به سبب وابستگی متقابل روزافزون اجتماعی و شرایط بومشناختی، بشر اینک به سوی تمدنی جهانی در حال حرکت است و لازمهی این فرایند گذار، تغییر در ساختار اجتماعی-سیاسی و نظام نشانهشناختی است. آیا دین به عنوان یکی از کهنترین عاملان ایجاد تحول در نظامهای معنایی و نشانهشناختی هنوز میتواند نقشی مؤثر بر عهده داشته باشد؟
بحرانی در اعتماد مردم به علم پدید آمده است. بسیاری – از جمله سیاستمداران و حتی رئیسجمهورها – شک و تردید خود را نسبت به اعتبارِ یافتههای علمی در ملأ عام ابراز و اظهار میدارند. در این میان، نهادها و نشریههای علمی دغدغه و نگرانی خود را دربارهی بیاعتمادی فزایندهی عامهی مردم به علم نشان میدهند.
مخالفان دین، که به فایدهی کاربردهای بشریِ مذهب و ارزش تأثیرگذاری آن بر زندگی انسان شک دارند، میخواهند عقاید دینی را بیاعتبار کنند و میگویند که مردم این عقاید را (برخلاف شناخت سکولاری که «متخصصان» عرضه میکنند) بر اساس «ایمان» میپذیرند، نه «دلیل و مدرک».
در هر ترم تحصیلی، من در دانشگاه نیوهمپشایر به دانشجویان دورهی کارشناسی، «فلسفهی علم» درس میدهم. اکثر دانشجویانی که این درس را بر میدارند دلیل انتخابشان فقط گذراندن واحدهای عمومی اجباری است، و بیشترِ آنها پیش از این هرگز به یک کلاس فلسفه نرفتهاند.
«شگفتی» را اغلب احساسی کودکانه میدانند که در بزرگسالی از بین میرود. اما چنین تصوری نادرست است. شگفتی منشأ مهمترین نهادهای انسانی در طول تاریخ بشر بوده و موجب خلاقیت و تعالی انسان شده است. دین، علم، و هنر، به عنوان سه نهاد اساسی در تاریخ تکامل بشر، محصول احساس شگفتیاند.
از انواع گوناگون خداناباوری چه میدانیم؟ وجه اشتراک خداناباوری رایج معاصر و ادیان تبشیری چیست؟ چرا برخی از خداناباوران، دین را نازدودنی و حتی ضروری میدانند؟ مصادیق «بربریت خِرَد» در قرن بیستم کدامند؟