تب‌های اولیه

فلسفه در باغ؛ باغِ ناپیدا

ایرج قانونی

باغ آنجاست که می‌خواهی در آنجا باشی، در آن بمانی و هرگز آن را ترک نکنی، فلسفه و در حقیقت تفکر نیز مقامی است که می‌خواهی در آن بمانی، درنگ کنی و آن را لحظه‌ای پایدار می‌خواهی. این دو همیشه شوق ماندن در جایگاهشان را در ما برمی‌انگیزند و از آن رو که هر دو بر خلود و جاودانگی تأکید می‌کنند مثل هم‌اند.

چرا از مرگ می‌ترسیم؟

ریچارد پتیگرو

ترس از مرگ تقریباً حسی فراگیر در میان همه‌ی انسان‌هاست. اما ریشه‌ی این ترس چیست؟ آیا چنان که اپیکور، فیلسوف یونانی، مدعی بوده چنین ترسی نامعقول است چون مردن آسیبی به ما نمی‌رساند؟ یا این که چنین ترسی دلایل دیگری دارد، دلایلی که در اخلاق و دیگر اعتقادات ما ریشه دارند؟

نیرنگ شادمانی

کودی دلیستراتی

چه می‌شود اگر شادی به معنای درک فراز و نشیب زندگی باشد، به معنای این باشد که حالت منفی بودن برای زندگی انسانی، و از قضای روزگار، برای شادی ضروری است؟ چه می‌شود اگر رفتارمان را بار دیگر شرطی کنیم: نه برای خواستن بلکه برای خرسند بودن از تمامی احساسات؟