انسان بزرگ آن است که میتواند طلوع کند، بتابد و روشنایی بیاورد و خویشتن را در اطراف خود بپراکند. بدون تحمیل خود بر کسی، همچون نور که جهان ما را گشوده نگه میدارد. این طلوع کردن شادیها دارد، بزرگی در نورگستری است.
بزرگی فرحناک است. شادیای درونی و خاموش است. سلبریتی و شهرهی خاص و عام بودن، به شرط آنکه اعتبار حقیقی بیاورد، شادمانی دارد. صاحب افکار بودن، ایده داشتن و قدرت اجرای آن را در خود سراغ داشتن، در عالم اندیشه و هنر قدرت دخل و تصرف در مفهومها و فرمها را داشتن، قدرت آفرینشگری، همه ثروت و غناست و مسرتبخش است.
دولتها با همهی دم و دستگاه آموزش عالی خود نمیتوانند به تنهایی هنرمند و ورزشکار و آفرینشگر و متفکر بیافرینند اما میتوانند به نحوی نظاممند از تولید آنها جلوگیری کنند، استعدادها را پس بزنند و روح آفرینشگری را از ملت خود سلب کنند! تدنی عجیبی است که ممکن است کشوری گرفتار آن شود و مردم خود را بیرون از خود بداند و به آنها که درون کشورند چون بیرونی و بیگانه بنگرد.
فراواقعی ضدِّ واقعی یا انکار واقعیت نیست فراتر از آن است عالمی است که در ضمیر ناخودآگاه ماست از آنجا که «انسان موجودی خیالباف است» به کمک قوهی تخیلِ خود، که به دست الهامات و اشراقاتِ شعور پنهانِ خود سپرده است، در خیالبافیهای خود در هنر خودبهخود پرده از آن برمیدارد، در حالتی که خود و قلم خود و زبان خود را بیش از هر چیز به نهادِ خود وانهاده است و این کاری است که سالوادور دالی در سال 1931 در تابلوی معروف خود پایداریِ حافظه به تصویر میکشد.