تاریخ انتشار: 
1398/05/17

یووال نوح هراری از خطرات جدیدی می‌گوید که حقوق اقلیت‌های جنسی را تهدید می‌کند

یووال نوح هراری

راه‌پیماییِ «افتخار» اقلیت‌های جنسی در استراسبورگ در 15 ژوئن 2019. عکس: فردریک فلورن/اِی‌اف‌پی/گتی ایمجز

در سال 1969 وقتی پلیس به مهمان‌خانه‌ی استون‌وال یورش برد و با مقاومت غیرمنتظره‌ی اقلیت‌های جنسیِ معترض روبرو شد، همجنس‌گرایی هنوز در اکثر کشورها جرم به شمار می‌رفت. حتی در جوامع روادارتر، علنی کردن گرایش جنسی از سوی اقلیت‌های جنسی اغلب شبیه به خودکشیِ اجتماعی و حرفه‌ای بود. بر عکس، امروز همه می‌دانند که نخستوزیر صربستان زنی همجنس‌گرا است و نخستوزیر مرد ایرلند هم با سربلندی از همجنس‌گراییِ خود حرف می‌زند. همین امر در مورد مدیر عامل اپل و تعداد زیادی از سیاستمداران، تاجران، هنرمندان و دانشمندان صادق است. در آمریکا، امروز دیدگاه‌های یک جمهوری‌خواه معمولی درباره‌ی مسائل مربوط به اقلیت‌های جنسی بسیار لیبرال‌تر از یک دموکرات معمولی در سال 1969 است. در آن زمان بحث بر سرِ این بود که «آیا حکومت باید اقلیت‌های جنسی را زندانی کند؟» اما اکنون بحث بر سرِ این است که «آیا حکومت باید ازدواج همجنس‌گرایان را به رسمیت بشناسد؟» (و تقریباً نیمی از جمهوری‌خواهان از ازدواج همجنس‌گرایان حمایت می‌کنند).

با وجود این، همجنس‌گرایی هنوز در حدود 70 کشور دنیا جرم به شمار می‌رود. عربستان سعودی، ایران، برونئی و چند کشور دیگر همجنس‌گرایان را به مرگ محکوم می‌کنند. حتی همجنس‌گرادوست‌ترین جوامع هم آکنده از تبعیض، بدرفتاری و نفرت‌پراکنی علیه همجنس‌گرایان هستند. افزون بر این، دستاوردهای چشمگیر 50 سال گذشته تضمینی برای آینده نیست. تاریخ به ندرت به طور مستقیم جلو می‌رود. دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم که آزادی اقلیت‌های جنسی حتماً در سراسر جهان گسترش خواهد یافت و سرانجام به عربستان سعودی و برونئی هم خواهد رسید. در واقع، وقوع واکنش‌های منفیِ همجنس‌گراهراسانه حتی در لیبرال‌ترین کشورها نیز محتمل است. همین هفته‌ی قبل بود که روزنامه‌ی گاردین با انتشار آمار تکان‌دهنده‌ای نشان داد که در پنج سال گذشته در بریتانیا تعداد جر‌م‌های ناشی از نفرت از اقلیت‌های جنسی دو برابر شده است.

به عنوان قیاسی تاریخی، وضعیت یهودیان اروپا در دهه‌ی 1920 و اوایل دهه‌ی 1930 را در نظر بگیرید. در آن دوره، یهودیان اروپا از شرِّ قرن‌ها قوانین تبعیض‌آمیز خلاص شده بودند، و در بسیاری از کشورها به برابریِ کامل حقوقی، اقتصادی و سیاسی دست یافته بودند. درست همانطور که امروز اقلیت‌های جنسی به نخستوزیران صربستان و ایرلند افتخار می‌کنند، حدود یک قرن قبل یهودیان با خرسندی می‌گفتند که وزیر امور خارجه‌ی آلمان، والتر راتناو، و نخستوزیر فرانسه، لئون بلوم، یهودی هستند. درست همانطور که امروز اقلیت‌های جنسی بر حق استخدام در نیروی نظامیِ کشورهای خود ــ به عنوان بهترین نشانه‌ی یکپارچگیِ ملی ــ تأکید می‌کنند، در جنگ جهانی اول 100 هزار یهودی صادقانه در ارتش آلمان خدمت کردند و 12 هزار تن از آنان به خاطر سرزمین پدری جان باختند.

