thearabweekly

03 دسامبر 2025

صنع‌الله ابراهیم، «ارنست همینگوی» ادبیات عرب

فرناز سیفی

«چرا شروع به داستان‌نویسی کردم؟ واقعیت این است که نوشتن داستان، مقاومت شخصی‌ام علیه وضعیت بسیار دشوار و شکنجه‌واری بود که اسمش زندان است. در زندان، پیدا کردن تکه‌ای کاغذ و قلم که هر دو ممنوع بود، یکی از سخت‌ترین کارها بود. بعد پنهان کردن این کاغذ و قلم بود که دردسر پیچیده‌ی دیگری بود. پیدا کردن این دو و پنهان کردنشان، پیروزیِ کوچک روزمره‌ی من علیه زندان و ظلم و زور بود؛ و حرکت قلم روی کاغذ تنها فرصتی بود که دمی خودم باشم و آزادی‌ای را تجربه کنم که در چهاردیواریِ خفقان‌آور حبس از من سلب شده بود.»

این‌ جملات را صنع‌الله ابراهیم در یکی از معدود سخنرانی‌هایی که به آن تن داد، ابراز کرد. صنع‌الله ابراهیم، داستان‌نویس نامدار و تأثیرگذار مصری، به «ارنست همینگوی» ادبیات عرب شهرت داشت و در ماه اوت گذشته از دنیا رفت. او به‌ویژه در داستان کوتاه کم‌نظیر بود، یکی از اولین آثار مدرن ادبیات عرب را نوشت، از پیشگامان نوگرایی در ادبیات عرب و الگوی بسیاری از نویسندگان معاصر جهان عرب بود. ابراهیم در سراسر عمرْ چپ‌گرا و مخالف جدی سانسور بود و سیاست همیشه در آثارش حضور داشت. او نمونه‌ی موفق و کم‌نظیری بود که نشان داد می‌توان داستان سیاسی نوشت و شعاری، سطحی و تاریخ مصرف‌دار نبود. 

صنع‌الله ابراهیم در سال ۱۹۳۷ میلادی در قاهره در خانواده‌ای نسبتاً مرفه متولد شد؛ در دانشگاه قاهره دانشجوی رشته‌ی حقوق بود؛ در همان‌جا بود که به گروه مارکسیستی «جنبش دموکراتیک آزادی ملی» پیوست. هرچند این گروه از کودتای جمال عبدالناصر حمایت کرد اما عبدالناصر در اواخر دهه‌ی ۱۹۵۰ میلادی شروع به قلع‌وقمع گروه‌های چپگرا، از جمله این گروه، کرد. در همین موج بازداشت‌ها، ابراهیم نیز در سال ۱۹۵۹ بازداشت و پس از محاکمه در دادگاه نظامی به هفت سال حبس محکوم شد. پنج سال بعد وقتی نیکیتا خروشچف برای دیداری رسمی به مناسبت افتتاح سد اسوان به مصر سفر کرد، دولت وقت مصر که این دیدار برایش اهمیت ویژه‌ای داشت، بعضی از زندانیان چپ‌گرا، از جمله صنع‌الله ابراهیم، را آزاد کرد. آثار این ۵ سال حبس در شرایط مشقت‌بار هرگز ابراهیم را رها نکرد و تجربیات تلخ و هولناک آن سال‌ها بارها در رمان‌ها و داستان‌های کوتاه او سر بر می‌آورد. ابراهیم هیچ‌وقت تمایل نداشت که دربارهی جزئیات دوران حبس حرف بزند و در پاسخ به چنین پرسش‌هایی به این بسنده می‌کرد که «در سال ۱۹۵۹ بازداشت و محاکمه شدم، بعد برای پنج سال زندگی هر روز شکنجه بود، شکنجه‌ای در تمام ابعاد که اسمش زندان بود.» 

کمی بعد از آزادی از زندان، ابراهیم رمان آن رایحه را منتشر کرد، رمان کوتاهی که به خودزندگی‌نامه تنه می‌زد و مبتنی بر خاطرات تلخ زندان بود. قهرمان داستان مردی بود که بعد از چند سال حبس، آزاد شده و دوباره به قاهره بازگشته و در شهر خود و میان مردمی که فکر می‌کرد خوب می‌شناسد، احساس غربت می‌کند. از همین اولین اثر، صنع‌الله ابراهیم مینی‌مالیسم پیشه کرد. جملات او از سنت جمله‌های طولانی و پر از صفت و موصوف رایج فاصله گرفت. کتاب در مصر سانسور شد و فقط نسخه‌ی قیچی‌شده‌ای از آن در تیراژ محدود منتشر شد. در ترجمه‌ی انگلیسی کتاب، ابراهیم مقدمه‌ی طولانی بر آن نوشت و از جمله توضیح داد که بخشی از این رمان کوتاه را روی پاکت سیگارهایی نوشت که در زندان جمع می‌کرد و تنها کاغذ موجود در چهاردیواری تنگ زندان بود. 

