جان گری، فیلسوف بریتانیایی و شاگرد آیزایا برلین، از زمان بازنشستگی از دانشگاه به عنوان روشنفکر حوزهی عمومی شهرت یافته است. او کتابهای متعددی نوشته است که به زبانهای مختلف ترجمه شدهاند و کتاب هفت نوع خداناباوری از آخرین آنهاست. گری بیش از یک دهه است که به عنوان نویسندهی دائمی در هفتهنامهی معتبر «نیو استیتسمن» مقاله مینویسد. مطلبی که از او در اینجا ترجمه کردهایم برگرفته از همین مجله است.
بهرغم ظاهر زیبای صنعت فوتبال چندفرهنگی، محبوبترین ورزش دنیا آلت دست قدرتمندان است. فوتبال ویترینی استثنایی برای خودکامگان، ناسیونالیستها و جداییطلبان فراهم میکند.
پس از فروپاشی رایش سوم، مردم آلمان دیگر کشورها را مقصر جنگ جهانی دوم میدانستند. در سال ۱۹۵۲، ۶۸ درصد از آلمانیهایی که از آنها نظرسنجی شده بود به این پرسش که چه کسی جنگ جهانی دوم را آغاز کرد پاسخی غیر از «آلمان» دادند، و چنین بود تا دههی ۱۹۶۰ که این عقیدهی عمومی به اقلیت رسید.
این یادداشت ناظر است به تبیین اندیشههای بسام طیبی (متولد ۱۹۴۴)، روشنفکر و آکادمیسین سوری-آلمانی، از اصلاح دینی و «مدرنیتهی فرهنگی» و نقدهای او بر اسلام سیاسی معاصر. طیبی در نگاه اصلاحجوی خویش «اسلام» را نوعی «نظام فرهنگی» توصیف میکند که در نظر او خود را با بافتارهای مختلف تطبیق میدهد. تفسیر او از دین در نقطهی مقابل بنیادگرایان و هواداران اسلام سیاسی در جهان عرب و ایران قرار دارد که دین را ایدئولوژیک میبینند.
در مقدمهی قانون اساسی ترکیه تصریح شده است: «به عنوان یک اصل سکولار، احساسات مقدس مذهبی را نمیتوان با امور دولت و سیاست در هم آمیخت.» اما مبانی این سکولاریسم چیست؟ آیا واقعاً سکولاریسم موجود در قانون اساسی ترکیه در اجرا هم سکولار است؟ آیا «احساسات مقدس دینی» با امور دولتی و سیاست آمیخته نیست؟ و در نهایت آیا ترکیه واقعاً کشوری سکولار است؟
چکسلواکی رسماً کشوری کمونیست بود اما تیم فوتبال عمدتاً اسلوواکِ این کشور که به مقام قهرمانیِ رقابتهای سال 1976 دست یافت، احساسات نهفتهی ناسیونالیستی را برانگیخت. دانمارکیها نزدیک بود که تاریخساز شوند زیرا در سال 1992 هم قهرمان جام ملتهای اروپا شدند و هم در همهپرسی به «پیمان ماستریخت» [پیمان اتحادیهی اروپا] رأی منفی دادند.