bowseat

11 آوریل 2025

اخلاق زیست‌محیطی چیست؟

فاران فنائیان

کتاب اخلاق ‌زیست‌محیطی: مقدمه‌ای بر فلسفه‌ی محیط ‌زیست، به قلم جوزف آر. دژاردن، یکی از آثار مهمی است که شکاف میان فلسفه‌ی نظری و دغدغه‌های واقع‌بینانه‌ی زیست‌محیطی را پر می‌کند. این کتاب که یکی از منابع مرجع در این حوزه است، خوانندگان را با ابعاد اخلاقی رابطه‌ی انسان با جهان طبیعی آشنا می‌سازد. کتاب دژاردن مقدمه‌ای جذاب و روشن بر چارچوب‌های فلسفی‌ای ارائه می‌دهد که پایه و اساس اندیشه‌ی زیست‌محیطی به شمار می‌رود. در ادامه به مضامین اصلیِ کتاب، دستاوردهای فکری و اهمیت آن در گفتمان اخلاق زیست‌محیطی می‌پردازیم.

 

 

 

موضوعات اصلی و ساختار کتاب

دژاردن کتاب را به گونه‌ای سازمان‌دهی کرده است که برای افراد تازه‌وارد به حوزه‌ی فلسفه‌ی محیط‌زیست قابل‌درک باشد. او با مرور کلی اخلاق و فلسفه آغاز می‌کند و مفاهیم بنیادی‌ای مثل «انسان‌محوری»، «زیست‌محوری» و «بوم‌محوری» را معرفی می‌کند که شالوده‌ی اخلاق زیست‌محیطی را تشکیل می‌دهند. 

از دیدگاه انسان‌محور، تنها انسان‌ها دارای ارزش اخلاقیِ ذاتی هستند و دیگر موجودات و عناصر طبیعت فقط در صورتی ارزش دارند که برای انسان مفید یا سودمند باشند. دژاردن توضیح می‌دهد که در این نگاه، اخلاق زیست‌محیطی نوعی مسئولیت ابزاری است؛ یعنی ما باید از محیط ‌زیست محافظت کنیم، اما نه به خاطر خودش، بلکه چون به سلامت، رفاه، اقتصاد، و بقای انسان مربوط می‌شود. به عبارت دیگر، اخلاق زیست‌محیطی در انسان‌محوری به این معناست که ما باید از محیط‌ زیست محافظت کنیم چون بقای خودمان در گروی آن است، نه به این علت که طبیعت ذاتاً ارزشمند است. برای مثال، می‌توان به تلاش برای کاهش آلودگی هوا به منظور جلوگیری از بروز بیماری‌های تنفسی در انسان‌، و نه پیشگیری از آسیب دیدن حیات ‌وحش، اشاره کرد. 

در دیدگاه زیست‌محور، همه‌ی موجودات زنده (نه فقط انسان) دارای ارزش اخلاقی ذاتی هستند. دژاردن در این بخش از کتاب، تأکید می‌کند که زیست‌محوری به اخلاق زیست‌محیطی نگاهی فردگرایانه دارد؛ یعنی هر موجود زنده‌ای به خودی خود شایسته‌ی‌ احترام و ملاحظه‌‌ی اخلاقی است. از نظر زیست‌محوران، انسان یکی از گونه‌های زنده است و هیچ‌گونه‌ی زنده‌ای برتر از دیگری نیست. بنابراین، وظیفه‌ی اخلاقیِ ما این است که به رفاه و بقای همه‌ی موجودات زنده توجه کنیم. اخلاق زیست‌محیطی در این رویکرد چنین تعریف می‌شود: «ما مسئولیت داریم که از طبیعت محافظت کنیم زیرا هر موجود زندهای دارای ارزشی مستقل و اخلاقی است که باید محترم شمرده شود.» 

