جنبش زنان در ایران چگونه شکل گرفت و چگونه توانست زنان را از کنج اندرونیها به مدرسه و دانشگاه بفرستد؟ زنان ایرانی چطور حق رأی گرفتند، و چرا پس از پیروزی در تغییر دادن بخشی از قوانین نابرابر، همهی دستاوردها را به یکباره از دست دادند؟ در این مجموعه مقاله، با مرور تاریخ جنبش زنان در ایران، به جستوجوی پاسخهایی برای این پرسشها میپردازیم.
جنبش زنان در ایران چگونه شکل گرفت و چگونه توانست زنان را از کنج اندرونیها به مدرسه و دانشگاه بفرستد؟ زنان ایرانی چطور حق رأی گرفتند، و چرا پس از پیروزی در تغییر دادن بخشی از قوانین نابرابر، همهی دستاوردها را به یکباره از دست دادند؟ در این مجموعه مقاله، با مرور تاریخ جنبش زنان در ایران، به جستوجوی پاسخهایی برای این پرسشها میپردازیم.
زهرا تنها دختر دیپلمه در سراسر روستای ۲۵۰ نفرهی نشکاش از توابع شهرستان مریوان است. پنج شش نفری از دختران این روستای پنجاه خانواری، در سطح ابتدایی درس خواندهاند، و بقیهی دختران روستا، با همهی هوش و ذکاوتی که دارند، بی آن که حرفهای آموخته یا آموزش دیده باشند، خانهنشین شدهاند. کارشان تحمل فقر، خانهداری، فرزندآوری، و کمک به مردان خانواده برای گذران زندگی است.
به دنبال افشای «آزار جنسی» برخی از زنان سرشناس از سوی مردان صاحب قدرت اقتصادی و سیاسی، بحثها دربارهی یافتن راه حلهایی برای از بین بردن این پدیده، به ویژه در محیطهای کاری، شدت گرفته است. در این میان، زنان کارگر کمدرآمد بیش از همه در معرض آزار جنسی قرار گرفتهاند، و البته پیش از همه برای مبارزه با آن تلاش کردهاند.
اصرار بر این که ما زنان به لحاظ زخمخوردگی و آسیبپذیری از مردان جدا هستیم، داستانی ساده و آرامبخش است: مردان دشمنی هستند که میتوانند با تغییر دادن سرشتشان به نفع زنان، یا با مراقبت از ما، دشمنیشان را جبران کنند. ولی در این صورت، ما زنان در نهایت از انسانیتمان جدا میافتیم. در چنین وضعی ما دیگر اعضای جامعه نیستیم، صرفاً مورد ترحم آن هستیم.
ناهید نصرت و ناهید حسینی از نسل چهارم فعالان سیاسی چپی بودند که شش دهه پس از انقلاب اکتبر روسیه، در پی فشار و سرکوب حکومتهای وقت، مجبور به ترک ایران و پناهندگی به شوروی شدند. آن دو اگرچه سالها پس از انقلاب اکتبر به شوروی رسیدند، همچنان تحت تأثیر آموزههای آن انقلاب و به دنبال ساختن جامعهای عادلانهتر بودند، اما واقعیتهای تلخی آنها را سرخورده کرد.