امروز زنان و مردان همجنس‌گرا آن‌قدر به موقعیت خود اطمینان دارند که از احزاب راست‌گرایی مثل «آلترناتیو برای آلمان» و «لیگ» در ایتالیا حمایت می‌کنند. در دوران بین دو جنگ جهانی هم یهودیان اروپا وضعیت مشابهی داشتند. حزب فاشیست موسولینی ابتدا از یهودستیزی دوری گزید، و هزاران یهودی از موسولینی حمایت کردند و حتی به حزب فاشیست پیوستند. معشوقه‌ی موسولینی و وزیر دارایی او در دهه‌ی 1930 یهودی بودند. اما می‌دانیم که داستان چطور تمام شد. لئون بلوم به زحمت از داخائو جانِ سالم به در برد، و کهنه‌سربازان یهودی و فاشیست‌های یهودی سر از آشوویتس درآوردند.

علائم نگران‌کننده‌ حاکی از آن است که شاید دوره‌ی آزادیِ اقلیت‌های جنسی به دوره‌ای از آزار و اذیت بی‌سابقه‌ بینجامد. به‌ویژه، ممکن است که اقلیت‌های جنسی به آماج حملات ناسیونالیست‌های افراطی تبدیل شوند. برای مثال، در اروپای شرقی، رهبران ملی‌گرایی که به علت خاطرات هولناک هولوکاست از یهودستیزی خودداری می‌کنند، با سرِ هم کردن داستان‌هایی درباره‌ی توطئه‌ی جهانیِ همجنس‌گرایان مردم را می‌ترسانند.

تظاهرات در پی «اغتشاشات استون‌وال»، اوایل دهه‌ی 1970. عکاس: لئونارد فینک/thegaycenter.org


در لهستان و مجارستان، دولت مرتباً همجنس‌گرایان را دست‌نشانده‌ی کشورهای خارجی و تهدیدی علیه کشور و کل تمدن غربی جلوه می‌دهد. این حکومت‌ها حتی پیوندی میان اقلیت‌های جنسی و مهاجرت برقرار می‌کنند و می‌گویند که همجنس‌گرایان امیدوارند که با دسیسه‌چینی میزان زادوولد اهالی بومی را کاهش دهند تا درهای کشور به روی سیل مهاجران باز شود.

حکومت روسیه هم ادعا می‌کند که هدف از توطئه‌ی جهانیِ همجنس‌گرایان نابودی این کشور است. همان طور که تیموتی اسنایدر در کتاب راه اسارت می‌نویسد، رسانه‌های رسمی تظاهرات ضددولتی در روسیه و انقلاب 2014-2013 اوکراین را دست‌ساخته‌ی گروه توطئه‌گر همجنس‌گرایان جلوه می‌دهند. علاوه بر این، رسانه‌های این کشور اقلیت‌های جنسیِ روسیه را خائن می‌شمارند و می‌گویند که همجنس‌گرایی با سنت‌های روسی بیگانه است؛ بنابراین، صرفاً همین که همجنس‌گرا باشید دال بر این است که مزدور بیگانگان هستید. بر اساس نظرسنجی‌ای که در مه 2018 برگزار شد، 63 درصد از روس‌ها عقیده دارند که شبکه‌ی سازمان‌دهی‌شده‌ی جهانیِ همجنس‌گرایان می‌خواهد ارزش‌های معنویِ سنتیِ روسیه را کم‌رنگ و در نتیجه این کشور را تضعیف کند.

برای مقابله با این تهدید فرضی، روسیه در سال 2013 با وضع قانون بدنامی «تبلیغات همجنس‌گرایانه» را ممنوع کرد، قانونی که دستگیری و آزار و اذیت عده‌ی زیادی را در پی داشت. در اوت 2018، نوجوان 16 ساله‌ای به نام ماکسیم نِوِروف به ارتکاب «جرم» بارگذاریِ تصاویر در آغوش گرفتن چند مرد در شبکه‌ی اجتماعیِ روسیِ «وی‌کونتاکت» متهم شد. این دانش‌آموز دبیرستانی به پرداخت جریمه‌ای معادل 50 هزار روبل (616 پوند) ــ مبلغی بیش از میانگین درآمد ماهانه در روسیه ــ محکوم شد اما دادگاه تجدیدنظر این حکم را لغو کرد.