در دیدگاه بوم‌محور، دژاردن اخلاق زیست‌محیطی را در سطحی فراگیرتر و کل‌نگر تعریف می‌کند. بوم‌محوری به جای تمرکز بر افراد (خواه انسان‌ها یا جانوران)، بر کل نظام‌های بوم‌شناختی (اکوسیستم‌ها)، روابط میان موجودات و یکپارچگی زیستی تمرکز می‌کند در این دیدگاه، کل زیست‌بوم ــ موجودات زنده و غیرزنده، خاک، آب، هوا، گیاهان و جانوران ــ مجموعه‌ای ارگانیک و از نظر اخلاقی ارزشمند به شمار می‌رود. دژاردن با الهام از «اخلاق زمین» آلدوف لئوپولد به این نتیجه می‌رسد که محفاظت از تعادل، پایداری، و یکپارچگیِ نظام‌های طبیعی هدف اصلیِ اخلاق زیست‌محیطی است.

کتاب به‌طور نظام‌مند به بررسی تاریخ تکامل اندیشه‌ی زیست‌محیطی می‌پردازد و سنت‌های فلسفیِ کلاسیک غرب را به ظهور جنبش‌های زیست‌محیطی مدرن پیوند می‌دهد. او نشان می‌دهد که چگونه دیدگاه‌های یونانی، مسیحی و مدرن ــ که اغلب بر انسان‌محوری، عقل‌باوری و سلطه‌ی انسان بر طبیعت تأکید می‌کردند ــ زمینه‌ساز بحران‌های زیست‌محیطی شدند. سپس او با بررسی رمانتیسیسم، بوم‌شناسی علمی و فلسفه‌های نوینی مانند اکوفمینیسم، بوم‌شناسی عمیق و اخلاق زمین توضیح می‌دهد که جنبش‌های زیست‌محیطی مدرن پاسخی فلسفی به محدودیت‌های سنت‌های گذشته‌اند و می‌کوشند که نگاه ما به طبیعت را از نگرش ابزاری به نگرش ذاتی تغییر دهند.

یکی از نقاط قوت کتاب، رویکرد میان‌رشته‌ای آن است. دژاردن با مهارتی خاص بینش‌هایی از حوزه‌های مختلف از جمله بوم‌شناسی، اقتصاد و علوم سیاسی را در کنار هم قرار می‌دهد تا به فهم جامعی از مسائل زیست‌محیطی دست یابد. هر فصل بر پایه‌ی فصل قبلی بنا می‌شود و به‌تدریج افق دید خواننده را از تصمیمات اخلاقی فردی به مشکلات اجتماعی و جهانی گسترش می‌دهد. برای مثال، می‌توان به فصلی اشاره کرد که به توسعه‌ی پایدار می‌پردازد. دژاردن در این بخش، مفهومی اخلاقی مانند عدالت میان‌نسلی را با بینش‌های اقتصادی درباره‌ی رشد، تحلیل‌های سیاسی درباره‌ی سیاست‌گذاریِ عمومی و داده‌های بوم‌شناختی درباره‌ی ظرفیت زمین ترکیب می‌کند. برای مثال، او به این پرسش می‌پردازد که آیا کشورهای درحال‌توسعه باید همان مسیر صنعتی‌سازی کشورهای ثروتمند را طی کنند، حتی اگر این مسیر به تخریب محیط ‌زیست بینجامد؟ در اینجا، مخاطب صرفاً با مسئله‌ای در حوزه‌ی اخلاقی فردی روبه‌رو نیست بلکه وارد عرصه‌ای می‌شود که انتخاب‌های اخلاقی را باید در بستر ساختارهای اقتصادی، نابرابری جهانی و واقعیت‌های زیست‌محیطی تحلیل کرد. تلفیق هوشمندانه‌ی رشته‌های مختلف سبب می‌شود که خواننده نگرشی چندبعدی نسبت به مسائل زیست‌محیطی پیدا کند.

بر اساس اخلاق وظیفه‌گرا، کشورهای صنعتی‌ای که بیشترین سهم را در تولید گازهای گلخانه‌ای داشته‌اند، مسئولیت اخلاقیِ جبران مافات و اقدام فوری را بر عهده دارند، حتی اگر چنین کاری پرهزینه باشد.

