تاریخ انتشار: 
1399/02/03

این بیماری همه‌گیر دروازه‌ای به روی آینده است

آرونداتی روی

elpais

اکنون چه کسی میتواند از اصطلاح «انتشار ویروسگونه» استفاده کند و به خود نلرزد؟ چه کسی میتواند به چیزی ــ دستگیرهی در، کارتن مقوایی، کیسهی سبزیجات ــ نگاه کند و در ذهنش آن را محل ازدحام لکههای نادیدنی، غیرمرده و غیرزندهای تصور نکند که با بازوهای مکنده‌‌ی خود منتظرند تا محکم به ریههای ما بچسباند؟

چه کسی می‌تواند تصور کند که بدون احساس ترس، غریبه‌ای را ببوسد، سوار اتوبوس شود یا فرزندش را به مدرسه بفرستد؟ چه کسی می‌تواند به لذت‌های معمولی فکر کند اما مخاطرات‌شان را در نظر نگیرد؟ از میان ما چه کسی ادعا نمی‌کند که همه‌گیرشناس، ویروس‌شناس، کارشناس آمار و پیشگو است؟ کدام پزشک و دانشمندی است که در این دوران اخیر برای ظهور معجزه دعا نمی‌خواند؟ کدام روحانی است که ــ دست‌کم در خفا ــ در برابر علم سر تسلیم فرود نمی‌آورد؟

حتی در زمانی که ویروس در حال تکثیر شدن است چه کسی از بلند شدن صدای پرندگان، رقص طاووس‌ها در چهار‌راه‌ها و سکوت آسمان هیجان‌زده نمی‌شود و بر سر شوق نمی‌آید؟

این هفته تعداد مبتلایان در سراسر جهان به بیش از یک میلیون نفر رسید. بیش از 50.000 نفر جان خود را از دست داده‌اند. بنا بر پیش‌بینی‌ها، تعداد کشته‌شدگان به صدها هزار نفر، و شاید بیشتر، بالغ خواهد شد. این ویروس آزادانه در مسیرهای تجاری و سرمایه‌ی جهانی در حرکت بوده است و بیماری وحشتناک ناشی از آن انسان‌ها را در کشورها، شهرها و خانه‌هایشان زمین‌گیر کرده است.

اما بر خلاف جریان سرمایه، این ویروس به دنبال تکثیر شدن است و نه منفعت و در نتیجه به شکلی ناخواسته تا اندازه‌ای جریان سرمایه را معکوس کرده است. این ویروس مراکز کنترل مهاجرت، انگشت‌نگاری، پایش دیجیتال و سایر اشکال تحلیل داده‌ها را به سخره گرفته و ــ تا کنون ــ بیشترین ضربه را به ثروتمندترین و قدرتمندترین کشورهای جهان وارد آورده و موتور سرمایه‌داری را به شکلی ناگهانی متوقف کرده است. احتمالاً این توقف موقت خواهد بود اما آن اندازه طولانی هست که بتوانیم اجزای این موتور را وارسی کنیم و ببینیم که آیا می‌خواهیم آن را تعمیر کنیم یا به دنبال موتور بهتری بگردیم.

افراد بانفوذی که این همه‌گیری جهانی را مدیریت می‌کنند علاقه دارند که از جنگ صحبت کنند. آنان جنگ را نه به صورت استعاری بلکه به معنای تحت‌اللفظی به کار می‌برند. اما اگر واقعاً جنگی در کار بود چه کسی بهتر از آمریکا آمادگی مقابله با آن را داشت؟ اگر سربازان خط مقدم به جای ماسک و دستکش به اسلحه، بمب هدایتشونده، بمب سنگرشکن، زیردریایی، جت جنگنده و بمب اتمی نیاز داشتند، آیا باز هم با کمبود مواجه بودیم؟

دوتالد ترامپ در نشستی خبری در کاخ سفید، در 1 آوریل، درباره‌ی ویروس کرونا صحبت می‌کند در حالی که تعداد موارد مبتلایان در آمریکا به بیش از 200.000 مورد رسیده است. الکس براندون/AP