در آغاز دهه‌ی ۱۹۷۰ میلادی، ابراهیم که بار دیگر از سوی مقامات امنیتی مصر به علت چاپ آن رایحه تحت فشار و بازجویی بود، به آلمان شرقی مهاجرت کرد. در برلین شرقی بهعنوان مترجم شروع به کار کرد. این دوران در تحول تکنیک‌های نویسندگی او اهمیتی حیاتی داشت. در برلین شرقی، ابراهیم به شکلی جدی با مکاتب ادبی غرب و سنت و فنون نویسندگی غربی آشنا شد، این فنون را با سنت ادبی عرب درآمیخت و نثری منحصربه‌فرد و بی‌اندازه گیرا را خلق کرد. سال‌ها بعد برلین ۶۶ را بر اساس دوران زندگی در برلین شرقی و روزنامه‌نگاری در آن فضا و دوران سیاسی نوشت. ابراهیم سال‌ها در انتشار این کتاب تعلل کرد زیرا معتقد بود که ناتمام است و از سوی دیگر حاضر نبود که به سانسور حتی یک کلمه از آن در مصر تن دهد. برلین ۶۶ کتاب مهمی در فهم اندیشه و شیوه‌ی روایی ابراهیم است. این کتاب تلفیقی از سفرنامه‌نویسی، مستندنگاریِ زندگی در جمهوری دموکراتیک آلمان و بازاندیشی درباره‌ی خود است.

«به نظرم تجربه‌ی زندگی در کشوری جز کشور خود، بسیار مفید است. نگاه از بیرون و با فاصله به سرزمین خودت، تجربه‌ای گرانقدر است. به نظرم بر هر آدمیزادی واجب است که یاد بگیرد که کشورش را محور جهان و مرکز همه چیز نداند.»

صنع‌الله ابراهیم در سال ۱۹۷۳ میلادی، از انستیتوی سینما در مسکو بورسیه‌ای گرفت و برای تحصیل و تحقیق به اتحاد جماهیر شوروی رفت. ابراهیم زبان روسی را به خوبی آموخت، دست به مطالعه‌ی عمیق و جدی در سینما، هنر و ادبیات اتحاد جماهیر شوروی و همین‌طور مارکسیسم زد و زندگی روزمره در شوروی کمونیست را تجربه کرد. تجربه‌ی زندگی در آلمان شرقی و مسکو او را متقاعد کرد که واقعیت روزمره‌ی حکومت‌های کمونیستی با آرمان‌ها و ارزش‌های اساسیِ این نظام فکری ناسازگار است. بعدتر نوشت که فساد روزمره‌ی دولت، کمبود تقریباً تمامی مایحتاج ضروری، نظام سلسلهمراتبی‌ای که دسترسی مقامات حزب به چیزهایی را تضمین می‌کرد که بقیه‌ی مردم خوابش را هم نمی‌دیدند، بازار سیاه همه‌ی اجناس و زندگی در شرایطی که تمام مدت یک جفت چشم همه‌ی حرکات مردم را می‌پایید، تصورش از زندگی در کشورهای کمونیستی را کاملاً تغییر داد:‌ «رؤیایش بی‌نظیر است، اما این فقط رؤیا است. واقعیت، چیز دیگری بود.» با این حال، او تجربه‌ی زندگی در اتحاد جماهیر شوروی را در تغییر نگاهش به مسائل مصر مؤثر می‌دانست. او بارها نوشت که در شوروی فهمید که مسائل و مشکلاتِ بومی به مشکلات و مصائب جهانی گره خورده است و رنج هموطنانِ خود را نمی‌توان از رنج مردم دیگر کشورها جدا دانست و از این نظر سال‌های زندگی در مسکو را ارزشمند می‌شمرد: «به نظرم تجربه‌ی زندگی در کشوری جز کشور خود، بسیار مفید است. نگاه از بیرون و با فاصله به سرزمین خودت، تجربه‌ای گرانقدر است. به نظرم بر هر آدمیزادی واجب است که یاد بگیرد که کشورش را محور جهان و مرکز همه چیز نداند.»

