پیشرفتهای علم قوهی تخیل دینی را دوباره فعال کرده است. تاریخ انسان زمانی پایان خواهد یافت که انسانها به خدا تبدیل شوند ــ یا نابود شوند. راه دیگر، برقراری توازن بومشناختی در جهان است.
آیین زرتشتی بیش از هزار سال، تا پیش از ظهور اسلام در قرن هفتم میلادی، دین غالب در ایران بود. بعضی از زرتشتیانی که به اسلام روی نیاوردند از ایران گریختند و به گُجَرات در غرب هند رفتند و به علت اصلونسبِ خود به پارسی شهرت یافتند.
شاید به نظر برسد که در کشوری مانند ایران که هرگز به معنای دقیق کلمه نظمی سکولار بر آن حاکم نبوده، پساسکولاریسم آموزهای برای وضع موجود ندارد. با وجود این، نظری عمیقتر به خاستگاههای سکولاریسم، چالشهای برآمده از آن و راهحلهایی که پساسکولاریسم برای رویارویی با این چالشها ارائه میکند، نشان میدهد که دغدغههای پساسکولاریسم با وضعیت کنونی و، بهویژه آیندهی ایران، چندان هم نامرتبط نیست.
دین به رویکرد دانشمندان نسبت به علم شکل مىبخشد. اما با افزایش و رشد دانش، علم چارهاى جز تجاوز به حریم دین ندارد فقط به این خاطر که هر دو سؤالات مشترکى دارند. از کجا آمدهایم و به کجا مىرویم؟ ماهیت این عالم هستى چیست و آیا ما وجود خاصى هستیم؟
نواندیشان اسلامی در ایران چه دیدگاه و تعاملی با آیینهای بابی و بهائی دارند، و ورای توجه به حقوق شهروندی بهائیان در سالهای اخیر، چقدر با تاریخ و اندیشههای بابی و بهائی، آشنایی دارند؟ این شناخت تا چه حد ضروری است؟ این پرسشها را با صدیقه وسمقی، اسلامپژوه و تحلیلگر مسائل اجتماعی، مطرح کردهایم.
بر حسب شاخصهای جامعهشناختی، تغییر در رفتارهای دینی و باورهای جمعیتهای محلی اصلاً به اندازهای نیست که انتصاب عنوان «پساسکولار» را بر این جوامع موجه سازد. اوج گرفتن روند دینداریِ غیرسازمانیافته و دینداری به شیوهی معنویتگرایی در حدی نیست که کاهش عضویت در جوامع عمدهی دینی را جبران کرده باشد.