«اضطراب کتابخانه»: وقتی کتابخانه دیگر «پناهگاه امن» نیست
Medium
مثل خیلی از روزهای دیگر هفته، در یکی از شعبههای کتابخانهی عمومی شهر نشسته بودم و سر در لپتاپ مشغول کار بودم. از پنجرههای تمامقد کتابخانه، آفتاب، مورب میتابید و گرمای دلچسبی داشت. سالن خلوت بود و از کافهی چسبیده به کتابخانه، صدای موسیقی آرامی میآمد. پسر نوجوان بلندقدی وارد سالن کتابخانه شد. از حرکات او میشد اضطراب و احساس معذب بودن را فهمید. دستهایش را مدام مشت میکرد و باز میکرد، گوشهی لباش را میجوید و نگاه مضطربی داشت. پسر نوجوان کمی میان قفسههای کتابخانه راه رفت، بعد جلوی یکی از کامپیوترهای ویژهی جستوجو در منابع کتابخانه ایستاد، بیهدف چندبار روی گزینههای جستوجو کلیک کرد، بعد کولهپشتیاش را دوباره روی دوش انداخت و اینبار مضطرب در میان قفسههای مجلات راه رفت.
زن میانسالی از کتابدارها که مشغول صحبت با یکی دیگر از کارمندان کتابخانه بود، کمی پسر نوجوان را برانداز کرد. بعد به سمت پسر رفت، با مهربانی از او پرسید که آیا میتواند به او کمکی کند؟ پسر دستپاچه گفت که نه نه و ممنون. کتابدار پرسید که آیا دنبال منبع خاصی است؟ نیاز به کمک برای جستجو دارد؟ پسر کمی مکث کرد و بعد منمنکنان گفت که نه و فقط دارد بین کتابها پرسه میزند. کمی بعد هم کولهپشتیاش را دوباره پشتاش انداخت و با قدمهای سریع سالن کتابخانه را ترک کرد.
کتابدار به سمت کارمند دیگر کتابخانه برگشت، آهی کشید و گفت: «Library Anxiety Case» (مورد اضطراب از کتابخانه) و کارمند دیگر کتابخانه سری به تأیید و افسوس تکان داد. اما «اضطراب کتابخانه» دیگر چیست؟
وقتی کتابخانه دیگر «پناه و مأمن» نیست
ری بردبری- شاعر و نمایشنامهنویس آمریکایی- میگفت«بدون کتابخانهها ما چه داریم؟ هیچ. نه گذشتهای داریم و نه آیندهای.» کارلوس ماریا دومینگز- نویسنده و روزنامهنگار آرژانتینی- جایی گفته بود: «ساختن کتابخانه، خلق زندگی و حیات است. کتابخانه هیچوقت تنها مجموعهای از کتابها نیست.» و ریتا مای براون- فمینیست، کنشگر و شاعر آمریکایی- گفته بود: «وقتی کارت عضویت کتابخانهام را گرفتم، تازه زندگی من شروع شد.»
ادبیات، سرشار است از جملهها، مقالهها و سرودهها در وصف کتابخانهها که قرنهاست «مأمن و پناهگاه و گوشهی امن» بسیاری از انسانهایند تا از قیلوقال و هیاهوی واقعیت جهان، به خلوت کتابخانهها پناه ببرند و دمی آرام گیرند و بیاموزند.
اما کتابخانهها هم مثل خیلی مکانها و پدیدههای دیگر، سویه دیگری هم دارند که برای بعضی نه تنها خوشایند نیست، که ترسناک است و اضطرابآور. قدمهای این افراد جلوی ساختمان کتابخانهها تند میشود، ردیفهای طولانی کتابها آنها را میترساند و دچار تشویش میکند و تمامی فضا حس ناامنی آنها را تشدید میکند. پدیدهای که اولینبار کنستانس ملون در سال ۱۹۸۶ میلادی در مقالهای علمی نام «اضطراب کتابخانه» را بر آن نهاد. ملون که متخصص در علوم کتابداری است و در دانشگاه کارولینای شمالی تدریس میکرد، ۳۰ سال بعد در مقالهی دیگری که در همان نشریهی علمی (College & Research Libraries) منتشر کرد، بار دیگر نوشت که این اضطراب بهویژه در میان دانشجویان تازهوارد به دانشگاه یا شاگردان دبیرستانی به چشم میخورد و حالا جدیتر از پیش هم شده است.
