تب‌های اولیه

روایت‌هایی از کشف حجاب: «اگر غیرت دارید، همان‌جا او را بکشید و خاکش کنید»

مریم فومنی

لیلا، ۴۰ ساله، کارمند اداره‌ی ثبت احوال در زاهدان بود؛ زن بلوچی که چند ماه است به آلمان مهاجرت کرده و سال‌هاست برای عقب بردن مرزهای حجاب با جامعه‌ی اطرافش دست و پنجه نرم می‌کند. برای او که از کودکی حجاب سفت و سختی داشته، حتی تغییر نوع چادرش هم چالشی تمام‌عیار بوده است.

روایت‌هایی از کشف حجاب: «با چادر به بیمارستان رفتم و بدون چادر از آن بیرون آمدم»

مریم فومنی

بسیاری از زنانی که یک عمر باحجاب بوده‌اند و حالا می‌خواهند حجاب را کنار بگذارند، حرف زدن درباره‌ی این تصمیم بسیار دشوار است. معصومه ۳۶ ساله و فارغ‌التحصیل رشته‌ی تاریخ از دانشگاه فردوسی در مشهد است. او می‌گوید که تا ۳۱ سالگی به‌‌رغم خواست خودش و فقط برای اینکه نمی‌توانسته درباره‌ی خواسته‌اش حرف بزند، چادر به سر کرده است.

روایت‌هایی از کشف حجاب: «فکر می‌کردم مردانگی این است که به حجابِ خواهر و مادرت گیر بدهی»

مریم فومنی

سحر که در یک خانواده‌ی سنتی در جنوب تهران بزرگ شده، در اواخر دبیرستان، ابتدا چادر و سپس حجاب را کنار گذاشت. او که نام و مشخصات واقعی‌اش به درخواست خودش محفوظ نگه‌داشته شده، درباره‌ی تجربه‌اش از برداشتن حجاب می‌گوید.

روایت‌هایی از کشف حجاب: «یا لباسِ پوشیده‌تر تن‌ات کن یا کنارت راه نمی‌روم»

مریم فومنی

هانیه، روزنامه‌نگاری ۳۰ ساله است که در یک خانواده‌ی مذهبی طبقه‌ی متوسط بزرگ شده است، خانواده‌ای که پس از انقلاب ۵۷ مذهبی شدند و او را از دوره‌ی دبستان به مدرسه‌ای فرستادند که پوشیدن چادر در آن اجباری بود. او که در دوره‌ی راهنمایی به خاطر فضای گروه دوستان محجبه‌اش به حجاب علاقه‌مند شد، این حجاب و چادر را تا دوره‌ی دانشجویی به خواست خودش بر سر داشت.

روایت‌هایی از کشف حجاب: «زندانی‌ات می‌کنیم و به همه می‌گوییم که تو مرده‌ای»

مریم فومنی

بسیاری از ما زنانی را از دور و نزدیک می‌شناسیم که زمانی باحجاب و چادری بوده‌اند و حالا حجاب ندارند. اما داستان زندگی این زنان و مسیری که از چادر تا بی‌حجابی پیموده‌اند کمتر شنیده شده است.

زنانی که می‌خواهند به حجاب گره نخورند

مریم فومنی

حجاب برای زنانی که اغلب از کودکی چادر و روسری به سر کرده‌اند، نه تنها نوعی پوشش بلکه یکی از مهم‌ترین بخش‌های هویتشان است. حتی اگر خودشان، این هویت را به رسمیت نشناسند، دیگران از دوست و همکلاسی و همسایه تا خانواده و حکومت آنها را با این هویت تعریف می‌کنند و به‌راحتی زیر بار تغییرش نمی‌روند.

چطور باحجاب شدیم؟ به اجبار یا به انتخاب؟

مریم فومنی

هرچند گفتگو با این ۱۴ نفر نمی‌تواند تصویر کاملی از تجربه‌ی زنان ایرانی در مورد حجاب ارائه کند، اما کوشیده‌ام با نشستن پای صحبت‌ زنان بلوچ، ترک، همجنسگرا، دوجنسگرا و ترنسجندری که در شهرهای مختلف ایران، از قم و اصفهان و تهران تا اهواز و تبریز و زاهدان، زندگی کرده‌اند، بخش کوچکی از تجربه‌های کمتر شنیدهشده را ثبت کنم.

روایت‌هایی از کشف حجاب: «زن‌، زندگی، آزادی»، یعنی ما تنها نیستیم

مریم فومنی

اولین باری که چادرم را برداشتم، روزی بود که قرار بود به حوزه‌ی علمیه‌ی قم برویم. سال ۱۳۸۳ بود و من ۲۳ ساله بودم. در یک سازمان غیردولتی کار می‌کردم. دو سالی بود که می‌دانستم دیگر چادر مشکی را نمی‌خواهم. چند ماهی بود که با مامان سرِ برداشتن چادر چانه می‌زدم.