تب‌های اولیه

زن، زندگی، آزادی؛ همراه با خون و خیال و خاطره

کاوه کیان‌فر

و تو در آن روزی که خواهد آمد، پیراهن سرخ بر تن، رها کرده گیسوان سیاه در باد، با همه‌ی شور زندگی در رنگ صدایت، و مزین به چشمانی بی‌نهایت مهربان، آرام و زمزمه‌وار از من خواهی پرسید: به‌راستی آنان‌که در آن شب سیاه بر ما ستم کردند چه شدند و کجا هستند در این روز فیروز آزادی؟

دهه‌‌هشتادی‌ها چه می‌گویند و چه می‌خواهند؟

مهرداد حسامی

بیش از صد روز از اعتراضات در ایران گذشته است. نسل دهه‌ی هشتاد، معروف به نسل z حضور پررنگی در این اعتراضات دارد؛ نسلی که پیش از این، به‌رغم تفاوت‌هایش، از سوی جامعه و حکومت جدی گرفته نمی‌شد. در یک دهه‌ی گذشته بارها نشانه‌هایی از متفاوت‌بودن این نسل بروز کرده است.

خیابان؛ جایی که ترس و شجاعت به هم می‌رسند

مریم امیدی

در خیابان، پیش چشم مأمورانِ اسلحه‌به‌دست فهمیده‌ام که شجاعت، ترسی است که با آن روبه‌رو می‌شوی، با خودت حمل می‌کنی و می‌گذاری بالا بیاید و تمام وجودت را بگیرد و نشانت دهد که چه باید بکنی. اگر ترس نبود شجاعت معنی نداشت.

امید، توانایی تلاش برای موفقیت است

واتسلاو هاول

در شماره‌ی اکتبر ۱۹۹۳ نشریه‌ی اسکوایر، واتسلاو هاول، که در آن وقت به‌تازگی پس از سقوط نظام کمونیستی به‌عنوان ریاست‌جمهور چکسلواکی انتخاب شده بود، یادداشتی شخصی و سیاسی نوشت که معنا و تصویر دیگری از «امید» را نشان می‌داد. این یادداشت به یکی از شاخص‌ترین نوشته‌های هاول تبدیل شد؛ مردمان بسیاری در میانه‌ی بحران‌ها و درگیری‌ با ظلم و تبعیض و سرکوب، به این یادداشت ارجاع دادند. آنچه در ادامه می‌خوانید برگردان فارسی این نوشته است.

جان گری و آموختن حکمت زندگی از گربه‌ها

اریک بین، جان گری

آخرین اثر گری فلسفه‌ی گربه‌وار: گربه‌ها و معنای زندگی (۲۰۲۰) نیز همان طرز فکر را بسط می‌دهد و می‌گوید ما انسان‌ها که خودمان در اصل حیوانیم، می‌توانیم با تأمل در باب زندگی گربه‌ها، به نکاتی درباره‌ی زندگی خوب پی ببریم. گری می‌نویسد: «زندگی خوب زندگیای نیست که می‌توانستید یا کاش می‌داشتید، بلکه همین زندگیای است که الان دارید...

آیا مینی‌مالیسم واقعاً ما را خوشبخت‌تر می‌کند؟

کایل چایکا

ما به انباشت کالا معتادیم. به نظر می‌رسد که سبک زندگیِ مینی‌مالیستی واکنشی مسئولانه به این واقعیت است که مادی‌گرایی، که از زمان انقلاب صنعتی شتاب گرفته، واقعاً در حال نابود کردن کره‌ی زمین است.

مرگ ما دیر یا زود فرامی‌رسد. آیا درک معنا به ما کمکی خواهد کرد؟

وارن وارد

دوستم همیشه به طعنه و شوخی می‌گوید، «به‌رغم همه‌ی پیشرفت‌های پزشکی، میزان مرگ‌ومیر ثابت مانده است ــ یک مرگ به ازای هر نفر!» او و من با هم در دهه‌ی ۱۹۸۰ در رشته‌ی پزشکی درس می‌خواندیم. ما، مثل هر کس دیگری در این رشته، شش سال تمام وقت خود را صرف حفظ کردن تمام مشکلات و بیماری‌هایی کردیم که ممکن است برای بدن انسان رخ دهد.

«حالا دیگر چطور زندگی کنیم؟»؛ پرسشی که فلسفه نمی‌تواند به آن پاسخ دهد

دیو الیس

این مسئله که حالا دیگر چطور زندگی کنیم؟ پرسش بسیاری از افراد در این بحران کرونایی است، بحرانی که ما را از ادامه‌ی روال عادی الگوهای زندگی بازداشته است. اما این پرسش همیشه درخواستی ساده برای پاسخی سرراست نیست، که تو گویی ما به نحوی می‌توانیم پاسخ «صحیح» را از این جهان بگیریم.