او تجربیات زندگی در مسکو را دستمایه‌ی کتاب یخ قرار داد که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد. یخ را می‌توان تا حدی خودزندگی‌نامهی او دانست. راوی داستان، روشنفکری است که دیگر دچار توهم نیست، در خیابان‌های مسکو راه می‌رود و احساس تنهایی و غربت می‌کند، انگار که هیچ ربطی به مردم پیرامون خود ندارد. او ساعت‌ها در خیابان‌ها راه می‌رود و همه‌چیز را ثبت می‌کند: دیوان‌سالاریِ نفس‌گیر روزمره، ریاکاری در ریز و درشت امور، ترس مردم از خارجی‌ها، چند دانه سیب بی‌‌بو و بی‌مزه که در بساط میوه‌فروش پیدا می‌شود و … . ابراهیم در این کتاب شکستِ زندگی زیر چکمه‌ی ایدئولوژی، تنهایی و هراس آدم‌ها و سرکوب تمام امیال انسانی را ماهرانه توصیف می‌کند. یخ نمونه‌ی مهمی از تکنیک‌های روایی و نثر ویژه‌ی ابراهیم است: جملات کوتاه، واقع‌گرایی و دقت در جزئیات ــ همان ویژگی‌هایی که بسیاری با توجه به آن‌ها ابراهیم را با همینگوی مقایسه می‌کردند. ابراهیم در یکی از معدود سخنرانی‌هایش گفت که دو کتاب درباره‌ی آثار همینگوی تأثیر عمیقی بر او گذاشت: «اولی کتابی از کارلوس بیکر، منتقد ادبی آمریکایی و دیگری کتابی از ایوان کاشکین، منتقد ادبی اهل اتحاد جماهیر شوروی. به نظرم این دو کتاب، از معدود نمونه‌های نقد ادبی‌اند که به نویسنده کمک می‌کند تا خودش را بهتر بشناسد و بفهمد. هر دو کتاب به دقت تک تک ابزارها و قواعدی را که همینگوی برای خود وضع کرده بود، بررسی می‌کنند. فهم این قواعد به من هم بسیار کمک کرد. چنین قواعدی سبب شد که از رویّه‌ی رایج ادبیات عرب که درباره‌ی همه‌چیز حرف زده می‌شود و نثر و نحوه‌ی تفکر سیال است، فاصله بگیرم. ]چنین قواعدی سبب شد که[درباره‌ی چیزهایی بنویسم که می‌شناسم و به خوبی درباره‌ی موضوع تحقیق ‌کنم. این که من داستان می‌نویسم دلیل نمی‌شود که تحقیق نکنم.» 

یکی از آثار صنع‌الله ابراهیم که نمونه‌ای از تحقیقات دقیقش برای نگارش داستان است، کتاب بیروت، بیروت است. داستان در خیابان‌های بیروت در زمان جنگ داخلی می‌گذرد. راوی فیلم‌سازی است که می‌کوشد مستندی درباره‌ی این جنگ داخلی بسازد، اما ناگهان خودش را درگیر هزاران تضاد جاری در این جامعه‌ می‌بیند: جامعه‌ی درگیر جنگ داخلی که هم‌زمان زشت است و زیبا، و اوج اندوه و شادی را همزمان در دو قدمی یکدیگر می‌بینی. راوی داستان بازداشت و بازجویی می‌شود، با چشم خودش قتل همشهری به دست همشهری را می‌بیند، درگیر پرشورترین بحث‌های سیاسی می‌شود، هم‌خوابگی شهوت‌آمیزی را تجربه می‌کند و … . شیوه‌ی روایی بیروت، بیروت به‌گونه‌ای است که انگار سرگرم تماشای یک فیلم سینمایی صداگذاری‌شده‌ هستید. صداها تغییر می‌کنند و انگار هرچه فیلم جلوتر می‌رود و تصاویر بیشتری را می‌بینید، بیشتر متوجه می‌شوید که هیچ یک از این روایت‌ها واقعی نیست و هیچ رسانه‌ای و هیچکس تمام واقعیت را به شما نمی‌گوید. بیروت، بیروت را یکی از مهم‌ترین و سیاسی‌ترین آثار ابراهیم می‌دانند، اثری که هم دیکتاتوری‌های فاسد و ناکارآمد جهان عرب را نقد می‌کند و هم روشنفکران و فعالان چپ عرب را که گرفتار ایدئولوژی شده‌اند و واقعیت را نمی‌بینند و درک نمی‌کنند. 