برخی از ما هر شب، از این سوی جهان، نشست خبری فرماندار نیویورک را با بهتی وصف‌ناشدنی تماشا می‌کنیم. آمار را دنبال می‌کنیم، داستان‌هایی درباره‌ی وضعیت آشفته‌ی بیمارستان‌های آمریکا می‌شنویم و پرستارانی را می‌بینیم که به‌رغم حقوق اندک و کار زیاد، مجبورند با کیسه‌های زباله و بارانی‌های قدیمی برای خود ماسک درست کنند و با به خطر انداختن جان خود به بیماران یاری برسانند. می‌بینیم که ایالت‌ها مجبورند با یکدیگر بر سر خرید دستگاه تنفس مصنوعی رقابت کنند و پزشکان با این معضل مواجه‌اند که کدام بیمار باید از این دستگاه استفاده کند و کدام بیمار باید به حال خود رها شود. با خود می‌گوییم: «خدای من! این آمریکاست!»

این فاجعه‌ واقعی و عظیم است و در برابر چشمان‌مان در حال وقوع. اما جدید نیست. لاشه‌ی قطاری است که سال‌هاست در کنار مسیر راه‌آهن افتاده است. تصاویر «تخلیه‌ی بیماران» را چه کسی فراموش کرده است ــ بیمارانی که هنوز لباس بیمارستان بر تن داشتند و پنهانی در کنار خیابان رها می‌شدند؟ درهای بیمارستان‌ اغلب به روی شهروندان فقیر آمریکا بسته بوده است. مهم نبوده است که آنان تا چه اندازه بیمارند و تا چه اندازه در رنج.

دست‌کم تا به حال مهم نبوده است ــ زیرا اکنون، در عصر ویروس، بیماری فردی فقیر می‌تواند بر سلامت جامعه‌ای ثروتمند تأثیر بگذارد. با این حال، حتی در این وضعیت نیز برنی سندرز، سناتوری که بی‌امان برای عمومی شدن خدمات بهداشتی و درمانی مبارزه کرده است، حتی در میان هم‌حزبی‌هایش برای شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری گزینه‌ی مناسبی به نظر نمی‌رسد.

نارندرا مودی به همراه رییس‌جمهور آمریکا و همسرش، ملانیا، در گردهمایی بزرگی در احمدآباد در 24 فوریه. Eyevine


درباره‌ی کشورم، کشور فقیر-ثروتمندم، هند که در میانه‌ی فئودالیسم و بنیادگرایی دینی، کاست و سرمایه‌داری، معلق است و در آن ملی‌گرایان راست افراطی قدرت را دست دارند، چه می‌توان گفت؟

در ماه دسامبر، هنگامی که چین در حال مبارزه با شیوع این ویروس در ووهان بود، دولت هند با شورش عظیمی مواجه بود که در آن صدها هزار نفر از شهروندان علیه قانون شهروندی تبعیض‌آمیز علیه مسلمانان، که به تازگی با بی‌شرمی در مجلس به تصویب رسیده بود، به خیابان‌ها آمده بودند.

در هند نخستین مورد ابتلا به کووید19 در 30 ژانویه اعلام شد، تنها چند روز پس از آن که مهمان افتخاری جشن روز جمهوریت هند، ویران‌کننده‌ی جنگل‌های آمازون و منکر ویروس کووید، ژائیر بولسونارو، دهلی را ترک کرده بود. اما در ماه فوریه کارهای بسیار زیادی وجود داشت و حزب حاکم نمی‌توانست در جدول کارهای خود زمانی را به این ویروس اختصاص دهد. قرار بود در آخرین هفته‌ی ماه دونالد ترامپ به طور رسمی از هند دیدار کند. با وعده‌ی حضور یک میلیون مخاطب در استادیومی ورزشی در ایالت گجرات او را وسوسه کرده بودند. این کار به صرف پول و وقت زیادی نیاز داشت.

