مسائل معیشتی، اعتراضها به حجاب اجباری، و تأثیر آنها بر جنبش زنان
اعتراضها به مشکلات معیشتی و حجاب اجباری، چه تأثیری بر جنبش زنان در ایران گذاشتند؟ آیا این دو حرکت، که زمستان گذشته خیابانهای ایران را تکان دادند و پسلرزههای آنها هنوز ادامه دارد، میتوانند نیروهای جدیدی را به جنبش زنان اضافه کنند و استراتژیهای آن را تغییر دهند؟
جنبش زنان که پس از فراز و نشیب دهههای نخست پس از انقلاب، از اواخر دههی ۷۰ موفق به سازماندهی و تجدید حیات خود شده بود، در پی فشارهای دوران احمدینژاد و بهویژه سرکوبهای پس از اعتراضهای ۸۸، همچون دیگر حرکتهای سیاسی و مدنیِ مستقل و منتقد به حاشیه رانده شد.
بعد از فرونشستن موج شدید و همهگیر بازداشتها و توقیفها و ترک اجباری ایران از سوی بخشی از بدنهی جنبش، فعالانِ زن باقیمانده در ایران، بارها برای ایجاد یک حرکت تازه دورخیز کرده و نشستهایی به منظور ارزیابی وضعیت موجود و ترسیم چشمانداز روبرو برپا کردند. اما نتیجهی اغلب این نشستها، حرکتهای مقطعی و با دامنهی تأثیرگزاری محدود بودند.
در این میان، معدود حرکتهایی که توانستند با وجود همه موانع دست به یک فعالیت علنی، جمعی و بلندمدت بزنند نیز زیر فشار تهدید و بازجویی و ارعاب یا مجبور به توقف فعالیت و حرکت با چراغ خاموش شدند و یا با محدود کردن فعالیتشان به حوزههای کمترحساسیتبرانگیز به کارشان ادامه میدهند.
در چنین فضایی، دو اتفاقی که اخیراً خارج از جنبش زنان رخ داده، شاید بتوانند چشمانداز حرکتی جدید را پیش روی این جنبش بگذارند. چشماندازی که تحقق آن، مستلزم بازنگری در استراتژیها و روشهای پیشین جنبش زنان است.
اعتراضهای دی ماه و «دختران خیابان انقلاب»
از دی ماه سال گذشته، همزمان شاهد دو حرکتی بودیم که بسیاری از مناسبات و چارچوبهای قبلی حرکتهای اعتراضی در ایران را بهم ریخت. از یک سو، تظاهرات سراسری دی ماه در شهرهای مختلف ایران که با مطالبات اقتصادی شروع شده بود، تغییرات اساسی در ساختار سیاسی را هدف گرفت و از خط قرمزهای پیشین نیروهای سیاسی و مدنی عبور کرد. از سوی دیگر، «دختران خیابان انقلاب» بالای سکوهای شهرها رفتند و تابوی مخالفت صریح و علنی با حجاب اجباری را شکستند.
اگرچه جنبش زنان، در هیچ کدام از این دو حرکت، حضور مشخص و سازماندهی شدهای نداشت اما مجموعه برنامههای روز جهانی زن در اسفند گذشته بار دیگر نشان داد که حرکتهای اجتماعی چطور میتوانند بر یکدیگر تأثیر بگذارند و از همدیگر انرژی و ایده و جسارت بگیرند.
به عنوان مثال، فراخواندهندگان تجمع مقابل وزارت کار نه تنها تأکیدشان بر خواستهای اقتصادی و معیشتی زنان را به مطالبات تظاهرات سراسری دی ماه، ارجاع دادند، بلکه شجاعت تجمع خیابانی، با آگاهی به تمامی هزینههای پیش رو، را از زنان و مردان شرکتکننده در این تظاهرات سراسری، به وام گرفتند.
علاوه بر این، تأکید آنها بر فراخواندن کارگران، معلمان، پرستاران، بازنشستگان، دانشجویان، زنان خانهدار و ... نشان از هوشمندیای دارد که تحت تأثیر اعتراضهای دی ماه، مطالبات جنبش زنان را از محدودهی فعالان این جنبش بیرون برده و آنها را در فضایی نزدیک و قابل لمس برای دیگر جنبشهای اجتماعی تعریف میکند.
دختران خیابان انقلاب هم نه فقط در بیشتر کردن لزوم یک حضور خیابانی در روز جهانی زن تأثیر داشتند، بلکه توانستند مسئلهی مخالفت با حجاب اجباری را پس از چهار دهه، در فراخوانها، بیانیهها و حرکتهای خیابانی جنبش زنان بیاورند.
