زندگی با تئاتر خاطرات دکتر پرویز ممنون یا در واقع قصهی زندگی اوست که بهتازگی در تهران منتشر شده است. دکتر ممنون، زادهی اصفهان و تحصیلکردهی وین، در عالم تئاتر چهرهی شناختهشدهای است. در اینجا ما قسمتی از خاطرات او را که به روایت «لیلی و مجنون» مربوط است برگزیدهایم.
اکنون اشعار عارفان و صوفیان از اقبال فراوانی برخوردارند اما آیا نسبت به مفهوم عشق که الهامبخش تمام این آثار است، برداشتهای درستی وجود دارد؟ عشق ناسوتی با هدف غایی سلوک عارفانه، یعنی رسیدن به معشوق حقیقی گذر از هر چه غیر اوست، چه ارتباط و پیوندی دارد؟
آنهایی که مرا خوب نمیشناسند گمان میکنند که من یک نفرم، و به تبع آن فکر میکنند که تبریز من هم یک شهر است. آن اوایل نزدیکتر از آن بود که ببینمش. بخشی از خودم بود و نه هنوز به صورت تجزیهشده به دو بخش محیط و من. البته بادهای پائیزیاش بود که خاک را بیرحمانه توی چشم میپاشید و برف زمستانهای سختاش که وقتی درِ خانه را باز میکردی سینه به سینهات ایستاده بود. یا تو خیلی کوتاه بودی یا برف سرکش و بلند.
کوروش در همان سطور اولیه «همدلی» خود را به مثابهی «همنوع» به مردم بابل نشان میدهد و با بیان عواطف انسانیِ خود در مقابل درد و رنج و درون غمانگیز بابل با مردم همدردی میکند. پیداست که این سیاستِ نزدیک شدنِ انسانی به شکستخوردگان کار فرمانروایی او را آسانتر میکند اما مگر همدردی سنگ بنای حقوق بشر مدرن نیست!
آیا میتوان فرهنگ ایران و موسیقی راک اند رولِ غربی را همچون دو خط موازی دانست که هرگز به هم نمیرسند؟ از تأثیرپذیری هنرمندان نامداری نظیر اریک کلاپتُن، فِردی مِرکوری، ریچارد تامپسُن، نیکلاس روگ و پدرو آلمودوار از فرهنگ ایران چه میدانیم؟