عضویت در اتحادیهها از مدتی قبل پیوسته رو به کاهش بوده است. در آمریکا، عضویت در اتحادیهها در سال ۱۹۵۴ به اوج رسید: در آن سال، ۳۴/۸ درصد از کارکنان حقوقبگیر (۲۸/۳ درصد از کل کارکنان) عضو اتحادیه بودند. اما این رقم در سال ۲۰۱۹ به ۱۰/۳ درصد از کارکنان حقوقبگیر (و کمی کمتر برای کل کارکنان) تنزل یافته بود ــ پایینترین میزان در بیش از ۷۵ سال.
بدبینی از ویژگیهای شاخص روحیات فرانسوی است و منشأ آن این باور قدیمی است که فرانسه نمیتواند مقام گذشتهی خود را به عنوان نخستین قدرت جهانی بازیابد. این بدبینی، آگاهی از نوعی ناتوانی، از زوال تاریخیِ کشوری است که از انگارهی گذشتهی خود دل نکنده بیآنکه لوازم تبدیل شدن به یک قدرت برتر جهانی را داشته باشد.
اکنون چه کسی میتواند از اصطلاح «انتشار ویروسگونه» استفاده کند و به خود نلرزد؟ چه کسی میتواند به چیزی ــ دستگیرهی در، کارتن مقوایی، کیسهی سبزیجات ــ نگاه کند و در ذهنش آن را محل ازدحام لکههای نادیدنی، غیرمرده و غیرزندهای تصور نکند که با بازوهای مکندهی خود منتظرند تا محکم به ریههای ما بچسباند؟
بیش از ۵۰۰ سال قبل از انقلاب صنعتی، سرمایهداری مالی، که حاصل آن اسناد کاغذی بود، انواع جدید تجارت را در مسافات بعید امکانپذیر و ثروت جدیدی را تولید کرد. اما این ثروت هر چه بیشتر از تولید و مبادلهی اجناس مادی جدا شد، الگوهای اقتصادی سنتی را از میان برد و نظم اجتماعی تثبیتشده را به خطر انداخت. هر چه سرمایهداری بیشتر حالت غیرعینی و ناملموس به خود گرفت، شایعه دربارهی یهودیان بیشتر پخش شد.
تعریف من از سرمایهداریِ فاجعهمحور واقعاً ساده و روشن است: منظورم همان صنایع خصوصیای هستند که یکدفعه مثل قارچ سبز میشوند تا فوراً از بحرانهای عظیم سود ببرند. سودجویی از فاجعه و جنگ پدیدهی تازهای نیست اما ...
فمینیسم و سرمایهداری هر دو در بحران هستند. نه به این معنا که منطقِ مجموعهای از هنجارها، ایدهها و اعمالی که پایه و اساس سرمایهداری یا فمینیسم را تشکیل میدهند در خطر فروپاشی است بلکه به این معنا که ما دقیقاً به نقطهی فروپاشی رسیدهایم.