این وضعیت تنها به اروپای شرقی محدود نمی‌شود. حکومت‌ها و سیاستمداران در بسیاری از کشورها، از برزیل تا اوگاندا، سرگرم داستان‌سرایی درباره‌ی توطئه‌های اقلیت‌های جنسی هستند و وعده می‌دهند که از کشور در برابر تهدید همجنس‌گرایی محافظت خواهند کرد. حمله به اقلیت‌های جنسی به دو دلیل آسان است. اول این که حکومت‌های اقتدارگرای محافظه‌کار معمولاً از سیالیت و پیچیدگیِ واقعیت ناراحت‌اند و وعدهی بازگشت به عصری طلایی می‌دهند، عصری که در آن مرزها شفاف بود، هویت‌ها ثابت و معین بود، و مردم چندان مجالی برای انتخاب‌ گزینه‌های شخصی نداشتند. در آن دوران خوش و خرم، مردها مرد، زن‌ها زن، و خارجی‌ها دشمن بودند، و لازم نبود کسی به چیزهای پیچیده فکر کند. اما اقلیت‌های جنسی مرزها را مبهم می‌کنند، هویت‌ها را به هم می‌ریزند، و مردم را به اندیشیدن و انتخاب کردن وامی‌دارند. عجیب نیست که خودکامگان از آنها نفرت دارند.

دوم این که اقلیت‌های جنسی قدرت زیادی ندارند و بنابراین آزار و اذیت آنها آسان است. در سراسر تاریخ، خودکامگان اغلب یک اقلیت ضعیف را انگشت‌نما کرده‌اند، آن را بسیار بیشتر از واقعیت قدرتمند و خطرناک جلوه داده‌اند، و سپس وعده داده‌اند که در برابر این تهدیدِ موهوم از جامعه محافظت خواهند کرد. این امر در مورد آزار و اذیت جادوگران در اوایل دوره‌ی مدرن در اروپا هم صادق است. در آن زمان، اغلب به زنان مسن و آدم‌های عجیب ‌و غریبِ یکه و تنها حمله می‌کردند. الان هم در جاهایی مثل روسیه اوضاع بر همین منوال است ــ کشوری که دچار مشکلات حاد فراوانی است. اقتصاد این کشور راکد است، فساد فراگیر است، و خدمات عمومی سیر قهقرایی می‌پیماید. اما مبارزه با فساد به معنای در افتادن با قدرتمندترین آدم‌های کشور است. بسیار آسان‌تر است که این مشکلات را از یاد ببریم و در عوض روس‌های بی‌گناه را از شرِّ توطئه‌ی جهانیِ همجنس‌گرایان حفظ کنیم. کافی است که ببینیم این کار چقدر هزینه دارد. اصلاح نظام معیوب مراقبت‌های بهداشتیِ روسیه چند روبل هزینه دارد؟ هزینه‌ی محافظت از روسیه در برابر توطئه‌ی موهوم همجنس‌گرایان چند روبل است؟

چون همجنس‌گراهراسی در جامعه‌ی فلسطین رواج دارد و، دست‌کم در غزه، همجنس‌گرایی هنوز جرم به شمار می‌رود، تهدید کردن فلسطینی‌هایی که همجنس‌گرایی خود را مخفی نگه داشته‌اند یکی از راه‌های ساده‌ترِ واداشتن فلسطینی‌ها به خبرچینی است.

