدی گفت شک دارد که چنین کتاب بموقعی نفوذ و تأثیر مشابهی بر نسلهای بعدی داشته باشد. از آن زمان، هفت سال گذشته و ما هر بار که حقیقتْ قلب، زبانْ تحریف، و از قدرت سوءاستفاده میشود و میخواهیم ببینیم که اوضاع چقدر بدتر خواهد شد، باز هم به سراغ این رمان میرویم.
به نظرِ اندیشکدهی «خانهی آزادی»، افول دموکراسی در سراسر جهان «نگرانکننده» است و شمار فزایندهای از کشورها به سوی حکومت اقتدارگرایانه گام برمیدارند. یافتهها نشان میدهد که سال ۲۰۱۸ سیزدهمین سال متوالیِ کاهش آزادی در گوشه و کنار کرهی زمین بود. در ۱۲ ماه گذشته حقوق سیاسی و آزادیهای مدنی در ۶۸ کشور کاهش یافت و تنها ۵۰ کشور شاهد نوعی بهبود در این عرصه بودند.
پس از فروریختنِ دیوارِ برلین که به وحدت آلمان انجامید، قرن ۲۱ نوید دورانی بدون مرز و دیوار را میداد. اما این روزها انگار دیوارها و نردههای مرزی در حال بازگشتاند، دیوارهایی که گویی قرار است همهی مشکلاتِ بشر را حل کنند. دیوارهایی که نظم و حاکمیت ملی را وعده میدهند و قرار است از ورودِ مهاجران غیرقانونی جلوگیری کنند.
هاول در سال ۱۹۳۶ در چکسلواکی به دنیا آمد و در آنجا بزرگ شد، همان جایی که حاکمان کمونیستاش بارها او را زندانی کردند، دائماً او را تحت نظر داشتند و از انتشار بسیاری از آثارش جلوگیری کردند. او تا سال ۱۹۸۹ به مقاومت ادامه داد، و برای سقوط رژیم کمونیستی برنامهریزی کرد.
کمتر از دوهفته از انتشار یادداشت «بینام» معروف در نیویورک تایمز میگذرد. یادداشتی از یک «مقام رده بالا در کابینهی دونالد ترامپ» که مدعی شد او و بعضی دیگر از مقامات کابینهی ترامپ به «گروه مقاومت داخلی» در کاخ سفید تبدیل شدهاند، با خیلی از سیاستهای ترامپ موافق نیستند و «سخت» تلاش کرده و میکنند که جلوی این دست اقدامات ترامپ را بگیرند.
مداخلهی خارجی شاید در قرنهای گذشته یکی از معمولترین و آسانترین راههای جابهجا کردن حکومتها بوده است، اما در دوران جدید چطور؟ مداخلات قدرتهای بزرگ برای براندازی حکومتها، که به تغییر رژیم (Regime change) معروف شده، چقدر نتیجه داده است؟ آیا منجر به اصلاح وضع شده یا در نهایت اوضاع را بدتر کرده است؟ آیا نتیجهی کار به هزینههای سیاسی آن میارزیده است؟ با مروری بر تاریخچهی تغییر رژیمها به سادگی میتوان به پاسخ این پرسشها دست یافت.