سپس نوبت به گردهم‌آیی انتخاباتی دهلی رسید که اگر حزب مردم هند دوباره بازی خود را به راه نمی‌انداخت، شکست‌شان حتمی بود. آنان کارزار خطرناک ملی‌گرایی هندوی خود را به راه انداختند، کارزاری که مملو از خشونت فیزیکی و تهدید به تیرباران «خائنان» بود.

با این حال، آنان شکست خوردند. سپس نوبت به تنبیه مسلمانان دهلی رسید، یعنی کسانی که مسئول این سرافکندگی به حساب می‌آمدند. گروه‌های خودسر مسلح هندو، با حمایت پلیس، در مناطق کارگرنشین شمال‌شرقی دهلی به مسلمانان حمله کردند و خانه‌ها، مغازه‌ها، مساجد و مدارس را به آتش کشیدند. مسلمانان که منتظر چنین حمله‌ای بودند دست به حمله‌ی متقابل زدند. بیش از پنجاه نفر، از مسلمانان و هندوان، کشته شدند.

هزاران نفر به اردوگاه‌های پناهندگان در قبرستان‌های محل منتقل شدند. در همان زمان که مقامات رسمی برای نخستین بار جلسه‌ای درباره‌ی کووید19 برگزار کردند و اغلب مردم هند از وجود چیزی به نام ضدعفونی‌کننده‌ی دست باخبر ‌شدند، هنوز از شبکه‌های کثیف و بدبوی فاضلاب اجسادی بیرون کشیده می‌شد.

زنان با زدن قابلمه‌ها و ظرف‌ها به هم حمایت خود را از خدمات اضطراری برای مقابله با انتشار ویروس کرونا نشان می‌دهند.

آتول لاک/ Panos Pictures


ماه مارس نیز پرجنب و جوش بود. در دو هفته‌ی اول حکومت ایالتی متعلق به حزب کنگره را در ایالت مادیا پرادش، واقع در میانه‌ی هند، از کار بر کنار کردند و به جای آن حزب «مردم هند» حکومت ایالتی را به دست گرفت. در 11 مارس، سازمان بهداشت جهانی اعلام کرد که کووید19 به یک بیماری همه‌گیر جهانی مبدل شده است. دو روز بعد، در 13 مارس، وزارت بهداشت اعلام کرد که کرونا «وضعیت اضطراری بهداشتی» محسوب نمی‌شود.

عاقبت در 19 مارس، نخست‌وزیر هند ملت را مخاطب ساخت. او کار زیادی انجام نداده بود و صرفاً سناریوهای فرانسه و ایتالیا را تکرار کرد. برای‌مان از ضرورت «فاصله‌گذاری اجتماعی» صحبت کرد (فهم آن برای جامعه‌ای که غرق در نظام کاستی است، آسان بود) و در 22 مارس یک روز را «منع رفت‌وآمد مردم» اعلام کرد. او درباره‌ی این که دولت قرار است در این شرایط بحرانی چه کاری انجام دهد چیزی نگفت اما از مردم خواست تا به بالکن‌ها بیایند و با به صدا درآوردن زنگ‌ها و به هم کوبیدن ظرف‌ها و قابلمه‌ها نسبت به کادر درمانی ادای احترام کنند.

او نگفت که تا آن لحظه، هند مشغول صادرات وسایل حفاظتی و تجهیزات تنفسی بوده است، به جای آن که آنها را برای کادر درمانی و بیمارستان‌های هند نگه دارد.

جای تعجب نبود که از درخواست نارندرا مودی با شور فراوان استقبال شد. مردم در حالی که قابلمه‌ها را به هم می‌کوبیدند به خیابان‌ها آمدند و در محلات دسته‌های رقص به راه افتاد. از فاصله‌گذاری اجتماعی خبری نبود. در روزهای آتی، مردم به داخل بشکه‌های مملو از پهن گاو مقدس می‌پریدند و حامیان حزب «مردم هند» مهمانی‌های نوشیدن ادرار گاو به راه انداختند.

