تب‌های اولیه

دست‌های خالی

صبرا رضایی

آشناییام بر میگردد به روزهای پر هیجان نوجوانیام. زمانی که همه چی خلاصه میشد در کتاب و فعالیتهای پرهیجان سیاسی و اجتماعی. زمانی که هیچ ناعدالتی را بر نمیتابیدیم و به قدرت دست‌هایمان برای تغییر ایمان داشتیم. آن زمان بود که وارد جمعی شدم که امیدم را ناگهان چند برابر کرد. دختران و پسران جوانی که دغدغه‌ی برابری و عدالت داشتند.