تاریخ انتشار: 
1398/11/08

رسیدگی به بی‌عدالتی دیروز، شرطِ فردایی عادلانه‌ برای ایران

نسیم صحرا (مقرب)

زندگی من در ایرانِ پرتلاطم دهه‌ی شصت آغاز شد. شخصیتم در جولان‌گاه فرهنگ و هنر و تربیت خانوادگی از یک سو و تبلیغات حکومتی، کتاب‌های درسی و برنامه‌های صدا و سیما از سوی دیگر شکل گرفت. بخشی از خوب و بد تاریخ و فرهنگ این سرزمین در تار‌و‌پود پندار و گفتار و رفتار من تنیده شد که تا آخر عمر با خود این‌جا و آن‌جا می‌برم. فرقی نمی‌کند نشانیِ محل سکونتم در فرم‌های اداری، ایران باشد یا کشوری دیگر، ایران هم‌چنان سرزمینی‌ است که بخش مهمی از هویتم را ساخته است. بیش از هر جای دیگری با پیچ و خم تاریخ، فرهنگ، سیاست، جغرافیا و آب و هوایش آشنایی دارم. بیش از هر جای دیگر به آبادی‌اش مشتاق‌ام، چرا که خرابی‌اش بیش از هر خرابی دیگری به ناگزیر بر زندگی من و عزیزانم و آن‌ها که با من ریشه‌های مشترکی دارند آوار می‌شود.  

به گذشته و آیندهی ایران که فکر می‌کنم، می‌بینم برگ‌های دفتر تاریخ و فرهنگ این سرزمین همان‌قدر سرشار از رنج است که سرشار از امید؛ امید به پیروزیِ روشنی بر تاریکی، امید به سرآمدنِ زمستان، امید به فردای بهتر. گویی رنج و امید دو روی سکهی زندگی انسان ایرانی است. این که این امید و آرزوی همیشگی چه کارکردی دارد یک داستان است، این که فردای بهتری که به آن امیدوار شویم چه ویژگی‌هایی دارد داستانی دیگر.

من فکر می‌کنم که جوهر تجربه و شناخت ما طرح تابلوی امیدها و آرزوهای‌مان برای فردای ایران را می‌ریزد. تجربه‌ و شناختی که بخشی از آن را خوب‌ و بد گذشته‌ی ایران می‌سازد، بخشی را شرایط امروز کشورهای دیگر، مطلوب و قابل دسترس می‌نماید و بخش دیگرش را اصول و قواعدی که مهم و کارآمد می‌پنداریم.

میلیون‌ها نقش امید و آرزو در ذهن ما میلیون‌ها انسانی که خود را ایرانی می‌دانیم نقش بسته‌ است. نقش‌هایی که گاه بسیار شبیه و گاه بهشدت متفاوت‌اند. من این‌جا طرح تابلوی ذهن خودم برای فردای ایران را شرح می‌دهم.

امید من و بسیاری از ما برای آینده‌ی ایران، عدالت است. در چهل سال گذشته بسیار اتفاق‌ها افتاده است که امیدواریم در آینده‌ی ایران تکرار نشود، بسیار اتفاق‌ها نیز نیفتاده که باور داریم آینده‌ی مطلوب بدون آنها ممکن نیست. اما رفتار ما مردمان در مقابل گذشته یکسان نیست. برخی بی‌عدالتی و رنج گذشته را به دست فراموشی می‌سپارند تا امروز و فردای‌شان تحت تأثیر قرار نگیرد. من اما آینده را ادامهی گذشته می‌دانم. من و آنها که مثل من فکر میکنند، گذشته را پاک نمی‌کنیم تا زشتی‌اش محو شود.

در گذشته زندگی نمی‌کنیم اما به خاطر می‌سپاریم با انکار رنج آن‌ها که در سال‌های گذشته قربانی بی‌عدالتی شدند، خشت کجی می‌گذاریم بر بنیان خانه‌ای که امید آبادی‌اش را داریم. فراموشی ممکن نیست. نسل‌ها از پی نسل‌ها می‌آیند اما رنج‌های بزرگ جمعی در زندگی بازماندگان، در زندگی نسل‌های بعد ادامه پیدا می‌کند. همیشه یک نفر می‌ماند که با فراموشی مبارزه کند. آن یک نفر است که امید به دادرسی عادلانه دارد. آن یک نفر است که به ما یادآوری می‌کند مسیر رسیدن به فردای عادلانه‌تر بدون رسیدگی به بی‌عدالتیِ دیروز میسر نیست.

در گذشته نمی‌مانیم اما در گذشته دقیق می‌شویم. امید ما به فرداست و باور ما این که بی‌عدالتیِ گذشته محو که نمی‌شود هیچ، ممکن است تکرار شود. گذشتهی پر رنج میتواند راهنمای ما و نسل بعد از ما شود تا خطر را زود تشخیص دهیم و به موقع جلوی فاجعه را بگیریم. راهنمایی برای این‌ که شرایطِ بروز بی‌عدالتی را بشناسیم، ابزارهای مقابله با جان گرفتن و گسترش علف هرز بی‌عدالتی را در اختیار داشته باشیم، بی‌عدالتی را از عدالت تشخیص دهیم و از همه مهم‌تر و شاید پیش از همه‌ی این‌ها راهی بیابیم تا به فهم مشترکی از عدالت برسیم.  

اگر پذیرفته‌ایم که عدالت در جهان امروز ورای مرزهای جغرافیای سیاسی و ایدئولوژی‌های مذهبی، با معیار اصول جهان‌شمول حقوق بشر قابل سنجش است، باید به مسیر جا انداختن ارزش‌های حقوق بشری در جامعه فکر کنیم. باور قلبی من این است که آموزش حقوق بشر در سطح جامعه، شرط ساخت فردایی روشن بر مبنای عدالت برای ایران است. شناخت دقیق عوامل مؤثر بر امکان‌پذیر شدن و گسترش نقض حقوق بشر بخش مهمی از این آموزش را شامل می‌شود. گذشته سرمایه‌ی ما است، هر چند سخت، هر چند تلخ.

 

نسیم صحرا دانش‌آموخته‌ی تاریخ و آموزش است.