در 24 مارس، ساعت 8 شب، مودی در برنامه‌ای تلویزیون اعلام کرد که از نیمه‌شب در سراسر هند منع آمدوشد برقرار خواهد شد. مغازه‌ها تعطیل خواهند شد و حمل و نقل عمومی و خصوصی متوقف خواهد شد.

او گفت که این تصمیم را نه صرفاً در مقام نخست‌وزیر بلکه به عنوان بزرگ خانواده اتخاذ کرده است. چه کس دیگری می‌توانست، بدون مشورت با حکومت‌های ایالتی که باید با پیامدهای این تصمیم مواجه شوند، اعلام کند که ۱.۳۸ میلیارد نفر باید بدون هیچ گونه آمادگی و ظرف مدت چهار ساعت در قرنطینه قرار بگیرند؟ روش‌های او این احساس را به وجود می‌آورد که نخست‌وزیر تصور می‌کند شهروندان نیروهای متخاصمی هستند که باید در کمین آنها نشست و غافلگیرشان کرد، اما هرگز نباید به آنها اعتماد کرد.

قرنطینه شده بودیم. بسیاری از متخصصان بهداشت و همه‌گیرشناسان از این اقدام او ستایش کردند. اما بی‌شک هیچ کدام از آنان نمی‌توانند از ناآمادگی و بی‌برنامگی اسف‌باری که باعث شد بزرگ‌ترین و شدیدترین قرنطینه‌ی جهان دقیقاً نتیجه‌ی عکس بدهد، حمایت کنند.

مردی که عاشق نمایش‌های پرشکوه است، بزرگ‌ترین نمایش را خلق کرده بود.

یکی از مردم بمبئی ماسک به صورت دارد، خیابان‌های پرجنب‌وجوش شهر تقریباً متروکه شده‌اند. واریندر چاولا/ MEGA


همان طور که جهان وحشت‌زده ناظر بود، تمام آن چه اسباب شرمندگی هند بود عیان شد ــ نابرابری ظالمانه‌ی اقتصادی، اجتماعی، ساختاری آن و بی‌تفاوتی سنگدلانه‌اش نسبت به آلام.

این قرنطینه مانند آزمایشی شیمیایی بود که به کمک آن چیزهایی پنهانی ناگهان آشکار شدند. با بسته شدن مغازه‌ها، کارخانه‌ها و صنعت ساخت‌وساز، با پناه گرفتن ثروتمندان و طبقه‌ی متوسط در محله‌های محصور، شهروندان طبقه‌ی کارگر ــ کارگران مهاجر ساکن در شهرها ــ مانند توده‌ای به‌دردنخور از شهرها و کلان‌شهرها بیرون انداخته شدند.

بسیاری را کارفرمایان و صاحبخانه‌ها بیرون انداختند و میلیون‌ها انسان مستمند، گرسنه و تشنه، پیر و جوان، مرد، زن و کودک، پیر، نابینا و از‌کار‌افتاده، بدون این که جایی برای رفتن داشته باشند و بدون این که وسایل حمل و نقل عمومی در کار باشد، راه‌پیمایی طولانی‌ای را برای رسیدن به روستاهای خود آغاز کردند. آنان برای رسیدن به بدایون، آگره، اعظم‌گره، علیگر، لکنهو، گراخوپور ــ هزاران کیلومتر آن‌طرف‌تر ــ روزها در راه بودند. برخی در راه مردند.

در بنگلور مردم برای خرید مایحتاج خود از فروشگاه‌ها صف بسته‌اند. Getty Image


آنان می‌دانستند که در عمل با رفتن به خانه به گرسنگی تدریجی مبتلا خواهند شد. شاید حتی می‌دانستند که احتمالاً ناقل ویروس‌اند و می‌توانند باعث آلودگی خانواده‌ها، والدین، و پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌‌های‌شان شوند اما سخت محتاج ذره‌ای صمیمیت، پناهگاه و کرامت و همچنین غذا و عشق بودند.