اگر اقلیت‌های جنسی بیش از پیش آماج آزار و اذیت سیاسی قرار گیرند، بعید است که اوضاع به روال پیش از استون‌وال برگردد و چنین افرادی هویت جنسیِ خود را مخفی نگه دارند. ممکن است که اوضاع بسیار بدتر شود. این افراد نمی‌توانند دوباره هویت جنسیِ خود را پنهان کنند تا از آزار و اذیت در امان بمانند زیرا فناوری‌های جدید اجازه نمی‌دهد که چیزی را مخفی کنیم. آمیزه‌ای از فناوری اطلاعات و فناوری زیستی در آستانه‌ی ایجاد ابزار نظارتیِ جدیدی است که به زودی نظارت دائمی بر همه را ممکن خواهد کرد. برای اولین بار در تاریخ، هر حکومتی قادر خواهد بود که 24 ساعته از همه‌ی شهروندان جاسوسی کند و نه تنها از رفتار بلکه از احساسات آنها خبر داشته باشد.

اگر در آینده یک حکومت همجنس‌گراهراس بخواهد همه‌ی همجنس‌گرایان یک کشور را بازداشت کند (همان کاری که اخیراً مسئولان جمهوری چچن در صدد انجامش برآمده‌اند)، ممکن است ابتدا به پایگاه‌داده‌هایی مثل گریندر (Grindr) که همجنس‌گرایان از طریق آن با هم قرار ملاقات می‌گذارند، دستبرد بزند. برای مثال، اعضای پلیس مصر خود را کاربر گریندر جا زده‌اند و از داده‌های این وب‌سایت برای ردیابی و دستگیر کردن مردان همجنس‌گرا بهره برده‌اند (گریندر به کاربران هشدار داده که ممکن است کسانی برای دستیابی به اطلاعاتشان چنین کاری بکنند). روش دیگر عبارت است از استفاده از الگوریتمی برای بررسی دقیق کل سابقه‌ی فعالیت آنلاین افراد ــ ویدیوهایی که در یوتیوب دیده‌اند، عناوین خبری‌ای که رویشان کلیک کرده‌اند و عکس‌هایی که در فیس‌بوک گذاشته‌اند).

در اوت 2018، معلوم شد که گروه‌های مسیحیِ تبشیری‌ای که به جوانان همجنس‌گرا «تغییردرمانی» ارائه می‌کنند با استفاده از الگوریتم‌های فیس‌بوک آگهی‌های خود را در معرض دیدِ نو/جوانان آسیب‌پذیر قرار داده‌اند (بعداً فیس‌بوک این تبلیغات را به علت مغایرت با سیاست‌های خود حذف کرد). این نو/جوانان ضرورتاً اقلیت‌ جنسی نبودند. تنها کافی بود که به موضوعات مربوط به اقلیت‌های جنسی علاقه نشان داده باشند ــ برای مثال، یک خبر مربوط به اقلیت‌های جنسی را «لایک» کرده باشند ــ تا هدف این تبلیغات قرار گیرند. می‌دانیم که نیروهای امنیتیِ اسرائیلی هم با استفاده از روش‌های گوناگون ــ از جمله نظارت آنلاین ــ مردان فلسطینیِ همجنس‌گرا را شناسایی می‌کنند، البته نه به منظور «تغییر دادن» گرایش جنسی آنها. نیروهای امنیتی اسرائیل با تهدید و ارعاب، این افراد را به خبرچینی برای اسرائیل وادار می‌کنند. چون همجنس‌گراهراسی در جامعه‌ی فلسطین رواج دارد و، دست‌کم در غزه، همجنس‌گرایی هنوز جرم به شمار می‌رود، تهدید کردن فلسطینی‌هایی که همجنس‌گرایی خود را مخفی نگه داشته‌اند یکی از راه‌های ساده‌ترِ واداشتن فلسطینی‌ها به خبرچینی است. در این دورِ باطل، حماس تلاش مضاعفی برای افشای هویت جنسیِ همجنس‌گرایان فلسطینی و آزار و اذیت آنها به خرج می‌دهد زیرا آنها را نوعی تهدید امنیتی به شمار می‌آورد (در حالی که مقصر اصلی همجنس‌گراهراسیِ خودِ حماس است).

