.
ما میرفتیم. جاده هم میرفت. پهنای جاده، و به هر سو که نگاه میکردی، تا چشم کار میکرد، زمین خاکی بود. شهرهای سوخته از خشکسالیِ تابستانی که گذشته بود، بیحال و بیرمق، ولو شده بودند روی زمین، و دکلهای یکشکلِ برق فشار قوی آنها را به هم گره میزد.