در حین پیمودن این راه پلیس، که مسئول اجرای بی‌کم‌وکاست قرنطینه بود، برخی را به شدت کتک زد و تحقیر کرد. مردان جوان را مجبور کردند در طول بزرگراه‌ها چمباتمه بنشینند و کلاغ‌پر بروند. در بیرون شهر بریلی، گروهی را کنار هم جمع کردند و مواد شیمایی به روی آنها پاشیدند.

چند روز بعد، از ترس این که مباد‌ا جمعیتِ در حال فرار روستاها را آلوده کنند، حکومت مرزهای ایالات را حتی برای افراد پیاده بست. مردمی را که روزها در حال پیاده‌روی بودند متوقف کردند و مجبورشان کردند به همان اردوگاه‌هایی در شهرها بازگردند که به تازگی مجبور به ترک‌شان شده بودند.

این وقایع در میان افراد سالخورده یادآور خاطرات جابه‌جایی جمعیت در 1947 بود، زمانی که هند تقسیم شد و پاکستان به وجود آمد. با این تفاوت که علت این مهاجرت، تقسیم طبقاتی بود و نه مذهب. با این حال، این‌ افراد فقیرترین مردم هند نبودند. آنان کسانی بودند که (دست‌کم تا به حال) کاری در شهر داشتند و خانه‌ای که به آن بازگردند. افراد بی‌کار، بی‌خانمان و ناامید همانجا که بودند، در شهرها و روستاها، ماندند. در طول این روزهای وحشتناک، آمیت شاه، وزیر امور داخله‌ی هند، از انظار عمومی غایب بود.

کارگران مهاجر به سمت آزادراهی در حرکت‌اند که به خارج از دهلی نو می‌رسد، به این امید که به روستاهای خود بازگردند.

راجات گوپتا، EPA-EEE/Shutterstock


هنگامی که این پیاده‌روی در دهلی آغاز شد من با استفاده از جواز سفر مجله‌ای که مطالبم را به شکل مرتب در آن منتشر می‌کنم، به شهر غازی‌پور، واقع در مرز میان دهلی و اوتار پرادش رفتم.

صحنه‌ای از «کتاب مقدس» پیش رویم قرار داشت. شاید هم نه، زیرا در «کتاب مقدس» از این تعداد عظیم خبری نیست. اعلام قرنطینه به منظور ایجاد فاصله‌ به عکس آن منجر شده بود: به‌هم‌فشردگی در ابعادی غیرقابل‌تصور. این مسئله حتی در داخل شهرها و روستاهای هند هم وجود داشت. راه‌های اصلی شاید خالی بودند اما فقرا در محله‌های تنگ و در بیغوله‌ها و زاغه‌ها محبوس شده بودند.

با هر کدام از این راه‌پیمایان که صحبت می‌کردم، نگران ویروس بود. اما حضور آن در زندگی آنان از بیکاری در آینده، گرسنگی و خشونت پلیس کم‌رنگ‌تر بود. از بین تمام کسانی که با آنها صحبت کردم، از جمله گروهی از مسلمانان خیاط که از حملات ضدمسلمانان چند هفته پیش جان سالم به در برده بودند، حرف‌های یکی از مردان مرا اندوهناک کرد. او نجاری به نام رامجیت بود که می‌خواست تا گوراخو‌پور، حوالی مرز نپال، پیاده برود. او گفت: «شاید زمانی که مودی تصمیم به این کار گرفت، کسی به او درباره‌ی ما چیزی نگفت. شاید او از وجود ما بی‌خبر است.»

این «ما» یعنی حدود 460 میلیون نفر.

در هند (همانند ایالات متحده) دولت‌های ایالتی در این بحران همدلی و عواطف بیشتری نشان داده‌اند. اتحادیه‌های بازرگانی، شهروندان عادی و سایر گروه‌ها غذا و جیره‌های اضطراری توزیع می‌کنند. حکومت مرکزی به درخواست آنان برای تأمین پول، هنوز پاسخی نداده است. معلوم شده است که پول‌های صندوق امدادرسانی ملی نخست‌وزیر در دسترس نیست. در عوض، پول افراد خیّر به صندوق جدید، و تا اندازه‌ای مرموزِ، نخست وزیر به نام «یاری و امدادرسانی به شهروندان» سرازیر شده است. غذاهای بسته‌بندی شده با تصویر مودی بر روی آنها در حال توزیع است.

