دقیقاً صد سال پیش در همین روز رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت در برلین دستگیر و تنها چند ساعت بعد کشته شدند. گایتینگر که در کتابش از هویت آمران و عاملان این قتلها پرده برداشت این قتلها را «یکی از بزرگترین تراژدیهای قرن بیستم» میداند. اما چرا؟
با خودم فکر میکنم آیا دخترهای جوان این روزها شجاعتر از دختران دو سه دههی پیش هستند؟ آیا نسلی که در دهههای شصت و هفتاد محدودیتها و ممنوعیتها را پذیرفت و حاضر شد به اجبار جامعه سیاهپوش شود، چارهای جز فرمان بردن نداشت؟ آیا تن دادن به خواستهی دیگران در انتخاب رنگ لباس و حقوق اولیهای مثل این، به گسترش دورویی یا فساد در جامعه منجر شده؟
یک بار دیگر، در صبح پانزدهمِ یک ماه مارسِ دیگر، بر میخیزم و به نسخهی جوانترِ خودم میاندیشم، همان منِ سادهترِ خودم در شش سال پیش: صبح پانزدهم مارس سال 2011. در آن روز، نفسها را در سینههایمان حبس کرده بودیم و چشم به صفحهی تلویزیون دوخته بودیم و منتظر بودیم که ببینیم چه میشود. آیا سوریها آن کار غیر قابل تصور را خواهند کرد؟ آیا عاقبت قیام خواهند کرد؟ و آنان به پا خواستند و ما به تماشا نشستیم.
کامو اعتراف میکرد که «به تاریخ انسانی بدبین و به انسان خوشبین است»، انسانی که تأکید میکرد، «تنها آفریدهای است که نمیپذیرد آن چه هست باشد.» به نظرِ کامو، «آزادی انسان چیزی نیست جز امکانِ بهتر بودن» و «تنها راهِ برآمدن از پسِ جهانی ناآزاد این است که چنان کاملاً آزاد شوید که وجودتان سراپا عصیان باشد.»
روایتی که در ادامه میخوانید تابستان گذشته در نیویورک تایمز منتشر شده است. این گزارش حاصل 18 ماه کار تحقیقی است، و ماجرای فاجعهای را بازگو میکند که «دنیای عرب»، این دنیای ازهمگسیخته، از زمان حمله به عراق در سال 2003 متحمل شده است. حملهای که به ظهور داعش یا ...
روایتی که در ادامه میخوانید تابستان گذشته در نیویورک تایمز منتشر شده است. این گزارش حاصل ۱۸ ماه کار تحقیقی است، و ماجرای فاجعهای را بازگو میکند که «دنیای عرب»، این دنیای ازهمگسیخته، از زمان حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ متحمل شده است، حملهای که به ظهور داعش ...