در سال 2016، شرکت چینیِ «کونلون» گریندر را خرید اما در مارس 2019، هیئت دولتیِ «کمیسیون سرمایه‌گذاریِ خارجی در آمریکا» به کونلون خبر داد که مالکیت این شرکت چینی بر گریندر «تهدید امنیت ملی» آمریکا به شمار می‌رود. اکنون کونلون مجبور شده است که تا سال 2020 گریندر را بفروشد. دولت آمریکا توضیح نداد که چرا مالکیت چینی‌ها بر یک وب‌سایت مربوط به قرار ملاقات همجنس‌گرایان امنیت ملیِ این کشور را تهدید می‌کند اما مطمئن‌ام که خودتان می‌توانید به این پرسش پاسخ دهید.

پلیس یک فعال حقوق همجنس‌گرایان را در تظاهرات روز کارگر در سن پترزبورگ، در سال 2016، بازداشت می‌کند. عکس: نورفوتو به واسطه‌ی گتی ایمجز


در 14 ژوئیه‌ی 2017، چند عضو هیئت دولت روسیه از جمله نخست‌وزیر، دمیتری مدودف، در سخنرانیِ یکی از استادان دانشگاه استنفورد شرکت کردند که پژوهش‌هایش نشان داده است که با تحلیل فعالیت آنلاین افراد می‌توان به خلق و خو و ویژگی‌های شخصیِ آنها پی برد. در آن زمان، این استاد می‌کوشید تا ثابت کند که الگوریتم‌ها می‌توانند صرفاً با تحلیل چند عکس از چهره‌ی هر مردی همجنس‌گرا یا دگرجنس‌گرا بودنش را با دقتی 91 درصدی مشخص کنند. این استاد می‌خواست با این کار به مردم هشدار دهد که این فناوری حریم خصوصیِ آنها را تهدید می‌کند اما احتمالاً مقام‌های روسیه بیش از آن که بخواهند بفهمند چطور می‌توان از حقوق مردم محافظت کرد، دوست داشتند که استفاده از این فناوری را یاد بگیرند.

حتی اگر هیچ‌وقت حسابی در گریندر نداشته‌‌ باشید، و هرگز ویدیوی هرزه‌نگارانه‌ی همجنس‌گرایانه‌ای را در اینترنت تماشا نکرده‌ باشید، در آینده‌ی نه چندان دور صرفاً کافی است تا آزادانه به این سو و آن سو بنگرید تا آزادیِ خود را از دست بدهید. شوشانا زوباف در کتاب عصر سرمایه‌داریِ نظارتی نشان می‌دهد که شرکت‌های تجاری سرگرم تولید ابزار هر چه پیچیده‌تری هستند تا مشتریان خود را بشناسند. برای مثال، اگر یک مجموعه‌ی تلویزیونی را تماشا کنید، تهیه‌کنندگانش می‌خواهند بدانند که کدام شخصیت‌ها یا صحنه‌های آن برایتان جالب‌ترند تا بر جذابیت قسمت‌های بعدی بیفزایند. نظرسنجی از بینندگان روشی دشوار و نامطمئن است. بسیار بهتر است که علائم زیست‌سنجیِ غیرارادی‌ای مثل حرکت چشم و فشار خون را ردیابی کنند. برای مثال، ردیابی چنین نشانه‌هایی ممکن است به مسئولان این شبکه بفهماند که 63 درصد از بینندگان به یکی از شخصیت‌های فرعی علاقه دارند و بنابراین خوب است که به این نقش پر و بال دهند.

دقیقاً همین فناوری می‌تواند در آینده به «پلیس جنسیت» نشان دهد که شما یک «خائن جنسیتیِ» مخفی هستید. اگر حسگرهای زیست‌سنجیِ موجود در تلویزیون نشان دهند که یکی از بینندگان مردِ صحنه‌ی معاشقه‌ی جان اسنو و دِنِریس تارگَریَن در بازی تاج و تخت بیشتر به قهرمانِ مرد چشم دوخته تا به «مادر اژدهاها»، در این صورت ممکن است که نیروهای پلیس جنسیت فردا ساعت 2 صبح برای تحقیقات بیشتر زنگِ درِ خانه‌اش را به صدا درآورند.