علاوه بر این، نخستوزیر ویدئوهای یوگای خود را منتشر کرده است که در آنها تصویر انیمیشنیِ مودی، با بدنی رؤیایی، تمرینهای یوگا را به نمایش میگذارد تا به مردم برای مقابله با اضطراب قرنطینه کمک کند.

این خودشیفتگی بسیار نگران‌کننده است. شاید یکی از تمرین‌ها می‌توانست تمرین درخواست باشد که در آن مودی از نخست‌وزیر فرانسه می‌خواست تا به ما اجازه دهد قرار داد خرید هواپیماهای جنگنده‌ی داسو رافال را نقض کنیم و آن ۷.۸ میلیارد یورو را برای اقدامات اضطراری به کار بگیریم و از جان چند میلیون انسان گرسنه محافظت کنیم. قطعاً فرانسوی‌ها ما را درک می‌کردند.

 

در اطراف دهلی نو در 29 مارس، زنی در مسیر بازگشت به روستای خود، دخترش را به داخل اتوبوسی مملو از جمعیت هل می‌دهد. Reuters


با ورود به دومین هفته‌ی قرنطینه، زنجیره‌ی تأمین مایحتاج از کار افتاده و دارو و تجهیزات ضروری کمیاب شده‌ است. هزاران راننده‌ی کامیون هنوز در بزرگراه‌ها گرفتارند در حالی که آب و غذای چندانی برای‌شان باقی نمانده است. محصولات آماده‌ی برداشت به آهستگی در حال فاسدشدن‌اند.

بحران اقتصادی فرا رسیده است و بحران سیاسی تداوم دارد. رسانه‌های جریان اصلی داستان کووید را به کارزار زهرآگین ضداسلام خود اضافه کرده‌اند. معلوم شده است که سازمانی به نام «جماعت تبلیغ»، که پیش از اعلام قرنطینه در دهلی گردهمایی داشتند، «اَبَرناقل» بوده‌ است. لحن کلی گزارشها چنین است که گویی مسلمانان این ویروس را ابداع کرده و عامدانه به عنوان شکلی از جهاد آن را منتشر کردهاند.

بحران کووید ممکن است هنوز در راه باشد، شاید هم نه، ما نمی‌دانیم. در صورت وقوع چنین بحرانی می‌توان مطمئن بود که تمام تعصبات مذهبی، کاستی و طبقاتی غالب دست‌نخورده باقی خواهد ماند.

کارگران مهاجر در دهلی نو منتظرند تا سوار اتوبوس شوند. Getty Images


امروز (2 آوریل) در هند حدود 2000 مورد تأییدشده‌ی مبتلا به کووید19 و 58 جان‌باخته وجود دارد. بی‌شک به این ارقام که مبتنی بر آزمایش‌های بسیار اندکی است نمی‌توان اطمینان کرد. نظرات متخصصان بسیار متفاوت است. برخی پیش‌بینی می‌کنند که میلیون‌ها نفر مبتلا خواهند شد. برخی فکر می‌کنند که تلفات بسیار کمتر خواهد بود. ممکن است حتی زمانی که دچار بحران شده‌ایم، برداشت درستی از وضعیت واقعی نداشته باشیم. فعلاً می‌دانیم که هنوز سیل مراجعات به بیمارستان‌ها شروع نشده است.

بیمارستان‌ها و کلینیک‌های دولتی هند ــ که نمی‌توانند از عهده‌ی حدود 1 میلیون کودکی که هر سال از اسهال، سوءتغذیه و سایر مسائل بهداشتی می‌میرند، صدها هزار بیمار مسلول (یک‌چهارم موارد ابتلا به سل در جهان) و جمعیت زیاد مبتلا به کم‌خونی و سوءتغذیه که هر بیماری کوچکی می‌تواند برای آنان مرگبار باشد، برآیند ــ از عهده‌ی بحرانی مشابه با آنچه اروپا و آمریکا اینک با آن مواجه است، برنخواهند آمد.