«اضطراب کتابخانه» چه نشانههایی دارد؟ دانشگاه ایالتی واشنگتن نشانهها و علائم زیر را برای این اضطراب فهرست کرده است:
- احساس هراس و ناامنی از فضای اغلب بزرگ کتابخانه. و معمولاً هرچه کتابخانه بزرگتر باشد، این احساس هراس بیشتر میشود.
- هراس از اینکه سراغ کتابدار یا یکی از کارکنان کتابخانه رفت و از او برای جستجو در میان منابع کمک خواست.
- احساس ترس از اینکه شما تنها کسی هستید که نمیدانید در کتابخانه باید چطور دنبال چیزی که میخواهید بگردید.
- احساس ناتوانی و فلج شدن از اینکه در کتابخانه شروع به جستوجو کنید.
thelocalitaly
کنستانس ملون بعد از سالها مشاهدهی رفتار و نوع مواجهه دانشجویان تازهوارد به دانشگاه و ۲ سال تحقیق کیفی دربارهی این موضوع نام « اضطراب کتابخانه» را برای این وضعیت انتخاب کرد. ملون از دانشجویان خواسته بود تا در این ۲ سال تحقیق، در دفترچهای احساس خود را از حضور در کتابخانه یادداشت کنند. بنا به تحقیق او بین ۷۵ تا ۸۰ درصد دانشجویان نوشتند که اولین احساس آنها از حضور در کتابخانهها «هراس و اضطراب و ناامنی» است.
ملون در مقالهی خود نوشت که اغلب دانشجویانِ تازهوارد به دانشگاه مهارتهای خود در استفاده از امکانات کتابخانه را ناکافی میدانند، احساس شرم و خجالت میکنند که از کتابدار یا دیگر افراد حاضر در کتابخانه تقاضای کمک کنند و تقلا میکنند تا این نابلدی را پنهان کنند. بنابراین بیشتر دچار اضطراب و تشویش و نگرانی شده و ترجیح میدهند سریع فضای کتابخانه را ترک کنند.
در سال ۱۹۹۲، شارون بوستیک، رئیس کتابخانهی دانشگاه فناوری ایلینوی در شیکاگو، ابزار بررسی و سنجش دقیقی برای برآورد «اضطراب کتابخانه» طراحی کرد. ابزاری که به پژوهشگران این امکان را داد تا به شیوهی علمی اضطراب کتابخانه را نه تنها در افراد، بلکه با توجه به معیارهای جمعیتشناسی در میان گروههای متفاوت و بهویژه اقلیتها نیز بررسی کنند.
پرسشنامهای که بوستیک برای سنجش میزان اضطراب دانشجویان طراحی کرد، بیش از ۴۰ سؤال داشت و به دانشجویان این امکان را میداد که فقط به بیان اینکه از حضور در کتابخانه دچار هراس میشوند بسنده نکرده و بتوانند احساس خود را بسیار جزئیتر و دقیقتر بیان کنند.
بوستیک در مقالههایی که بعدتر بنا به بررسی پرسشنامهها نوشت، «اضطراب کتابخانه» را مشابه «اضطراب ریاضی» یا «اضطراب امتحان» دانست. بنا به نتیجهگیری او این نوع از اضطرابها، ارتباط مستقیمی با وضعیت روانی افراد ندارند و بیشتر «ناشی از موقعیت» و قرار گرفتن در وضعیتی هراسآورند.
بوستیک در نتیجهگیری تحقیقات خود تأکید کرده بود که بهترین راه برای کاستن از تشویش افرادی که دچار اضطراب کتابخانه میشوند، تعامل مثبت، مهربانانه و تشویقگر انسانی است و کامپیوتری کردن و رواج شیوهی «سلف سرویس» در کتابخانهها کمک چندانی به فرد مضطرب نیست و گاهی حتی میتواند احساس ناامنی یا خجالت او را تشدید کند. و این در حالی است که بهویژه در ۲۰ سال گذشته در گوشهوکنار جهان، کتابخانهها هر روز بیشتر دیجیتال و سلفسرویس شده و شمار نیروی انسانی شاغل در کتابخانهها کم و کمتر میشود.
