در مناطق مرکزیِ تهران هر دانه تخممرغ پنجهزار تومان، هر کیلو مرغ با استخوان صدهزار تومان و هر کیلو گوشت گوسفند حدود ۴۲۰ هزار تومان به فروش میرسد. این مواد خوراکی در مناطق شمالیِ تهران بسیار گرانتر است.
در فاصلهی پانزده سال، قیمت هر متر مربع واحد مسکونی در تهران به طور میانگین از ۶۵۰ هزار تومان به بیش از ۵۲ میلیون تومان رسیده است. یعنی متوسط قیمت مسکن در تهران نزدیک به ۸۰ برابر شده است.
در ده سال گذشته رشد اقتصادی ایران تقریباً صفر بوده است، یعنی چیزی به درآمدِ مردم اضافه نشده است، در حالی که در همین مدت یازده میلیون نفر به جمعیت ایران اضافه شده است. به تعبیر سادهتر، سفرهای که ۷۴ میلیون نفر در ابتدای سال ۱۳۹۰ دورِ آن نشسته بودند، حالا بیش از ۸۵ میلیون نفر مهمان دارد اما اندازه و میزان غذای روی سفره تغییری نکرده است.
از دههی ۱۹۷۰ میلادی به این سو با گسترش سیاستها و رویکردهای مقرراتزدایانهی دولتها در حوزهی مسکن اجتماعی، ترویج و تکوین نگاه سوداگرانه به حوزهی مستغلات شهری، و مالیسازی این بازار، بحران مسکن معاصر شدت یافت.
«سفر بی آرزو» برای توصیف این شکل از مهاجرت گزارهی مناسبی به نظر میرسد. منظور نقل مکان به کشور همسایه است، ارادهای که پشت آن بهشت یا جهنمِ خفتهای وجود ندارد. این دسته از مهاجران اغلب آواره و رانده شده یا به دنبال رؤیاهای بزرگ نیستند، بلکه شرایط اجتماعی و اقتصادی ایران آنها را مجاب کرده به کوچ تن بدهند.
چند روز پیش در خیابانی در تهران چشمام خورد به پلاکاردی که در آن شهرداری از مالکانی تشکر کرده بود که در زمان همهگیریِ ویروس کرونا از مستأجران اجارهبها نمیگیرند. احتمالاً این اولینبار است که در فضاهای عمومی، مالک و مستأجر مورد خطابِ نهادهای رسمی قرار میگیرند. نظارت و دخالت دولت در بازار مسکن در این چند دهه به همین توصیهها و خط و نشانهای بیضمانت ختم شده است.