شکستن فضای سرکوب، برای بلند کردن صدای اعتراض
اعتراضهای سراسری دی ماه و «دختران خیابان انقلاب» توانستند در شرایط امنیتی، که از قبل ادامه داشت، فضای ترسخوردهی جامعه را بشکنند و انبوهی از معترضان را به خیابان بیاورند: اولی به مدد جمعی بزرگ که مدام گستردهتر میشد و به شهرها و روزهای بیشتری کشیده میشد، و دومی با بهره گرفتن از ظرفیتهای یک حرکت فردی و ناگهانی از جانب زنی که به یکباره روسری از سر بر میدارد و بالای سکو میرود و در هر گوشه تکثیر میشود. این حرکتها، علاوه بر درسهایی که در مورد نحوهی شکستن فضای ارعاب دارند، میتوانند این نیرو و انگیزه را هم بدهند که میتوان، با بیرون آمدن از چارچوبها و روشهای همیشگی، تسلیم اجباری نشد که در صدد خانهنشین کردن معترضان است.
البته تا همینجا هم نتیجهی این حرکتها را در جنبش زنان دیدهایم. اما تدوام داشتن این اعلام حضور برای جنبش زنان مستلزم شناخت و برقراری ارتباط با این مدل بیان اعتراض، کنشگران آن، و همچنین مطالباتی است که توانسته معترضان دی ماه و «دختران خیابان انقلاب» را به صحنه بیاورد.
یارگیریهای تازه از حرکتهای بهراهافتاده در بطن جامعه
علاوه بر این، در شرایطی که جنبش زنان بسیاری از نیروهای قبلی خود را به دلیل فشارهای امنیتی، مهاجرت و سرخوردگی از دست داده است، بسیاری از افرادی که در جریان این دو حرکت اخیر، به صحنهی اعتراض و کنشگری پاگذاشتهاند، میتوانند نیروهایی تازه نفس این جنبش باشند.
اعتراض به حجاب اجباری، پس از تظاهرات شش روزهی اسفند ۱۳۵۷ و اعتراضهای تیرماه ۱۳۵۹هیچگاه از کنشهای فردی زنان فراتر نرفته بود. اما حالا به یمن شبکههای اجتماعی اینترنتی که در دسترس عموم قرار گرفته و ابتکاراتی همچون کارزارهای «آزادیهای یواشکی» و «چهارشنبههای سفید»، زنانی که مخالف حجاب اجباری هستند، با علنی و عمومی کردن این مخالفت پا به صحنه گذاشتهاند. در چنین بستری، «دختران خیابان انقلاب» به عنوان نماد زنانِ مخالفِ حجاب اجباری، آمادهترین نیروهایی هستند که با به رسمیت شناختن اعتراضشان و تلاش برای برقراری ارتباط با آنها، میتوانند این حرکتهای فردی را به یک تلاش سازمانیافتهی جمعی بدل کنند و گامی برای تحقق خواستههای برابریخواهانهی زنان، بهویژه در زمینهی آزادی پوشش بردارند.
اعتراضهای سراسری دی ماه نیز از منظری دیگر، بخشی از نیروهای بالقوهای را که میتوانند به جنبش زنان بپیوندند پیش روی این جنبش گذاشته است. اگرچه در اغلب گزارشها و مشاهدات، گفته میشد که حضور زنان در اعتراضهای دی ماه پررنگ نبود اما این به معنای غیبت زنان نیز نبود. زنان از سویی در خیابانها و در کنار مردان، هرچند کمتعدادتر از اعتراضهای جنبش سبز، حضور داشتند و از سوی دیگر، در برخی حرکتهای اعتراضی که سازماندهی گروههای صنفی و یا کارگری را داشت نیز حضور زنان در صف جلوی اعتراضها غیرقابل انکار بود. بنابراین این بار نیز زنانی که مطالبات مشخص خود را دارند در صحنه هستند و کنشگران جنبش زنان که دغدغهی تغییر و پیشبرد مطالبات جنسیتی را دارند میتوانند با نزدیک شدن به این نیروها و شناخت مطالباتشان با آنها وارد گفتوگو شوند. گفتوگویی که طی آن هردو طرف ماجرا بتوانند نقاط مشترک خواستههایشان را شناسایی کرده و بر بستر آن جلو بروند. خواستههایی مثل درنظر گرفتن شرایط زنان کارگر به لحاظ دستمزد برابر، تغییر در سیاستهای جمعیتی که منجر به فشار به نیروی کار زنان میشود، تأمین امنیت شغلی، ایجاد مهدکودک و ... .
با این حال، اولین گام عملی برای همراهی با این نیروهای جدید، پیدا کردن زبانی مشترک با آنهایی است تاکنون حتی شاید مخاطب جنبش زنان هم نبودهاند. رویکردی که بهجای نمایندگی کردن و رهبری این افراد، به دنبال گشودن درهای گفتوگویی از جایگاه برابر با آنها باشد.