اثرات «دیجیتال شدن» بر اضطراب کتابخانه
وقتی اینترنت فراگیر شد، فرض ابتدایی این بود که اضطراب کتابخانه کاهش پیدا خواهد کرد. عدهای میگفتند که دانشآموزان و دانشجویان دیگر میتوانند بسیاری از اطلاعات را در اینترنت جستجو کنند و از آنجایی که اغلب افرادِ نسلی که با اینترنت بزرگ شده، مهارت فنی خوبی در استفاده از امکانات دیجیتال دارد، چندان نیازی به راهنمایی فرد دیگری (کتابدار) نخواهد داشت و این خودکفایی از هراس آنها خواهد کاست.
واقعیت اما از جنس دیگری است. حالا دیگر تایپ یک کلیدواژه و یک کلیک برای جستجو در گوگل، دهها صفحه نتیجه را جلوی چشم متقاضی میگذارد. با میلیونها نتیجه باید چه کرد؟ دیوید بیکر، کتابدار دانشگاهی این پدیده را «ریزش دادهها» (Data Deluge) میداند. وضعیتی که گاه دانشجویان تازهکار را در برابر حجم اطلاعات «فلج» میکند و عواقب ناگوار دارد. نتیجه تحقیقی هم که در پاییز ۲۰۰۸ در ۷ دانشگاه آمریکا انجام شد، نشان داد که دانشجویان بسیاری نمیدانند با حجم فراوان اطلاعات و دادهها باید چه کنند و احساس میکنند که توانشان در تشخیص سره از ناسره مدام کمتر میشود. وضعیتی که انگار «هرچه بیشتر میدانی، کمتر میدانی.»
از سوی دیگر اینکه بدانی دنبال چه چیز میگردی یک موضوع است، اینکه چطور دنبال محتوایی بگردی که خواهان آن هستی، کاملاً موضوعی دیگر. اینجاست که تنها اینکه بدانی چطور کلیدواژههای درست را انتخاب کنی و دانش فنی جستجو به دنبال اطلاعات را داشته باشی، به هیچوجه کافی نیست. نقش کتابدار در اینجاست که ضروری میشود. کتابدار است که میتواند به افراد کمک کند اطلاعات دقیقتر و درستتری را پیدا کند و در منابع هدفمند جستجو کند.
در میان نسل جوان و نوجوان فعلی که با اینترنت بزرگ شده و برای جواب هر سؤالی، فوری ابتدا به اینترنت و گوگل مراجعه میکنند، کم نیستند افرادی که دربارهی مهارتهای خود در جمعآوری اطلاعات دچار توهم شدند. برخی از کتابدارها میگویند که این چنین توهمی موجب میشود که بعضی از دانشآموزان یا دانشجویان اصلاً در دورههای آموزشِ «چگونگی استفاده از منابع و امکانات کتابخانه» شرکت نمیکنند و این دورهها را غیرضروری و بدیهی میدانند. در حالی که در عمل بسیاری از آنها به درستی بلد نیستند که چطور باید از امکانات یک کتابخانه برای تحقیق و مطالعه و جمعآوری اطلاعات استفاده کرد. آنها توانایی تشخیص دادهی درست از جعلی را ندارند یا نمیتوانند یک منبع معتبر را از منبع نامعتبر تمیز دهند. برای مثال یک بررسی نشان داد که بسیاری از دانشآموزان و دانشجویان وقتی در سیستم با عبارت «برای استفاده در کتابخانه» مواجه میشوند، فکر میکنند که معنی این عبارت یعنی فرد دیگری منبع را قرض کرده و در حال حاضر منبع موجود نیست. درحالیکه معنی این عبارت یعنی اینکه از آن منبع صرفاً در داخل کتابخانه میتوان استفاده کرد.
