پس از گذشت بیش از یک قرن از رواج دوچرخهسواری، دوچرخه و فرهنگی که با خود پدید آورده به امری رایج تبدیل شده است اما این فرایند، چالش بزرگی برای زنان بوده و حتی حالا هم فرهنگی به شدت مردانه دارد.
شبی که خواب رابعه را دیدم هنوز به وضوح در یادم مانده است. از معدود خوابهای روشنی بود که در تمام این سالها دیده بودم. رابعه در راهروی تاریک مدرسهای که پیشتر در آن درس خوانده بودم ایستاده بود، پایین راهپلهها کنار پنجره با چراغی در دستش. نیمرخش به من بود. من از آن فاصلهی دور چهرهاش را نمیدیدم و هرچه پیشتر میرفتم او دورتر میشد و نور چراغش کمسوتر.
لیلا هنوز در شوک مرگ همسر بود که فهمید سهم او از ارث و داراییهای همسر، تنها یک هشتم است و حضانت فرزندش که به سن قانونی نرسیده، با پدر همسرش.
ایدئولوژی تبلیغی و عرف رایج در جامعه که میخواست این دروغ را بقبولاند که زنان شوروی به دلیل اینکه «صاحباختیار آشپزخانهاند»، قدرت اصلی در خانهاند و تصمیم گیرندهی اصلی. ادعایی که نادرست بود و به دنبال بزکودوزک این واقعیت که زنان نه تنها بیرون از خانه کار و کمتر از مردان دستمزد دریافت میکنند بلکه بارِ تمام امور خانه هم بر دوش آنهاست و خسته و فرسوده تمام روز در حال دویدناند.
پاسخ به این پرسش که اروپا برای ترکیه چه جایگاهی دارد، به طور چشمگیری در طول ۱۰ سال اخیر تغییر کرده است. وقتی ترکیه از نزدیکی با اروپا پا پس کشید و به ملیگرایی، اسلامگرایی و اقتدارگرایی پوپولیستی، و حتی بدتر، به زنستیزی و تبعیض جنسیتی رو آورد، در مقابلْ نظر اروپاییها نیز نسبت به ترکیه به شکلی سیستماتیک منفی شد.
سر و صدای دعواهای همسایهی ما این روزها بیشتر از همیشه به گوش میرسد. همهی اعضای خانواده دور هم جمعاند، قرار است برای محافظت از خود و دیگران در برابر کرونا، تا جایی که میشود بیرون نروند. همه جا حرف فاصله است، اما رعایت فاصلهی اجتماعی به معنای نزدیکی فیزیکی درون خانوادههاست، و این نزدیکی اختلافات و مشکلات را عیانتر و شدیدتر کرده است.