سالهاست که دلم میخواهد این خودانتقادی را جایی بنویسم، اینکه چطور تکتک ما ناگهان بیآنکه متوجه باشیم در سال ۸۸ به صرف دستگیری و زندان رفتن، به نحوی تبدیل به قهرمان شدیم. اینکه چطور بعضی از آدمهایی که در آن خردادماه دستگیر شدند و به زندان رفتند، و نه همهی آنها، پس از آزادی با دنیای متفاوتی مواجه شدند که آنها را قهرمان میپنداشت و به تبع آن انتظار اعمال قهرمانانه از آنان داشت.
وقایع جنگ داخلی ناتمام سوریه احتمالاً بیشتر از هر نبرد دیگری در تاریخ به ثبت رسیده است. بسیاری از حوادث این جنگ به صورت زنده مخابره شده، و حاضران و شاهدان هم فیلمهای آماتور و شخصیشان را منتشر کردهاند. با وجود این، به نظر میرسد که این سونامی تصاویرْ جنگ را به جای شفافسازی، مبهم جلوه میدهد، جنگی پیچیده که طرفهای بسیاری در آن حضور دارند.
چند دهه سیاست حکومت در سترون کردن مردم و ایجاد شکافهای عمیق بین آنها موفق عمل کرده، شکاف طبقاتی، شکاف قومیتی، شکاف مذهبی و فرهنگی. سالهای متمادی رسانههای حکومتی به این شکاف دامن زدهاند و در برنامهها و فیلمها و سریالها گروهی مقابل گروهی دیگر قرار گرفتهاند و مرزبندی کردهاند. این مرز حالا بیشتر از همیشه هویداست، از تجمعی به تجمعی دیگر، از خشمی به خشمی دیگر.
«رسانههای جدید حقیقت را نصفهنیمه پخش میکنند و پر از تبلیغات و دروغاند. خودمداری را تشویق میکنند، و این گونه جوامع بشری را تکهپاره و از هم گسیخته میکنند. به این ترتیب، هر آماتوری اجازه مییابد که نویسنده شود و گفتگوی عمومی را تنزل دهد.» این حرف آشنا به نظر نمیرسد؟
اگر نتوانید بر سرِ تعریف موفقیت به توافق دست یابید، ممکن است شکست بخورید. پنج سال پس از آنچه به «انقلاب کرامت» یا «میدان» شهرت یافت، امروز اوکراین خود را برای برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آماده میکند. آیا اوکراینیها به نقاط قوت خود پیبردهاند؟
رادیو وقتی پایش به خانههای مردم رسید، ناگهان منشأ اتفاقی عجیب و تازه شد: دیگر لازم نبود مردم خانههای خود را ترک کنند تا سرگرم شوند. کم نبودند خانههایی که با ورود رادیو به چهاردیواری خانه، برای اولینبار داستان شنیدند، از اخبار شهرهای دیگر باخبر شدند، نام کشورهای دیگری به گوششان خورد، موسیقی متفاوتی شنیدند و … دریچهای به جهان دیگری که اغلب، تازه بود و ناشناخته.