بیروت، بیروت را یکی از مهم‌ترین و سیاسی‌ترین آثار ابراهیم می‌دانند، اثری که هم دیکتاتوری‌های فاسد و ناکارآمد جهان عرب را نقد می‌کند و هم روشنفکران و فعالان چپ عرب را که گرفتار ایدئولوژی شده‌اند و واقعیت را نمی‌بینند و درک نمی‌کنند. 

کمیته یکی دیگر از آثار مهم صنع‌الله ابراهیم و یکی از شاخص‌ترین آثار سورئال در ادبیات عرب است. قهرمان داستان نامی ندارد و برای بازجویی و جواب پس دادن باید به کمیته‌ای برود که نمی‌دانیم دقیقاً کجاست و زیر نظر کدام سازمان. کمیته یکی از بی‌شمار نهادهای بوروکراتیک در نظامی فاسد است که بقایش در خطر است و برای اینکه ثابت کند کارش ارزشمند است، قهرمان بی‌نام و آدم‌های شبیه او را بی هیچ دلیل و مدرکی به بازجویی‌های طولانی و عجیب می‌کشاند. شخصیت اصلی بی‌نام داستان، باید به سؤال‌های ریز و درشت غریبی درباره‌ی زندگی روزمره‌اش، باورهای اخلاقی‌اش و «پروژه‌های تحقیقی» کمیته جواب پس بدهد. به هر سؤالی که پاسخ می‌دهد، سؤال بعدی مضحک‌تر و غریب‌تر می‌شود. فضای داستان کافکایی و گروتسک است و شخصیت اصلی داستان در حالی که می‌کوشد پاسخ‌های قانع‌کننده‌ای به بازجوها دهد، در عمل در این نظام وحشت غرق می‌شود. کمیته یکی از آثار شاخص ادبیات عرب درباره‌ی زندگی زیر سایه‌ی کنترل و تعقیب، اجبار «جهانیشدن»، کابوس بوروکراتیک بازجویی و زیرنظر گرفتن آدم‌ها است و این واقعیت تلخ که این زندگی، انسانیت‌زدایی را به امری عادی تبدیل می‌کند. پایان این رمان هولناک است. کمیته گوشت قهرمان بی‌نام داستان را همین‌طور خام به دندان می‌کشد، نظام حاکم حالا نه فقط در استعاره، بلکه در عمل از گوشت و پوست شهروندانش تغذیه میکند. نثر ابراهیم سرد، با فاصله و شبیه به ثبت گزارش است و این فضای کافکایی داستان را گیراتر هم کرده است. برخی جملات و جواب‌ها در این اثر تکرار می‌شود تا فضای غریب زندگی در دیکتاتوری‌ای را به تصویر بکشد که آدمی را مجبور به توضیح مکرر می‌کند. 