یکی از معترضان مخالف ژائر بولسونارو. عکس: نورفوتو به واسطه‌ی گتی ایمجز


اگر فکر می‌کنید که می‌توانید با تلویزیون تماشا نکردن، در اینترنت نگشتن و دورانداختن تلفن هوشمندتان از خود محافظت کنید، در این صورت با دوربین‌های نصب‌شده در گوشه و کنارِ خیابان‌ها و حسگرهایی که رفتار مردم در کافه‌ها یا مدارس را دائماً زیرِ نظر دارند، چه می‌کنید؟ در سال 2013، مقام‌های جمهوری اسلامی ایران به صاحبان کافه‌ها دستور دادند که دوربین نصب کنند تا در صورت لزوم فیلم‌ها را به مسئولان تحویل دهند. از قرار معلوم در مارس 2019، دبیرستان گواندونگ گوانگیا در چین 3500 دستبند زیست‌سنج خرید تا بر فعالیت‌های جسمانی و ضربان قلب دانش‌آموزان و تعداد دفعاتی که دستشان را در کلاس بالا می‌برند، نظارت کند. مدارس آینده شاید نه تنها بتوانند بگویند که چه کسی در کلاس ریاضی خوابش برد بلکه بتوانند بگویند که چه کسی عاشق معلم ریاضی شده است.

حالا این را چند میلیون برابر کنید. در سال‌های اخیر، چین استان سین‌کیانگ را به بزرگ‌ترین آزمایشگاه نظارتیِ دنیا تبدیل کرده است. مسئولان چین، به بهانه‌ی مبارزه با «افراط‌گرایی اسلامی»، میلیون‌ها مسلمان محلی را دائماً زیرِ نظر دارند. مسلمانان مجبورند که به آزمایش دی‌ان‌اِی، خون، اثرانگشت، ضبط صدا و ورانداز صورت تن در دهند. این نشانگرها به دولت اجازه می‌دهد که به کمک شبکه‌ی سراسریِ دوربین‌های مداربسته، وسایل دستی، نرم‌افزار تشخیص چهره و الگوریتم‌های یادگیریِ ماشینی، فعالیت‌های افراد را ردیابی کنند. حس‌گرها همه‌جا هستند ــ از بازارها گرفته تا مساجد. وقتی الگوریتم‌ها به رفتاری ــ مثل حرف زدن از مسائل مذهبی، پوشیدن لباس‌های سنتیِ اسلامی، یا مسجد رفتن مکرر ــ ‌مشکوک شوند، پلیس می‌تواند به فرد «متخلف» هشدار دهد یا او را به اردوگاه «بازآموزی» بفرستد. از قرار معلوم، صدها هزار نفر را به چنین اردوگاه‌هایی فرستاده‌اند.

فعلاً اقلیت مسلمان سین‌کیانگ زیر نظر هستند اما حکومت چین می‌تواند به آسانی هر گروه دیگری را هم تحت نظر قرار دهد. برای مثال، چه می‌شود اگر مسئولان نظام پررونق اعتبار اجتماعیِ چین بگویند که رابطه‌ی عاشقانه میان دو همجنس خلاف موازین اجتماعی است و باید از اعتبار اجتماعیِ شما بکاهد ــ‌ و بنابراین تواناییِ شما برای ورود به دانشگاه‌های معتبر، دریافت وام یا خریدن بلیت هواپیما را کاهش دهد؟

به نظر می‌رسد که سین‌کیانگ جای خیلی دوری است اما ما در دنیایی جهانی‌شده زندگی می‌کنیم. این روزها مأموران حکومت‌های گوناگون دسته‌دسته به سین‌کیانگ می‌روند تا این روش‌ها را یاد بگیرند و این فناوری را بخرند. ترکیب فناوری‌های انقلابی و ایدئولوژی‌های محافظه‌کارانه می‌تواند به ایجاد تمامیت‌خواه‌ترین حکومت‌های تاریخ بینجامد.

تا قبل از استون‌وال، اقلیت‌های جنسی جدا از هم با نظامی فوق‌العاده ناعادلانه مبارزه می‌کردند. بعد از استون‌وال، تعداد کسانی که دور هم جمع شدند برای تغییر دادن این نظام کافی بود.