برای مثال در بیانیههای «روز جهانی زن» به رغم اینکه توجه به مشکلات اقتصادی، به عنوان مطالبهی اصلی معترضان دی ماه، گامی رو به جلو بود، اما زبان انتخاب شده برای طرح این مطالبات با زبان معترضان کف خیابان، فاصله داشت. در واقع، فعالان جنبش زنان با وجود شناختِ درست از مطالبهای که اولویت قرار گرفته، همچنان با زبان پیچیدهی طبقهی متوسط شهری با مخاطبانی که تعلق به این طبقه ندارند سخن میگویند و برای همین صدایشان به درستی شنیده نمیشود و نمیتوانند معترضانی را که چند ماه پیش با همین خواستهها به خیابان آمده بودند با خود همراه کنند.
در رابطه با «دختران خیابان انقلاب» و زنان معترض به حجاب اجباری نیز همچنان میتوان ردپای نگاهی را رصد کرد که کنشگران این حرکت را افرادی بیتوجه به مطالبات و نیازهای اصلی زنان و در پی خواستهای لوکس و غیرضروری میبیند. در این میان، سلسله گفتوگوهایی که اخیراً در برخی سایتها و نشریههای داخلیِ جنبش زنان با فعالان کارگری و صنفی و همچنین دختران خیابان انقلاب انجام شده، گامی روبهجلو برای شنیدن مستقیم و بیواسطه از این افراد است که میتواند دریچهای به سوی شناخت متقابل و همکاری سازمانیافتهی جمعی باز کند.
اولویت دادن به مطالباتی با قدرت بسیج عمومی
از سوی دیگر، با وجود توجهی که اخیراً از سوی بخشهایی از جنبش زنان به مسئلهی حجاب ومطالبات اقتصادی شده، این سطح از توجه هنوز با آنچه در عرصهی علنی جامعه جریان دارد هماهنگ نیست.
برای مثال، در اسفند سال گذشته در حالی که بحث مبارزه با حجاب اجباری و تلاشهای «دختران خیابان انقلاب» به بالاترین سطح انعکاس در رسانهها و شبکههای اجتماعی و حتی تریبونهای رسمی حکومتی رسیده بود، در دو بیانیهی فعالان جنبش زنان برای هشت مارس، فقط اشارههایی کوتاه و گاه پیچیدهشده در لفاف استعاره به موضوع حجاب اجباری شد. در قطعنامهی تجمع هشت مارس نیز اگرچه به حجاب اختیاری پرداخته شد اما این موضوع در زمرهی اولویتها نبود. از اغلب فعالان و گروههای شناخته شدهی جنبش زنان نیز، حرکت روشن و صریحی در حمایت از خواستهی زنان معترض به حجاب اجباری دیده نشد. در حالی که شاید اگر حرکتی از درون جنبش زنان تمرکز مراسم هشت مارس را بر مخالفت با حجاب اجباری قرار میداد، میتوانست در بستر آمادهی آن روزها گامی برای سازماندهی این خواسته بردارد. گامی که هنوز برای برداشتن آن دیر نشده است.
در رابطه با مطالبات معیشتی نیز، اگرچه در هردو بیانیهی هشت مارس به این مسئله توجه شده بود و حتی فراخواندهندگانِ تجمع، این موضوع را محور اصلی بیانیهی خود قرار داده بودند، چنین رویکردی مورد حمایت بسیاری از فعالان و گروههای جنبش زنان قرار نگرفت و پس از برنامههای هشت مارس نیز از سوی فعالان جنبش زنان توجهی جدی به مطالبات اقتصادی معترضان خیابانی را شاهد نبودیم.
برخی فعالان جنبش زنان، در داخل و خارج کشور، اولویت دادن به مسائل اقتصادی از سوی جنبش زنان را یک موضوع انحرافی و تکرار تجربههای ناموفق گروههای چپ در سالهای نخست انقلاب دانستند. برخی دیگر نیز با نسبت دادن آن به مردان سیاسی که «خواستهی خود را به فعالان زن تحمیل کردهاند»، از نگاه موشکافانه و بدون پیشداوری به ضرورت در اولویت قرار دادن این خواسته سر باز زدند.
با همه اینها، در شرایطی که اعتراضها به وضعیت اقتصادی و حجاب اجباری همچنان ادامه دارند، هنوز فرصتِ شناخت و تحلیل این حرکتها در گفتوگوهایی جمعی و استفاده از آن برای طرح و پیشبرد مطالبات جنبش زنان از دست نرفته است. فرصتی که اکنون با امکانات شبکههای اجتماعی و کمرنگتر شدن مرزهای بین شهروندان داخل و خارج از کشور، بیشتر از هر زمانی باید غنیمت شمرده شود.
خلاصهای از این مقاله در ژوئن ۲۰۱۸ در نشست «چشمانداز جنبشهای اجتماعی در ایران» در استکهلم ارائه شده است.