در اکتبر ۲۰۰۳، صنع‌الله ابراهیم برنده‌ی جایزه‌ی مهم «داستان‌نویس سال» شد، جایزه‌ای که بسیاری از نویسندگان جهان عرب در آرزوی کسب آن به سر می‌برند و یکی از مهم‌ترین عناوینی است که می‌تواند نصیب نویسنده‌ای عرب‌زبان شود. این مراسم هر سال در سالن اپرای مجلل قاهره با حضور صدها مهمان سرشناس برگزار می‌شود. صنع‌الله ابراهیم به آرامی و طمأنینه در میان تشویق حضار به روی صحنه رفت تا وزیر فرهنگ وقت مصر جایزه را به او تقدیم کند. ابراهیم به جای دست دادن و خوش‌وبش، آرام به سمت میکروفون رفت، چند برگه‌ی کاغذ از جیبش بیرون کشید و با صدایی رسا از روی کاغذ خواند: «ما در این مملکت دیگر نه سینما داریم نه تئاتر، نه آموزش داریم و نه تحقیق و علم. به جای آن یک مشت جشنواره‌ی بی‌ارزش، کنفرانس‌های بی‌ارزش‌تر و سطل زباله‌ای پر از دروغ داریم و بس. سال‌هاست که دولت در این مملکت دیگر پاسخگوی مردم نیست. سال‌هاست که دولت حتی دیگر اهمیت نمی‌دهد که مردم، ولینعمت اویند و نه بنده‌اش. نظام سیاسی حاکم در مصر چیزی جز سرکوب و دروغ برای شهروندانش در چنته ندارد، همان‌طور که وقتی به فرهنگ و ادبیات می‌رسد، چیزی جز سانسور و خفقان برای نویسنده و هنرمند در بساط ندارد. فساد، رشوه‌گیری و زورگویی از بالا تا پایین جامعه را بلعیده و هرکس که جرئت کند تا صدای خود را علیه این وضعیت بلند کند، پاسخی جز بازداشت و بازجویی و شکنجه نخواهد گرفت ... در چنین وضعیتی، پذیرفتن این جایزه و عنوان برای من نه افتخاری دارد و نه ممکن است.» در میان بهت و سکوت همگان، ابراهیم به همان آرامی که روی صحنه رفته بود، صحنه را ترک کرد. به گزارش خبرنگاران، صورت وزیر فرهنگ بر اثر خشم و حیرت کبود شده بود و ناگهان بسیاری از مهمانان بلند شدند و صنع‌الله ابراهیم را تشویق کردند. ابراهیم با همان طمأنینه سالن را ترک کرد. او پیش از آن هم در سال ۱۹۹۸ مهم‌ترین جایزه‌ی ادبی جهان عرب یعنی «مدال نجیب محفوظ» را که به نوبل ادبیات عرب معروف است، رد کرده بود. او در نامه‌‌ای به کمیته‌ی اهداکننده‌ی این جایزه‌ی ادبی نوشت که نمی‌تواند جایزه‌ای را قبول کند که بودجه‌اش را نهادی آمریکایی می‌پردازد، آمریکایی که سال‌هاست تمام‌قد مشغول حمایت از سرکوب مطالبات برحق مردم فلسطین و سخت‌تر کردن زندگیِ محنت‌بار بسیاری از مردم خاورمیانه است.

ابراهیم یکی از ‌بنیان‌گذاران انتشارات مستقل «دارالثقافة الجديدة» است که آثار نویسندگان مستقل و منتقد و اغلب پیشرو ادبیات عرب را منتشر می‌کند. این انتشارات آثار مهمی درباره‌ی نظریه‌های نقد ادبی و نقد فرهنگی را به زبان عربی چاپ می‌کند. در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی، دفتر این انتشارات مهم‌ترین محفل نویسندگان و فعالان و روشنفکرانِ دگراندیش در قاهره بود و به‌رغم فشارهای مداوم امنیتی، توانست نسل تازه‌ای از نویسندگان نوگرا و دگراندیش را به جهان عرب معرفی کند. ابراهیم به شکلی جدی در امور روزمره‌ی این انتشارات، از انتخاب کتاب‌ها تا ویرایش، ترجمه و مقدمه‌نویسی بر آن‌ها، مشارکت می‌کرد. او ادبیات را شکلی از مقاومت می‌دانست و عمیقاً به حمایت از نویسندگان و روشنفکران مستقل و دگراندیش باور داشت. این انتشارات راه را برای چاپ آثار نویسندگانی همچون لطیفه الزیات، ابراهیم اصلان و یحیی طاهر عبدالله هموار کرد که امروز چهره‌های مهمی در ادبیات عرب‌ به شمار می‌روند.

صنع‌الله ابراهیم تا پایان عمر در آپارتمانی قدیمی در قاهره زندگی می‌کرد؛ آپارتمانی در طبقه‌ی ششم که آسانسور نداشت و او در سال‌های آخر به سختی می‌توانست از پله‌ها بالا و پایین رود. تا آخر عمر درهای خانه‌ی ابراهیم به روی همه باز بود؛ برای بسیاری از جوانانِ دوستدار ادبیات که از وضعیت مصر راضی نبودند خانه‌ی او کنج دنجی بود که در آن می‌توانستند گفت‌وگو کنند و از نظرات ابراهیم درباره‌ی آثارشان بهره ببرند. او در جامعه‌ای مبتلا به فساد و سانسور در تمامی عرصه‌ها، نمونه‌ی کمیابی از اخلاقی زیستن و پایبندی به اصول بود. وقتی از دنیا رفت، یکی از منتقدان ادبی مصر نوشت که «ساده‌زیستی‌ و پایبندیِ روزانه‌ی او به باورها و اصولش، همچون تفی بر صورت همه‌ی کسانی بود که وارد بازی مغازله با قدرت شدند، به سانسور تن دادند و جاده صاف‌کن فساد شدند.»