روزنامهی «اختر» که حدود یک قرن و نیم پیش در استانبول شروع به انتشار کرد، اولین نشریهی منظّمی است که ایرانیان در خارج از کشور بنا نهادند. «اختر» یکی از مهمترین روزنامهها در تاریخ مطبوعات فارسیزبان است که نقش بزرگی در بیداری ایرانیان داشت.
هر چند دولتها میتوانند آزادی بیان را به نفع خود محدود کنند اما کاستن از شفافیت و اِعمال سانسور هزینههایی دارد. اغلب این سبکسنگین کردن سود و زیانِ سرکوب و سانسور را «تنگنای دیکتاتور» میخوانند. نوعی از این تنگنا وقتی به وجود میآید که دولت میخواهد محدودیتهایی علیه آزادی بیان وضع کند اما سرکوب میتواند به واکنش منفی علیه دولت بینجامد.
«رسانههای جدید حقیقت را نصفهنیمه پخش میکنند و پر از تبلیغات و دروغاند. خودمداری را تشویق میکنند، و این گونه جوامع بشری را تکهپاره و از هم گسیخته میکنند. به این ترتیب، هر آماتوری اجازه مییابد که نویسنده شود و گفتگوی عمومی را تنزل دهد.» این حرف آشنا به نظر نمیرسد؟
ده ماه پیش که مسعود به ایران آمده با دختر دو ماههاش خداحافظی کرده و امروز دخترش یک ساله است. نام او ستایش است. شاید این ده ماه دوری از همسر و فرزند در خیل بسیاری از افغانها که سالهاست فرزندانشان را ندیدهاند به چشم نیاید اما برای مسعود دوری از ستایش رنج کمی نیست. نه بزرگ شدنش را میبیند نه از مریض شدناش خبردار میشود. خبر هم برسد کاری از دستش بر نمیآید.