پلوخیِ ۶۵ ساله محضری دلنشین دارد: آرام، وسیعالنظر، کمی شوخطبع، و کمادعاست؛ دقیقاً همان چیزی که از یک استاد تاریخ انتظار دارید و میخواهید. اما آخرین اثر او هیچ شباهتی به تاریخنگاریهای سنتی ندارد.
این روزها تلویزیون روسیه مصاحبهای با سرگئی بودروف، بازیگری پرطرفدار در روسیه، را بهطور مکرر نشان میدهد. او میگوید: «در زمان جنگ، نمیتوان از خودیها بد گفت. حتی اگر مقصر باشند. حتی اگر کشورتان در زمان جنگ خطا کند، نباید از آن بدگویی کنید.» و این همان کاری است که مردم انجام میدهند، زیرا مایلاند که از «خودیها» حمایت کنند حتی اگر آنها به اوکراینیها شلیک کنند.
در این مقاله، با تأمل و بازخوانی فقراتی از کتاب مجاهدان مشروطه، نوشتهی سهراب یزدانی (تهران: نشر نی، ۱۳۸۸) استدلال خواهم کرد که انقلاب مشروطه یا مشروطیت ویژگی بسیار مهمی داشت که در مطالعات مشروطه و ایرانشناسی معمولاً کمتر به آن توجه میشود؛ اینکه انقلابی متعلق به اواخر دوران امپراتوریها و پیش از تشکیل دولت-ملتها در ایران و عثمانی و قفقاز بود، و همین ویژگی آن را واجد نوعی چندفرهنگگرایی و انعطافپذیری میکرد که در دهههای بعد به تدریج تضعیف یا محو شد.
افسانهای شکل گرفته است که بر اساس آن دولت مستقل، واحد سیاسی طبیعی در نظم سیاسی بینالمللی تصور میشود. بر اساس این افسانه با صلح وستفالی در سال 1648 این نظم استقرار یافت. اما تاریخ به ما نشان میدهد که این دولتها پدیدهای نسبتاً تازهاند و در نتیجه شاید بتوان از آنها فراتر رفت.