توماس مان، نویسندهی بلندآوازهی آلمان، در فاصلهی دو جنگ جهانی، دگردیسیِ سیاسیِ تمامعیاری را از سر گذراند. او جامهی «محافظهکاری» و «سیاستپرهیزی» را یکباره از تن به در آورد و علیه نازیها داد سخن داد.
جمهوری وایمار در حالی فرو پاشید که جمهوریِ ادبیات شکوفا بود. کتابهای توماس مان و روبرت موزیل زمانی به ناشران سپرده شد که فاشیستها در خیابان با کمونیستها سرگرم مبارزه بودند.
در دههی ۱۹۴۰ بخش غربیِ لس آنجلس در واقع به پایتخت ادبیات آلمانی در تبعید تبدیل شده بود. انگار کافههای برلین، مونیخ و وین مشتریهای خود را به سانست بولوار سرازیر کرده بودند. نویسندگان در کانون این جامعهی مهاجرِ اروپایی قرار داشتند.
میُوش در سال ۱۹۱۱ در خانوادهای از نجبای لهستانی در لیتوانی (در آن هنگام بخشی از امپراتوری روسیه) زاده شد و شخصاً شاهد بسیاری از وقایع اصلی قرن بیستم بود: جنگ جهانی اول، انقلاب روسیه، جنگ جهانی دوم و ظهور جنگ سرد.
در جوامع دموکراتیک امروزی، بسیاری از شهروندان وجود و بقای «دموکراسی» را امری مسلم و تضمینشده میدانند. در این در حالی است که، در سالهای اخیر، بنیانهای دموکراسی در بسیاری از کشورها در معرض خطر قرار گرفتهاند. دههها پیش از این، توماس مان، نویسندهی تبعیدی آلمانی، در کتاب «پیروزی آیندهی دموکراسی» (۱۹۳۸) در این باره به ما هشدار داده، و نکات آموزنده و امیدوارکنندهای به ما میگوید.