 

زمینه‌ی تاریخی و مبانی فلسفی

دژاردن وارسیِ اخلاق زیست‌محیطی را با نقد چارچوب‌های سنتی فلسفی غرب آغاز می‌کند. او ایده‌ی انسان‌محوری ــ مهم‌ترین موجود دنیا شمردن انسان ــ را به دقت بررسی می‌کند زیرا این ایده در ایجاد نگرش‌های استثماری نسبت به طبیعت نقش داشته است. با استناد به اندیشمندانی مثل ارسطو، کانت و جان استوارت میل، دژاردن نشان می‌دهد که چگونه اخلاق انسان‌محور اغلب منافع انسانی را بر یکپارچگی زیست‌محیطی ترجیح داده است. برای نمونه، دژاردن به کانت اشاره می‌کند که موجودات غیرعاقل (یعنی حیوانات و طبیعت) را فاقد ارزش ذاتی می‌دانست و آنها را تنها از این جهت در خور توجه اخلاقی می‌دید که ممکن است بر رفتار انسان‌ها با یکدیگر تأثیر بگذارند. مثلاً به نظر کانت، بدرفتاری با حیوانات نادرست است، اما نه به این علت که جلوگیری از رنج حیوان به‌خودی‌خود ارزشمند است، بلکه چون ممکن است که چنین رفتاری انسان را نسبت به هم‌نوع خود بی‌رحم کند. در نگاه ارسطو نیز طبیعت در خدمت انسان است و ارزش آن تابع سودمندی‌اش برای تحقق فضائل انسانی است. دژاردن با اشاره به این مثال‌ها نشان می‌دهد که چنین نگرش‌هایی زمینه را برای بهره‌کشی از طبیعت فراهم کرده‌اند زیرا طبیعت نه به خاطر خودش بلکه فقط به این علت ارزشمند تلقی می‌شود که در خدمت منافع انسان است.

سپس دژاردن به چارچوب‌های اخلاقی جایگزین، از جمله زیست‌محوری و بوم‌محوری، می‌پردازد. زیست‌محوری دیدگاه انسان‌محور را به چالش می‌کشد و برای همه‌ی موجودات زنده ارزش ذاتی قائل می‌شود، در حالی که بوم‌محوری توجه اخلاقی را به اکوسیستم‌ها و زیست‌کره گسترش می‌دهد. این دیدگاه‌ها با استناد به آثار اندیشمندانی همچون آلدو لئوپولد معرفی می‌شود. لئوپولد در اخلاق سرزمین، بر مسئولیت اخلاقیِ عمیق‌تر انسان‌ها در قبال جهان طبیعی تأکید می‌کند. او دیدگاهی انقلابی را ارائه می‌دهد که مبتنی بر ارزش ذاتیِ همه‌ی نظام‌های طبیعی است و نه فقط انسان یا حتی موجودات زنده به‌صورت منفرد. او استدلال می‌کند که باید دایره‌ی اخلاق را گسترش دهیم تا خاک، آب، گیاهان، حیوانات و به‌طور کلی اکوسیستم‌ها را نیز در بر گیرد. از نظر لئوپولد، کنش اخلاقی زمانی درست است که به حفظ یکپارچگی، پایداری و زیبایی اجتماع زیستی کمک کند، و اگر به آن آسیب بزند، غیراخلاقی است. برای مثال، اگر قطع درختان جنگل به نابودی اکوسیستم بینجامد چنین کاری غیراخلاقی است، حتی اگر از نظر اقتصادی سودمند باشد، چون نظم و پایداریِ زیستیِ آن جامعه را به خطر انداخته است. نگرش بوم‌محورانه، برخلاف انسان‌محوری و حتی زیست‌محوری، بر ارزش اخلاقی روابط، فرایندها و کل‌گرایی بوم‌شناختی تأکید می‌کند. دژاردن با بررسی اندیشه‌ی لئوپولد، نشان می‌دهد که چگونه اخلاق ‌زیست‌محیطی می‌تواند فراتر از دغدغه‌های فردی یا گونه‌ای، به تعهدی نسبت به کل زمین تبدیل شود.