لارن کانسولیتر، کتابدار در «میچل کالج» کنتیکات میگوید که شیوهای میشناسد که عملاً به دانشجویان نشان دهد که چطور دربارهی مهارتهای خود دچار توهماند و از کمک کتابدار بینیاز نیستند. او به دانشجویان سایتی تروتمیز و با ظاهر حرفهای را نشان میدهد که دربارهی مارتین لوتر کینگ، رهبر جنبش مدنی سیاهان آمریکا است. بسیاری از دانشجویان نگاهی به سروشکل سایت میاندازند و واکنششان این است که این «سایتی است حرفهای». اما در واقعیت این سایت را یک سفیدپوست افراطی و معتقد به برتری نژادی سفیدها اداره میکند و تقریباً تمام محتوای این سایت دربارهی لوترکینگ جعل واقعیت، دروغین و کاملاً بیاعتبار است. دانشجویان به سادگی گول ظاهر «حرفهای» سایت را میخورند و فکر میکنند چون سر و شکل سایتی معقول است، لابد محتوای معقولی هم تولید میکند!
هرچه حضور فناوری و اینترنت در زندگی افراد بیشتر میشود، احساس نیاز نسلی که همهی عمر را با اینترنت سر کرده به کتاب، کتابخانه و فضای واقعی منابع و کمک انسانی کمتر میشود. تحقیق کیفی تازهای، واقعیت تلخ دیگری را نشان میدهد: مسئلهی شمار فزایندهای از دانشآموزان و دانشجویان نسل تازه که با اینترنت بزرگ شدند، این نیست که از ورود و حضور در کتابخانه دچار اضطراب میشوند و میترسند، بلکه اصلاً نفس وجود کتابدار و نیروی انسانی کارمند کتابخانه برای آنها بیمعنی است! معتقدند که کتابخانه اصلاً به نیروی انسانی ماهر و کتابدار نیازی ندارد و خود آنها میتوانند هرچه را که میخواهند پیدا کنند و کار خود را انجام دهند! گیلیان گرملز که یکی از دستاندرکاران این تحقیق است، میگوید این وضعیت دیگر «اضطراب کتابخانه» نیست و واژهی بهتر برای توصیف آن «جهالت کتابخانه» یا «بیتفاوتی دربارهی کتابخانه» است.
راههایی برای غلبه بر هراس از کتابخانه
هراس از کتابخانه در میان نسل جوان و نوجوان آنقدر بالا گرفته که در حال حاضر بعضی از دانشگاهها از کمک حرفهای مشاور برای کاستن از این اضطراب در میان دانشجویان استفاده میکنند و یا دفترچههای راهنمایی طراحی کردند تا کمک آنها باشد.
کتابدارها میگویند همانطور که پژوهشها هم نشان میدهد، بهترین راه همین است که صاف سراغ یکی از کتابدارها رفت و از آنها کمک خواست. تأکید میکنند که هراس از کتابخانه، نه اسباب شرمندگی و خجالت است و نه وضعیتی نادر و نه کسی آنها را به دلیل درخواست کمک قضاوت خواهد کرد.
بعضی دیگر از کتابخانهها توصیه میکنند که مراجعهکننده سعی کند از قبل برای حضور در کتابخانه برنامهریزی کند و اگر احساس هراس و تشویش آنها از کتابخانه بسیار جدی است، با مربی و استاد خود حرف بزنند. شاید آنها راهحل پیشنهادی دیگری داشته باشند و بتوانند به دانشجو کمک کنند که بدون حضور فیزیکی در کتابخانه کار تحقیق و مقالهی خود را پیش ببرد. در کنار این همواره توصیه میشود که کتابخانهها تمام راهنماهای خود را به شیوهی کاربرمحور و سادهای آنلاین کنند تا اگر کسی دچار اضطراب میشود، بتواند بدون حضور فیزیکی در کتابخانه نیز، به شکل آنلاین به راهنماییهای حرفهای کتابدارها دسترسی داشته باشد و کار جستجو را پیش ببرد.
راهنمای برخی کتابخانهها توصیه میکند که افرادی که از حضور در این فضا اضطراب میگیرند، سعی کنند نفسهای عمیق کشیده و کمی مراقبه کنند. اما شاید سرراستترین توصیه همان توصیهی قدیمی برای مواجهه با بسیاری از ترسها و نگرانیها باشد: جرئت خود را جمع کنید، با عامل هراس و اضطراب مواجه شوید و بر آن غلبه کنید!