شما هم از آغاز همهگیری «کووید-۱۹» مدام یاد گذشتهها میافتید؟ روزگار رفته و آدمهای جامانده در گذشته و تصاویری از سالها قبل که شاید اصلاً پاک فراموش کرده بودید؟ برای شما هم پیش آمد که آدمی از گذشتهها که دیگر مدتها است در زندگیتان نیست، ناگهان دوباره سروکلهاش پیدا شود و بعد سالها جویای احوالتان شود؟
چطور دهها نهاد ریز و درشت دولتی در ایران توانستند سیاستهای جداسازی جنسیتی را توجیه کرده و بقبولانند؟ شیوههای اجرایی این قوانین و آییننامهها چطور شکل گرفت و پیش رفت؟ چه کسانی از فضاهای جداسازیشده استفاده میکنند و این فضاهای عمومی خطکشی و مرزبندی شده، برای زنان چه معنا و مفهومی دارد؟
فیلم «پسر- مادر»، اولین ساختهی بلند سینمایی مهناز محمدی، با استقبال خوب بسیاری از جشنوارههای خارجی و تماشاگران مواجه شد و توانست در جشنوارهی فیلم رم، برندهی ۲ جایزهی بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شود. با مهناز محمدی گفتوگو کردم و از او دربارهی این فیلم و نگاهش به تبعیض و ستمهای درهمتنیده علیه زنان بیوه در ایران پرسیدم.
لیلا هنوز در شوک مرگ همسر بود که فهمید سهم او از ارث و داراییهای همسر، تنها یک هشتم است و حضانت فرزندش که به سن قانونی نرسیده، با پدر همسرش.
ایدئولوژی تبلیغی و عرف رایج در جامعه که میخواست این دروغ را بقبولاند که زنان شوروی به دلیل اینکه «صاحباختیار آشپزخانهاند»، قدرت اصلی در خانهاند و تصمیم گیرندهی اصلی. ادعایی که نادرست بود و به دنبال بزکودوزک این واقعیت که زنان نه تنها بیرون از خانه کار و کمتر از مردان دستمزد دریافت میکنند بلکه بارِ تمام امور خانه هم بر دوش آنهاست و خسته و فرسوده تمام روز در حال دویدناند.
در تمام این هفتههایی که بسیاری از مردم ایران در خانهنشینی به سر میبردند، افرادی خواسته یا ناخواسته باید هر روز در خیابانهای خلوت، راهی محل کار میشدند. یک روزِ زندگی آنها در روزگار «کووید-۱۹» چطور شب میشود؟ احوالشان و احساساتشان در روزگاری که خیلیها در خانه پناه گرفتهاند، اما آنها باید به محل کار بروند، از چه قرار است؟ این یادداشت، چند روایت دستاول است از روزمرهی چند تن از این افراد در ایران. آنها که خواسته یا ناخواسته باید کار میکردند تا دیگران دوام بیاورند.