 

بینش‌های میان‌رشته‌ای و ارتباط با مسائل معاصر

یکی از ویژگی‌های کتاب اخلاق زیست‌محیطی ارتباط دادن ایده‌های فلسفی با کاربردهای آنها در دنیای واقعی است. دژاردن به مسائل زیست‌محیطی مهمی مثل تغییرات اقلیمی، از دست دادن تنوع زیستی، جنگل‌زدایی و آلودگی می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه نظریه‌های اخلاقی می‌توانند بر سیاست‌گذاری و تصمیم‌های فردی تأثیر بگذارند. استناد به مطالعات موردی و مثال‌های عملی، مفاهیم انتزاعی را ملموس می‌کند. برای مثال، دژاردن در یکی از فصل‌ها با اشاره به مسئله‌ی تغییرات اقلیمی جهانی، نظریه‌های اخلاقی گوناگون درباره‌ی مسئولیت‌های کشورها را بررسی می‌کند. برای مثال، او می‌گوید که بر اساس اخلاق وظیفه‌گرا، کشورهای صنعتی‌ای که بیشترین سهم را در تولید گازهای گلخانه‌ای داشته‌اند، مسئولیت اخلاقیِ جبران مافات و اقدام فوری را بر عهده دارند، حتی اگر چنین کاری پرهزینه باشد.

در مثالی دیگر درباره‌ی از بین رفتن تنوع زیستی، دژاردن با استناد به دیدگاه زیست‌محور نشان می‌دهد که انقراض گونه‌ها تنها نوعی خسارت علمی یا اقتصادی نیست بلکه از منظر اخلاقی نیز نادرست است، چون گونه‌ها ارزش ذاتی دارند. او این بحث را با مطالعه‌ای موردی درباره‌ی حفاظت از ببرهای بنگال یا جنگل‌های بارانیِ آمازون پیوند می‌زند تا نشان دهد که تصمیم‌گیری‌های اخلاقی چطور می‌تواند در قالب سیاست‌های حفاظتی و اقدامات عملی تجلی یابد.

او مفهوم عدالت میان‌نسلی را مطرح می‌کند که بر اساس آن، جوامع کنونی نباید منابع و فرصت‌های طبیعی را طوری مصرف کنند که نسل‌های آینده از آن محروم شوند.

یکی از بحث‌های جذاب کتاب مربوط به «پایداری» است. دژاردن به تنش میان رشد اقتصادی و حفظ محیط‌ زیست می‌پردازد، شیوه‌های ناپایدار را نقد می‌کند و رویکردهای اخلاقی به توسعه را بررسی می‌کند. او با ترکیب کردن نظریه‌های اقتصادی و اصول زیست‌محیطی، نشان می‌دهد که جوامع چطور می‌توانند میان رشد و حفاظت از محیط ‌زیست تعادل برقرار کنند. دژاردن با نگاهی انتقادی به الگوهای اقتصادی متعارف، به این نکته اشاره می‌کند که رشد اقتصادی بی‌وقفه، اگر بدون توجه به محدودیت‌های زیست‌محیطی دنبال شود، در نهایت به تخریب منابع طبیعی، آلودگی و نابرابری‌های گسترده می‌انجامد. او تأکید می‌کند که بسیاری از الگوهای اقتصادی رایج، محیط ‌زیست را صرفاً منبع مصرف می‌دانند، نه نظامی پیچیده و محدود که نیازمند احترام و مراقبت است. از سوی دیگر، او دیدگاه‌هایی مانند اقتصاد بوم‌شناختی و توسعه‌ی پایدار را بررسی می‌کند که می‌کوشند بین شکوفایی انسانی و ظرفیت زیستیِ کره‌ی زمین توازن برقرار کنند. او توضیح می‌دهد که چگونه می‌توان با بازاندیشی در مفاهیمی مثل مصرف، رفاه و پیشرفت الگویی از توسعه ارائه کرد که هم از نظر اخلاقی پذیرفتنی است و هم از نظر بوم‌شناختی پایدار. برای مثال، او مفهوم عدالت میان‌نسلی را مطرح می‌کند که بر اساس آن، جوامع کنونی نباید منابع و فرصت‌های طبیعی را طوری مصرف کنند که نسل‌های آینده از آن محروم شوند.