البته فناوری ذاتاً بد نیست. من 17 سال قبل در یکی از اولین وب‌سایت‌های قرار ملاقات همجنس‌گرایان با شوهرم آشنا شدم، و از مهندسان و کارآفرینانی که این سایت را به وجود آوردند، از صمیم قلب سپاس‌گزارم. من در شهر کوچک محافظه‌کاری در اسرائیل زندگی می‌کردم و تنها در اینترنت می‌توانستم با مردهای همجنس‌گرا آشنا شوم. اقلیت‌های جنسی دقیقاً به این دلیل نسبت به نظارت آنلاین فوق‌العاده آسیب‌پذیرند که از فرصت‌های اجتماعیِ جدید آنلاین این‌قدر سود برده‌اند. بنابراین، منظورم این نیست که باید اینترنت را ترک کنیم و دیگر به دنبال پیشرفت فناوری نرویم. منظورم این است که فناوری مخاطرات سیاسی را بیش از پیش افزایش می‌دهد.

در قرن بیستم، مردم از فناوری‌های مشابه برای ایجاد حکومت‌های بسیار متفاوتی بهره بردند. بعضی از کشورها از رادیو، برق و قطار برای ایجاد دیکتاتوری‌های تمامیت‌خواه استفاده کردند ــ دیگر کشورها از این ابداعات برای رشد لیبرال دموکراسی‌ها بهره بردند. در قرن بیست و یکم، می‌توانیم، بسته به آرمان‌های سیاسیِ خود، از فناوری اطلاعات و فناوریِ زیستی برای ایجاد بهشت یا جهنم استفاده کنیم.

هنوز چیزی معلوم نیست، و آینده هرقدر تیره و تار به نظر برسد، نباید از یاد برد که در سال 1969 آینده تاریک‌تر از این به نظر می‌رسید. در نهایت، اکثر سناریوهای بدبینانه‌ای که در سال 1969 مایه‌ی هراس مردم بود، تحقق نیافت زیرا بسیاری از مردم برای جلوگیری از وقوع آن تلاش کردند. اگر می‌خواهید از تحقق سناریوهای بدبینانه‌ی قرن بیست و یکم جلوگیری کنید، کارهای زیادی می‌توانید انجام دهید. اما مهم‌ترین کار این است که به یک سازمان بپیوندید. همکاری به انسان‌ها قدرت می‌بخشد. جوهره‌ی اغتشاشات استون‌وال چیزی جز همکاری نبود. همکاری سبب شد که درد و رنج بسیاری از افراد در قالب یک جنبش جمعی تبلور یابد. تا قبل از استون‌وال، اقلیت‌های جنسی جدا از هم با نظامی فوق‌العاده ناعادلانه مبارزه می‌کردند. بعد از استون‌وال، تعداد کسانی که دور هم جمع شدند برای تغییر دادن این نظام کافی بود.

درسی که از استون‌وال یاد می‌گیریم امروز هم به اندازه‌ی سال 1969 معتبر است و به همه‌ی انسان‌ها، و نه فقط اقلیت‌های جنسی، ربط دارد. ثمره‌ی همکاری 50 نفر بسیار بیشتر از کوشش‌های انفرادیِ 500 نفر است. اکنون فناوری بزرگ‌ترین چالش‌های تاریخ بشر را ایجاد کرده است. غلبه بر این چالش‌ها مستلزم سازمان‌دهی است. من نمی‌توانم بگویم به کدام سازمان بپیوندید ــ‌ گزینه‌های خوب فراوانی وجود دارد ــ اما لطفاً هر چه زودتر این کار را انجام دهید. همین هفته این کار را بکنید. در خانه نشستن و شکایت کردن فایده‌ای ندارد. اکنون زمان عمل کردن است.

 

برگردان: عرفان ثابتی


یووال نوح هراری استاد تاریخ در دانشگاه عبری اورشلیم در اسرائیل و نویسنده‌ی کتاب‌های پرفروش انسان خردمند، انسان خداگونه و ۲۱ درس برای قرن بیست و یکم است. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته‌ی او با عنوان اصلیِ زیر است:

Yuval Noah Harari, ‘50 years after Stonewall: Yuval Noah Harari on the new threats to LGBT rights’, The Guardian, 22 June 2019.