احتمالاً آگوستین قدیس اولین اندیشمند برجستهای بود که به تفصیل به این موضوع پرداخت که حکومتها چطور برای مقاصد داخلی خود از دشمنانشان استفاده میکنند. او به روشنی نشان میدهد که جمهوری رم چطور بر اثر تنشها و درگیریهای داخلی رو به انحطاط گذاشت؛ آن هم در زمانی که دشمن بزرگ باستانیاش کارتاژ، نابود شده بود.
گسترش موج خشونت در دهههای اخیر در جوامع اسلامی، زمینهی طرح این پرسش را فراهم آورده است که آیا اسلام ذاتاً دینی نامتسامح است؟ آیا خشونت از خصوصیات ذاتی و جداییناپذیر این دین است یا امری عَرَضی است که گاهی با آن همراه میشود؟ و در صورت عرضی بودن، آیا منابع پدیدآورندهی آن الهیاتی هستند یا جامعهشناختی؟ به عبارت دیگر، برخی باورها و گزارههای دینی در اسلام ذاتاً به خشونت منتهی میشوند و یا خصوصیتهای اجتماعی برخی جوامع مسلمان به خشونت و عدم تسامح در دورهی کنونی انجامیده است؟
«چرا قبلاً، مثلاً در سال ۱۵۰۰، اعتقاد نداشتن به خدا در جوامع غربی تقریباً ناممکن بود در حالی که در سال ۲۰۰۰ برای بسیاری از ما نه تنها امری آسان بلکه حتی اجتنابناپذیر است؟» این پرسش که از سوی چارلز تیلور مطرح شده بود این روزها در بین مورخان باب شده است. ایتن شاگان در کتاب جدیدش به پرسش مشهور تیلور پاسخی قانعکننده میدهد.
ده روز پیش از آن که شعلههای آتش کلیسای نوتردام را در کامِ خود فرو برد، ویکتور اوربان، نخست وزیر مجارستان، در سخنرانیِ پرشوری در آغاز کارزار انتخاباتیِ حزبش، «ائتلاف مدنی مجارستان»، گفت که در انتخابات ماه آیندهی پارلمان اروپا پای «تمدن مسیحیِ ما» در میان است.
این تصور که محمد یکی از بزرگترین قانونگذاران جهان است تا قرن بیستم تداوم یافت. در ۱۹۳۵ آدولف واینمن، مجسمهساز آمریکایی، در کتیبهای در تالار اصلی دیوان عالی آمریکا محمد را به همراه ۱۷ قانونگذار دیگر به تصویر کشید. مسیحیان متعددی از کلیساهای خود خواستهاند تا نقش ویژهی محمد را به عنوان پیامبر مسلمانان به رسمیت بشناسند. از نظر برخی اسلامشناسان کاتولیک چنین اقدامی بهترین راه برای ترویج صلح و گفتگوی سازنده بین مسیحیان و مسلمانان بود.
علم نمیتواند جایگزین دین شود. علم به ما نمیگوید که چگونه زندگی کنیم، یا زندگی دربارهی چیست؛ علم میتواند فرضیههایی و توضیحات مقدماتی اولیهای فراهم کند اما هرگز معنایی نهایی در بر ندارد. هنر میتواند راه فراری از دلمردگیهای زندگی روزمرهی ما فراهم آورد، اما باز تحسین هنر عالی یا موسیقی در نهایت جلوهای از شگفتی و تأمل است و معنایی ضمنی دربارهی اخلاق یا زندگی در بر ندارد.