فصلهای کوتاه کتاب پروکتور به اثرات منفیای اختصاص دارد که با فعالیت انقلابی عجین است، مانند سودازدگی، نوستالژی، افسردگی، فرسودگی، ناخشنودی و ماتم.
مدتی کوتاه بعد از آن که هیتلر در سال ۱۹۳۳ به قدرت رسید، یک زن سیساله در برلین خوابهای عجیبی دید. در یکی از آنها تصاویر معمول در محلهشان غایب بودند و به جای آنها پوسترهایی گذاشته شده بود که بیست کلمهی ممنوع را فهرست میکردند. اولین کلمه «خداوند» بود و آخرین کلمه «من».
ویل دورانت در کتابش لذات فلسفه از شکستهای عشقی و ناکامی مردان اندیشه در برابر زنان میگوید، از ناکامی شوپنهاور در برابر مادرش و نیز اینکه معشوقهی زیبای ونیزیاش او را ترک کرد و عنوان لرد بایرون و صباحت منظرش را بر او ترجیح داد. او از دیگر فیلسوفانِ زنستیز روایتهای مشابه کرده است و نتیجه گرفته است که زنستیزی آنها در آثارشان نالهها و فریادهای جنگجویان شکستخوردهای بیش نیست که این گونه انتقام میگیرند! قهرمانان اندیشهای که در پای زیبایی به خاک افتادهاند.
در سال ۱۹۳۲ بزرگترین نابغهی قرن بیستم نامهای اضطراری به بانفوذترین روانشناس قرن نوشت. در آن نامه، آلبرت اینشتین از زیگموند فروید پرسید «آیا راهی وجود دارد که بشریت را بتوان از تهدید جنگ رهانید؟» این نامه در همان سالی نوشته شد که شهروندان آلمانی با رأی خود حزب نازی را به قدرتمندترین حزب در آلمان تبدیل کردند.
لاینگ، روانکاو اسکاتلندی، در توصیف «دیوانگی» میگوید که دیوانگی سفری اکتشافی است که میتواند دری به ساحت بیکران ابرهشیاری یا ابرفرزانگی باز کند. به نظر لاینگ، هبوط به دیوانگی میتواند به جای درهم شکستن، به هشیاری، بیداری، یا جهش بینجامد.
پذیرش و تعهد درمانی به مردم کمک میکند تا انعطافپذیری روانشناختی خود را پرورش دهند، به ویژه در رابطه با احساسات و هیجانات جسمانی، حتی اگر عذابآور و دردناک باشند. نکتهی مهم این است که این کار باید فارغ از قضاوت صورت بگیرد، زیرا این کار به شما اجازه میدهد تا برای زندگی خود نه بر اساس کنترل یا اجتناب از ناراحتی یا دردی که آن را تجربه میکنید بلکه بر مبنای حرکت به سمت ارزشها و آنچه برایتان ارزشمند و معنادار است، تصمیم بگیرید.