.
اینکه در آثار ساموئل بکت گاه با مضامین الهیاتی و رستگارشناختی مواجه میشویم به چه معناست؟ چرا او به آثار برخی قدیسان و عارفان مسیحی توجه زیادی نشان میداد؟ آیا میتوان گفت که سبک نویسندگی و فلسفهی شخصی او ملهم از رویکردهای عارفانه است؟
.
با نگاه به متون مفصل و فراوان و کلاف سردرگم شیوههای متناقضی که برای فهم یا سوءفهم گاندی به کار رفته است، میتوان حتی (همصدا با دکتر اومکار سِین) گفت: «راستش، هیچ یک از ما واقعاً سعی نکردهایم که گاندی را بفهمیم، دستکم نه تا آنجا که بخواهد ما را به دردسر بیندازد… جذابیت گاندی در همین درکهای اشتباه از اوست. برای خود گاندی مفید بوده که او را اشتباه بفهمند چون به تصور عظمت او افزوده و به ایدهی "گاندی" ابعادی عظیم بخشیده است.»