قریحهی شاعرانهی حیاتبخش وارلام شالاموف
rbth.com
وارلام شالاموف در یکی از کوتاهترین قطعات گردآوریشده در «کلیات دنیای تبهکاران»، دومین و آخرین جلد ترجمهی کامل دونالد رِیفیلد از داستانهای کولیما، مینویسد: «مسیر محشری در تایگا داشتم. این کورهراه را خودم در تابستانی که سرگرم جمعآوری هیزم برای زمستان بودم، ساختم.» داستان کوتاه دو صفحهای «مسیر» بیتردید آرامترین و تغزلیترین نوشته در این کتاب حجیم و وزین است. سبک تغزلی و آرام مسیر شالاموف، گوشهی دنج او در توندرا، ثمرهی دو عامل است: طبیعت و انزوا. این مسیر به تمامی از آنِ شالاموف است، و او از آن «برای جنگلکاوی» و «سرودن شعر» استفاده میکند. یک روز او «رد پای پوتینهای سنگین» آدم دیگری را روی زمین میبیند، و «شعر سرودن» برایش «ناممکن» میشود؛ حالا این مسیر «برای همیشه ضایع» شده است.
این قطعهی توصیفی کلید فهم شخصیت شالاموف، و رمز و راز بقایش، را در اختیار ما قرار میدهد. چطور این مرد حدود دو دهه حبس در دوردستترین نقطهی شرق روسیه را تاب آورد؟ چگونه با بیرحمیِ رؤسای اردوگاه و جنایتکاران خطرناک کنار آمد، همان جنایتکارانی که رؤسای اردوگاه آنها را به «سیاسیونی» مثل شالاموف ترجیح میدادند؟ رمز و راز ماندگاری او را باید در مطالعهی دقیق محیط اطرافش جست، در پرورش قریحهی شاعرانهی حیاتبخشاش و، از همه مهمتر، در به میل خود رفتار کردن و در صورت امکان راه خود را رفتن.
توصیفات سادهی شالاموف از آن دنیا ماهرانه است، همان دنیای کارِ شاق و تحقیر مداوم، دنیایی که در آن زندگی انسان زیر و رو میشود؛ دنیایی که در آن اثری از ادب و نزاکت و شرم نیست؛ دنیایی که در آن تشخیص اسهال مشروط به این است که بیمار گرسنه به یاری بخت و اقبال بتواند «مقعدش را به دفع تودهی مشخص و شفابخشی از بلغم توی دست پزشک» وادارد. ترجمهی ریفیلد هم اندک بارقههای آرامش و الهام را استادانه به خواننده نشان میدهد. مؤثرترین داستانهای این کتاب بازتاب آگاهی تام و تمام شالاموف از عیب و نقص انسان و فجایع تاریخی و در عین حال علاقهی عمیق او به طبیعت است ــ امری که پایداری شالاموف و شعرش مدیون آن است. در «احیای سیاهکاج» شاخهای از این درخت کهن را از کولیما به بیوهی شاعری مفقود میفرستند؛ این شاخه در پارچ آبی در آپارتمانی در مسکو جان میگیرد و رایحهاش مشامها را معطر میکند «تا وظیفهی انسانی مردم را به آنها یادآوری کند، تا آدمیان میلیونها جسد را از یاد نبرند.»
کارگران در معادن طلای کولیما، ۱۹۳۱. عکس: تاس/تاپفوتو
تصادفی نیست که «مسیر» و «احیای سیاهکاج» هر دو در بخش واحدی گنجانده شدهاند، بخشی که «احیای سیاهکاج» نام دارد. سه بخش این کتاب، همچون سه بخش جلد اول «داستانهای کولیما»، با چیدمان خود شالاموف همخوانی دارد. هر چند تأثیر کلی این کتاب فوقالعاده، و حتی تکاندهنده، است اما نه همهی داستانهای آن تأثیر یکسانی دارند و نه همه به هم ربط دارند. در واقع، بخش اول، یعنی «کلیات دنیای تبهکاران»، سرشار از تناقض است.
این «کلیات» بازتاب خشم و آزردگی شدید ناشی از تجربهی ناخوشایند است، و هر چند از نظر انسانشناسی ارزشمند است، اما ممکن است چنگی به دلِ خوانندگان امروزی نزند. در سراسر کتاب، شالاموف نه تنها تبهکاران حرفهای که گولاگ تفریحگاهشان است بلکه شاعران و نویسندگانی همچون سرگی یِسِنین و آیزاک بابِل را که، به نظرش، به «تحسین سرسریِ» زندگی تبهکارانه مشغول بودند، به باد تمسخر میگیرد. او تهبکاران را عاری از هر گونه خلق و خوی انسانی میداند اما هرگز به طور دقیق نمیگوید که چطور انسانیت خود را از دست دادهاند؛ به نظر میرسد که او خواهان نابودی آنان است اما نمیتواند به خودش بقبولاند که تصفیهی آنان را توصیه کند. اگر بابل و یسنین واقعاً خوانندگان خود را گمراه کرده و به خطر انداخته باشند، با آثارشان چه باید کرد؟ شالاموف مدافع سانسور نیست اما لحن انتقادش تکفیرآمیز است.
خوشبختانه، اکثر داستانهای این مجموعه به وفور از همان محاسنی برخوردارند که «کلیات» اغلب از آنها بیبهرهاند: خویشتنداری بیعیبونقص هنرمندانه و وضوح بهتآور نگرش و بیان. این خمیرمایهی شعر است ــ و نثر شالاموف، در بهترین حالت خود، شعری در اوج کمال است.
برگردان: عرفان ثابتی
بوریس درالیوک مترجم ادبی و دبیر اجرایی نشریهی لسآنجلس ریویو آو بوکس است. جدیدترین ترجمهی او زندگیها و مرگهای لئو تولستوی: داستانهای مهم (۲۰۱۹) است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلیِ زیر است:
Boris Dralyuk, ‘Oasis in the tundra: Varlam Shalamov’s life-giving poetic impulse’, Times Literary Supplement, 7 February 2020.