در دربار ناصرالدین شاهی علاقهها به سیاست معطوف بود و اتفاق مهمی بود که زنان بر اثر تساهل بیشتر ناصرالدین شاه در مقایسه با شاهان سابق، آزادیهای بیشتر یافته بودند و درست در همین فضای دربار بود که زنی چون عزت ملک خانم امکان یافت نامش را به عنوان نخستین عکاس و روزنامهنگار زن ایرانی در تاریخ ایران ثبت کند.
هواپیما از دریا میگذرد و استانبول پیدا میشود. این لحظه را، دقیقاً همین لحظه را در عکسها دیدهام. عکسهایی از کسانی مثل خودم. کسانی که برای دیدار با خانوادههایشان به استانبول میآیند. به این نقطه و این لحظه که میرسند، انگار که آیینی باشد نانوشته، عکس میگیرند. از لحظهای که استانبول پس از دریا پیدا میشود و آن ساحل آبی وسیع، میشود قرار دیدار.
تتو تا سالها پیش در ایران ممنوع بود. این روزها بسیارند کسانی که دوست دارند بر بدن خود نقش بیندازند، و استودیوهای تتوی زیرزمینی مشتریان زیادی دارند. تتوکاران در خانههای خود و یا زیرزمینهای اجارهای، استودیو دارند و کار میکنند و به کمک صفحات اینستاگرامی پرمخاطب، هم نمونهی کارهایشان را به نمایش میگذارند و هم قیمت میدهند و هم وقت و قرار مراجعه میگذارند.
حدود شش دهه پیش، کوامی برتوِیْت (Kwame Brathwaite)، عکاس سیاهپوست جوانی، از محله هارلم نیویورک، نقطه عطفی تاریخی در زندگی و فرهنگ سیاهان آمریکا را به تصویر درآورد، و اثرش ماندگار شد. بعد از حدود شصت سال، بهار امسال نمایشگاهی در یادآوری و بزرگداشت کارهای او در لسآنجلس برگزار شده و کتابی از مجموعه عکسهای او نیز منتشر شده است.
فردا با پرواز ساعت ۲ بعدازظهر به استانبول خواهیم رفت. هیچ درکی ندارم از این که استانبول چطور جاییست، جز عکسهایی که در اینستاگرام دیدهام و رنگهای شاد و بورِک و کباب ترکی و ایرانیهایی که مثل من و خانوادهام استانبول را برای دیدار پس از سالها دوری انتخاب کردهاند. استانبول برای ما شده است میعادگاه دیدار. جاهای دیگری هم بود که میتوانستیم انتخاب کنیم، مثلاً گرجستان. مثلاً قبرس یا ارمنستان، با اینحال اغلب استانبول را انتخاب میکنیم.
زنان هنرمند بسیاری بودهاند، در طول قرنها، که کارشان ناشناخته مانده، و برخی حتی شاهکارهایی خلق کردهاند که کسی ندیده است. یکی از این هنرمندان زنی است به نام پلائوتیلا نلی، که شاهکاری از او بعد از پنج قرن، در دست ترمیم است و امسال بر دیوارهای موزهی سانتا ماریا نوولا در فلورانس به نمایش گذاشته خواهد شد.