در یک روز سرد پائیزی مونترال، سرگرم مرور اخبار تظاهرات و سرکوب معترضان در ایران بودم که ناگهان ایمیلی از هیئت مدیرهی مؤسسهی علمی آزاد بهائیان ایران دریافت کردم. از من خواسته بودند تا به شهر ژیرونا در اسپانیا بروم و جایزهای را به نمایندگی از این مؤسسه بپذیرم.
چرا بعد از این همه سال، الان میگوید که به او تجاوز شده؟ چرا روایتش از آزارجنسی انسجام ندارد؟ خودش هنوز شک دارد که تجاوز بوده یا فقط آزار جنسی، ما چطور مطمئن باشیم که اتفاقی افتاده؟ چرا مدام میگوید که قربانی نیست، مگر به او تجاوز نشده؟ اینها فقط بخشی از سؤالهایی است که بعد از هر روایتی از تجاوز و آزار جنسی مطرح میشود.
نویسنده با نگاهی به دوران حبس خود به اتهام آموزش به دانشجویانِ محروم از تحصیل و گذراندن دوران انفرادی، از تجربهی «گسست» میگوید. گسست، نوعی حالت روانی است که فرد در آن از بُعدی از ابعاد تجربهی واقعیت جدا شده و یکپارچگی میان آگاهی و دیگر ابعاد وجودیاش را از دست میدهد.