ترکیه را اغلب مهمترین نمونهی کشوری میشناسند که با جمعیتی اکثراً مسلمان، نظام سیاسی سکولار دارد. اما ریشههای این نظام که حدود یک قرن قدمت دارد در کجاست و تجربهی ترکیه با سکولاریسم در این یک قرن چگونه بوده است. این سؤالها را مهدی شبانی در گفتگو با عایشه حُر مورخ صاحبنام ترکیه در میان گذاشته است.
این یادداشت ناظر است به تبیین اندیشههای بسام طیبی (متولد ۱۹۴۴)، روشنفکر و آکادمیسین سوری-آلمانی، از اصلاح دینی و «مدرنیتهی فرهنگی» و نقدهای او بر اسلام سیاسی معاصر. طیبی در نگاه اصلاحجوی خویش «اسلام» را نوعی «نظام فرهنگی» توصیف میکند که در نظر او خود را با بافتارهای مختلف تطبیق میدهد. تفسیر او از دین در نقطهی مقابل بنیادگرایان و هواداران اسلام سیاسی در جهان عرب و ایران قرار دارد که دین را ایدئولوژیک میبینند.
در مقدمهی قانون اساسی ترکیه تصریح شده است: «به عنوان یک اصل سکولار، احساسات مقدس مذهبی را نمیتوان با امور دولت و سیاست در هم آمیخت.» اما مبانی این سکولاریسم چیست؟ آیا واقعاً سکولاریسم موجود در قانون اساسی ترکیه در اجرا هم سکولار است؟ آیا «احساسات مقدس دینی» با امور دولتی و سیاست آمیخته نیست؟ و در نهایت آیا ترکیه واقعاً کشوری سکولار است؟
گفتگوی عمومی فرانسویان دربارهی اسلام اخیراً موجی از مناقشات را در سطح بینالمللی به راه انداخته است. اغلب فرانسویان نمیدانند تاریخ ارتباط آنها با اسلام چقدر طولانی است و اغلب آن را به چند دههی اخیر محدود میدانند که طی آن اسلام در فرانسه به دین دوم تبدیل شد و از پروتستانتیسم و دین یهود پیشی گرفت.
بر حسب شاخصهای جامعهشناختی، تغییر در رفتارهای دینی و باورهای جمعیتهای محلی اصلاً به اندازهای نیست که انتصاب عنوان «پساسکولار» را بر این جوامع موجه سازد. اوج گرفتن روند دینداریِ غیرسازمانیافته و دینداری به شیوهی معنویتگرایی در حدی نیست که کاهش عضویت در جوامع عمدهی دینی را جبران کرده باشد.
چندفرهنگیگرایی به کلمهای گولزننده تبدیل شده است. این اصطلاح بیش از آنچه در نگاه اول به نظر میرسد بر موضوعات مختلفی دلالت دارد. وقتی به چندفرهنگیگرایی فکر میکنیم، ذهنمان قبل از هر چیزی به تلاقی سنتهای متنوع و رنگارنگ میرود، آداب و رسوم، غذاها، لباسها، موسیقیها و ... . اما چندفرهنگیگرایی عواقب سیاسی هم دارد و میتواند از تکثرگراییِ سنتها به تکثرگرایی در حقوق بینجامد. اینجاست که مشکل آغاز میشود.