بعد از آوریل ۱۹۹۸ که دو آمریکاییِ جوان (و حالا بسیار ثروتمند) به نامهای پیج و برین در کنفرانسی در بریزبِین مقالهای با عنوان «کالبدشناسی یک موتور جستوجوی اینترنتیِ اَبَرمتنیِ کلان» را ارائه کردند، «گوگل» را داشتهایم که در ۲۵ سال گذشته توانسته در کسری از ثانیه به همهی پرسشهای ما دربارهی تقریباً هر موضوعی پاسخ دهد.
از هر چهار آمریکاییای که پیش از ۱۸سالگی مادهی مخدر مصرف میکنند یک نفر دچار اعتیاد میشود، در مقایسه با فقط یکی از هر ۲۵ نفری که در ۲۱سالگی یا پس از آن مصرف موادمخدر را شروع میکنند. علتْ این است که مغزِ در حال رشد در واقع مثل اسفنج است؛ مخصوصاً در جذب تجربهها ماهر است و همچنین در تبدیل این تجربهها به الگوهای بلندمدت تخصص دارد. مصرف زودهنگام موادمخدر مغز را طوری تغییر میدهد که عادات و وسواسهای مربوط به اعتیاد به موادمخدر را ایجاد کند.
لیزا شولمان، عصبشناسی که شوهرش را نه سال پیش بر اثر سرطان از دست داد، چنین به یاد میآورد: «غم و ناراحتی جدیای وجود داشت اما مشکل اصلی این نبود؛ گمگشتگی و بیگانهشدن با محیط بود. احساس میکردم که در جهانی کاملاً بیگانه بیدار شدهام، چراکه کل زیربنای زندگی روزمرهام از اساس محو شده بود.»
در هر نگاه مادیگرایانهای به مقولهی خودآگاهی، مسئلهی آزادیِ اراده مشکلی حیاتی محسوب میشود. یک آدم مدرن و روشنفکر تمایل دارد که بپندارد مفهوم استعاری و غیرمادی روح فناناپذیر را کنار نهاده و در ازای آن به درکی علمی و دقیق از خودآگاهی و خودیت نائل آمده است، خودیتی که متشکل از میلیاردها نورون در مغز همراه با چند تریلیون سیناپسهای آن و مجموعهای از فرایندهای الکتریکی و شیمیایی است.