یکی از دیگر مضامین مهم کتاب، عدالت زیست‌محیطی است که به تأثیر نابرابر تخریب ‌محیط زیست بر جوامع محروم می‌پردازد. دژاردن در این بخش به مسائل مربوط به نژاد، طبقه و جنسیت اشاره می‌کند. بحث او سرآغازی برای درک پیامدهای اخلاقیِ نابرابری‌های زیست‌محیطی است. دژاردن نشان می‌دهد که پیامد‌های تخریب‌ محیط زیست اغلب به‌طور نامنصفانه‌ای به گروه‌های به‌حاشیه‌رانده‌شده‌ای مثل اقلیت‌های نژادی، طبقات پایین و زنان آسیب می‌رساند. برای مثال، او اشاره می‌کند که مناطق صنعتیِ آلاینده اغلب در مجاورت محله‌های فقیرنشین یا اقلیت‌نشین قرار دارند، جایی که دسترسی ساکنانش به منابع سیاسی یا حقوقی محدود است و به آسانی نمی‌توانند اعتراض کنند. در آمریکا، بسیاری از جوامع آفریقایی‌تبار یا لاتین‌تبار در معرض بالاترین سطح آلودگی هوا یا آب قرار دارند.

از نظر جنسیتی نیز دژاردن به دیدگاه اکوفمینیسم اشاره می‌کند که نشان می‌دهد همان نظام‌های سلطه‌ای که باعث بهره‌کشی از طبیعت شده‌اند، در ستم به زنان نیز نقش داشته‌اندبرای مثال، در بسیاری از جوامع روستایی در کشورهای درحال‌توسعه، زنان نخستین کسانی هستند که از نابودی منابع طبیعی (مثل آب یا جنگل) آسیب می‌بینند زیرا مسئولیت جمع‌آوری و استفاده‌ی روزمره از این منابع بیشتر بر دوش آنهاست. این مثال‌ها نشان می‌دهند که مسائل زیست‌محیطی را نمی‌توان فارغ از ساختارهای نابرابری اجتماعی درک کرد.

 

چشم‌اندازهای جهانی و تنوع فرهنگی

دژاردن به سنت‌های فلسفی غربی نگرش فراگیری دارد اما تعاملش با دیدگاه‌های غیرغربی و بومی محدودتر است. او به اختصار به فلسفه‌های شرقی مانند آیین‌های بودایی و تائو می‌پردازد و به تأکید آ‌نها بر هماهنگی با طبیعت و وابستگی متقابل اشاره می‌کند. با این حال، این بحث‌ها آن‌قدر عمیق نیست که بتوان سنت‌های شرقی را در روایت کلی از اخلاق زیست‌محیطی گنجاند.

جهان‌بینی‌های بومی هم، که اغلب مبتنی بر ژرف‌اندیشی درباره‌ی محیط زیست ‌هستند، کمتر مورد توجه قرار گرفته‌اند. خرد زیست‌محیطی در جهان‌بینی‌های بومی معمولاً بر هم‌زیستی محترمانه‌ی انسان و طبیعت تأکید می‌کند. در جهان‌بینی‌های بومی، طبیعت موجودی زنده و محترم تلقی می‌شود، نه صرفاً منبعی برای بهره‌برداری. انسان بخشی از طبیعت است، نه حاکم بر آن. بر اساس این نگرش، استفاده از منابع طبیعی باید مبتنی بر اعتدال و پایایی باشد. مثلاً در برخی از فرهنگ‌های بومی، پیش از شکار یا برداشت از طبیعت، مراسمی برای قدردانی برگزار می‌شود. دژاردن تأکید می‌کند که این نوع خرد بومی، الگوهایی ارزشمند برای اخلاق زیست‌محیطیِ پایدار ارائه می‌دهد اما متأسفانه اغلب در سیاست‌گذاری‌ها نادیده گرفته می‌شود.

 

اهمیت در دنیای امروز

در عصر بحران‌های فزاینده‌ی زیست‌محیطی، کتاب اخلاق زیست‌محیطی چارچوب مهمی برای توجه به ابعاد اخلاقیِ چالش‌های زیست‌محیطی فراهم می‌کند. اثر دژاردن خوانندگان را دعوت می‌کند تا مفروضات خود را به چالش بکشند، ارزش‌های خود را بازنگری کنند و پیامدهای اخلاقی اقداماتشان را بسنجند. این کتاب به لطف تعمیق آگاهی از ارتباط متقابل انسان و طبیعت، به افراد و جوامع کمک می‌کند تا در زمانه‌ی پرآشوب کنونی راه خود را بیابند.