برخی هنرمندان به این نتیجه رسیدهاند که قویترین اقدامات خلاقانه برای تغییر دادن دنیا میتواند خرابکاری و تخریب باشد. اما اگر آثار هنری واقعاً بتوانند در ساختارهای سیاسی و اجتماعی مداخله کنند، چنین مداخلهای به چه شکلی انجام خواهد شد؟ راهبرد خرابکاری و تخریب آثاری هنری تا چه اندازه میتواند به خلق اثر هنری منجر شود، و امکانات و محدودیتهای آن چیست؟
من در سال ۱۹۵۷ متولد شدم، همان سالی که دولت چین بیش از ۳۰۰ هزار تن از روشنفکران، از جمله نویسندگان، آموزگاران، روزنامهنگاران، و هرکسی را که جرئت کرده بود از حکومت کمونیستیِ تازهتأسیس انتقاد کند، پاکسازی کرد. این روشنفکران، در راستای سلسله مبارزاتی در جهت آنچه جنبش راستستیزی خوانده میشد، برای «بازآموزی» به اردوگاههای کار اجباری فرستاده شدند.
من در سال ۱۹۵۷ متولد شدم، همان سالی که دولت چین بیش از ۳۰۰ هزار تن از روشنفکران، از جمله نویسندگان، آموزگاران، روزنامهنگاران، و هرکسی را که جرئت کرده بود از حکومت کمونیستیِ تازهتأسیس انتقاد کند، پاکسازی کرد. این روشنفکران، در راستای سلسله مبارزاتی در جهت آنچه جنبش راستستیزی خوانده میشد، برای «بازآموزی» به اردوگاههای کار اجباری فرستاده شدند.
سانسور آثار هنری و ادبی در چین از طرف دولت به شدت اعمال میشود. در همین حال، بسیاری از هنرمندان و نویسندگان نیز با خودسانسوری عملاً با سیستم سانسور دولتی همکاری میکنند. یک هنرمند برجستهی چینی آن سانسور و این خودسانسوری را سد راه استقلال و خوشبختی چینیها میداند.
چرا تماشای آثار هنریای که درد و رنج دیگران را به نمایش میگذارد، مشکلآفرین است؟ «اقتصاد تماشا» چیست؟ آفرینندگان، عرضهکنندگان و مخاطبان آثار هنری چگونه میتوانند به اقتصاد تماشا تن ندهند؟