تمام امور بهداشتی و درمانی تقریباً متوقف شده است زیرا بیمارستان‌ها در خدمت مبتلایان به این ویروس قرار گرفته‌اند. مرکز ترومای «مؤسسه‌ی علوم پزشکی هند» در دهلی تعطیل شده است و صدها بیمار مبتلا به سرطان، معروف به پناهندگان سرطانی، که در خیابان‌های بیرون آن بیمارستان عظیم زندگی می‌کنند مانند چهارپایان تارانده شدند.

پسری که ماسک بر صورت دارد به بالکن خانه‌ای در شهر سرینگر آمده است، در این شهر نخستین مورد مرگ بیمار مبتلا به کرونا در اواخر مارس به ثبت رسیده است. eyevine


مردم در خانه بیمار شده و خواهند مرد. احتمالاً هیچ‌گاه داستان آنها را نخواهیم دانست. حتی ممکن است در آمار هم به حساب نیایند. تنها می‌توانیم امیدوار باشیم که مطالعاتی که می‌گویند این ویروس هوای سرد را دوست دارد، درست باشد (هر چند سایر مطالعات این امر را مورد تردید قرار داده‌اند). هیچ‌گاه تا این اندازه مردم به شکلی غیرمعقول در آرزوی فرا رسیدن تابستان گرم و آزارنده‌ی هند نبوده‌اند.

این چیست که به آن دچار شده‌ایم؟ بله، ویروس است. ویروس، فی‌نفسه و به تنهایی بار اخلاقی ندارد. اما بی‌شک ما به چیزی بیش از ویروس دچار شده‌ایم. برخی باور دارند که خداوند می‌خواهد از این راه ما را به سر عقل بیاورد. برخی دیگر معتقدند، این نقشه‌ی چین برای تسلط یافتن بر جهان است.

هر چه که باشد، ویروس کرونا باعث شده است قدرتمندان به زانو در بیایند و چنان وقفه‌ای در جهان ایجاد کرده است که از عهده‌ی هیچ چیز دیگری بر نمی‌آمد. هنوز هم ذهن‌مان بین گذشته و حال در نوسان است و آرزوی بازگشت به «وضعیت عادی» را دارد، می‌کوشد آینده را به گذشته گره بزند و می‌خواهد این گسست را نادیده بگیرد. اما این گسست وجود دارد و در بحبوحه‌ی این ناامیدی فرصتی برای‌مان فراهم آورده است تا درباره‌ی این ماشین مصیبت‌آفرینی که ساخته‌ایم، بازاندیشی کنیم. هیچ‌چیز بدتر از بازگشت به وضعیت عادی نیست.

در طول تاریخ، بیماری‌های همه‌گیر جهانی انسان‌ها را وادار به گسیختن از گذشته و تخیل دوباره‌ی آینده کرده‌اند. بیماری همه‌گیر کنونی نیز امر متفاوتی نیست، درگاه و دروازه‌ای بین یک جهان و جهان دیگر است.

انتخاب ما می‌تواند این باشد که در حالی که نعش تعصبات و نفرت‌ها، آزمندی، بانک داده‌ها و ایده‌های بی‌جان، رودخانه‌های آلوده و آسمان دودگرفته را به دنبال خودمان می‌کشیم از آن عبور کنیم. یا می‌توانیم سبکبار از آن بگذریم، با باروبنه‌ای اندک، در حالی که آماده‌ایم تا درباره‌ی جهانی دیگر خیال‌پردازی کنیم و به خاطرش بجنگیم.

 

برگردان: هامون نیشابوری


آرونداتی روی نویسنده و فعال سیاسی است. در سال 1997 جایزه‌ی بوکر برای نگارش رمان خدای چیزهای کوچک به او اهدا شد. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته‌ی او با عنوان اصلی زیر است:

Arundhati Roy, ‘The Pandemic is a portal’, Financial Times, 3 April 2020.