تاریخ انتشار: 
1399/03/23

زندگی کودک کار؛ از آزار جنسی تا مرگ در خیابان

شیوا نظرآهاری

ncr

دوازده ژوئن روز جهانی منع کار کودک است. طبق آخرین آمار، 152 میلیون کودک کار در جهان وجود دارد که بیش از 90 درصد آنها در کشورهای در حال توسعه ساکن هستند. تخمین‏‌های سازمان جهانی کار نشان می‌دهد که 62 میلیون کودک در منطقهی آسیا و پاسیفیک، حدود 72 میلیون نفر در آفریقا و بیش از ۱۷/۵ میلیون تن در آمریکای لاتین و حوزه‌ی کارائیب مشغول به کارند.

بر اساس آخرین آماری که در سال 1396 توسط «مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی» اعلام شد، نزدیک به پانصدهزار کودک در ایران مشغول به کار بودهاند. این آمار که نسبت به سال پیش از آن افزایش چشمگیر 600 درصدی داشت، پیش از شروع رسمی تحریم‌‏ها و اثرگذاری آن بر وضعیت اقتصادی و فقر روزافزون خانوارهای ایرانی ارائه شد. هرچند در همان زمان هم فعالان حقوق کودک شمار واقعی کودکان کار را بسیار بیش از این رقم می‌دانستند. بیش‌ترین تعداد کودکان کار مطابق آمار به ترتیب در استان‌های خراسان رضوی، سیستان‌وبلوچستان و تهران مشغول به کارند.

تهران در سال‌‏های اخیر به شهری بدل شده که به هر طرف سر بچرخانید کودکی در حال کار کردن است. اگر یک دهه پیش، آنها را بیشتر در حال فروش فال و جوراب سر چهارراهها می‌دیدید، حالا وضعیت اقتصادی چندسال اخیر، شرایطی را رقم زده که در هر کوچه و خیابان، کودکی تا کمر در سطل زباله خم شده و در حال زباله‌گردی است. وضعیت کودکان زباله‌گرد آنقدر غیرانسانی است که دیگر فروش فال و جوراب سر چهارراه یا توی مترو کمتر به چشم می‌آید و اگر بخواهیم صادقانه بگوییم، تعدادشان چنان زیاد است که هم مردم و هم شهر به دیدن و ندیدن‌شان عادت کرده‌اند. وقتی پدیده‏‌ای هر روز جلوی چشم‌تان باشد، وقتی هر ده قدم یک‌بار با آن مواجه شوید، به آن عادت می‌کنید؛ در این صورت، نه مثل روزهای اول متأثر ‌می‌شوید، نه اعتنا می‌کنید و نه اصلاً دلتان می‌خواهد که سر خود را بالا بگیرید و آنها را ببینید. انگار که ندیدن‌ آنها بهتر از دیدنشان است.

داده‏‌های رسمی نشان می‌دهد که در تهران حدود ۴۷۰۰ کودک تنها در بخش زباله‌‏گردی کار میکنند و آمار رسمی درباره‌ی کودکان کار در ایران، بسیاری از کودکان شاغل در کارگاه‏‌های کوچک، مشاغل خانگی و کارگاه‌های ساختمانی را در نظر نگرفته است. برای مثال، در کارگاه‌های بسته‌بندی لباس در مناطقی مانند پاسگاه نعمت‌آباد کودکان از سنین 8-7 سالگی به کار گرفته می‌شوند، آن هم در کارگاه‌هایی با شرایط غیراستاندارد که نه بازدیدی از آنها انجام میشود و نه حتی از بیرون مشخص است که در داخلشان چه می‌گذرد. در دوزندگی‏‌های بازار و کوچه‌ی مَروی و ... هم وضع چندان بهتر نیست. دختران نوجوان در محیطی بسیار کوچک از صبح تا شب پشت چرخ خیاطی نشستهاند. ساعات کار گاهی تا ۱۲ ساعت در روز است و دستمزدها بسیار ناچیز. در این محیطها که معمولاً یا زیر همکف هستند یا در طبقات بالای ساختمانهای بسیار قدیمی در اتاقهای کوچک و تنگ، کودکان نه تنها دستمزد بسیار کمی دریافت می‌کنند بلکه همواره در معرض آزار و اذیت‏ صاحب‏کار قرار دارند.

 

کودکان زباله‌گرد

اگر قرار باشد یک تصویر را برای سال‏‌های اخیر تهران انتخاب کنم، زبالهگردی است. در چندسال اخیر آنقدر شمار کودکان زباله‌‏گرد با گونیهای بزرگ روی دوش‌شان فراوان بوده که به پررنگ‌ترین تصویرم از تهران تبدیل شده است. بچه‌‏هایی که اکثر مردم ترجیح می‌دهند با حفظ فاصله از آنها راه بروند، بچه‏‌هایی که تا کمر توی سطل‏‌های بزرگ آشغال خم شده‌اند و هر بار ناچار می‌شوید که از شرم سرتان را پایین بیندازید.

مطابق پژوهش سال گذشته‌ی انجمن دفاع از حقوق کودکان، در تهران ۱۴ هزار زباله‌گرد وجود دارد که ۴۷۰۰ نفر از آنها کودکان زباله‌گرد بین 10 تا 15 ساله‌اند که گاهی تا نیمه‏ شب کار می‌کنند. بر اساس این تحقیق، که موسوم به «یغمای کودکی» است، گردش مالی پسماند خشک شهر تهران ۲۶۰۰ میلیارد تومان است که سهم کودکان تنها ۲/۴ درصد است،‌ درحالیکه کودکان یک‏‌سوم جمعیت زباله‌گرد را تشکیل می‌‏دهند. اگر این گردش مالی را با بودجه‌ی 18 هزار میلیارد تومانی شهرداری تهران مقایسه کنیم، بیشتر متوجه میشویم که مافیای زباله‏‌گردی چطور در حال بهره‌‏کشی از کودکان است.

 

آزار جنسی

آزار و اذیت جنسی، جزئی جداییناپذیر از زندگی کودکان کار است. مینو محرز، رئیس مرکز تحقیقات ایدز ایران،‌ پیش‌تر گفته بود که چهار تا پنج درصد از کودکان کار به ایدز مبتلا هستند، که یک سوم آنها 10 تا 14 سال و دو سوم 15 تا 18 سال دارند. آمارهای اخیر هم نشان می‌دهد که نرخ ابتلای کودکان کار به اچ‌آی‌وی با نرخ ابتلای کارگران جنسی برابر است. نتیجه‌ی یک پژوهش نشان می‌دهد که 10 درصد از کودکانی که از آنها سوءاستفاده‌ی جنسی شده، اولین‌بار در سن هفت سالگی مورد آزار جنسی قرار گرفته‌اند. سوءاستفاده‌ی جنسی یکی از بزرگ‌ترین آسیب‌هایی است که کودکان کار با آن مواجه هستند. سه سال پیش رضا قدیمی، مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران، گفته بود که نود درصد از کودکان کار مورد تعرض و آزار جنسی قرار می‌گیرند.

داده‏‌های رسمی نشان می‌دهد که در تهران حدود ۴۷۰۰ کودک تنها در بخش زباله‌‏گردی کار می‎کنند

با وجود این، کودکان اغلب کمتر به صحبت کردن در مورد این قبیل آزارها تمایل دارند. هر چند آنها به راحتی می‌توانند درباره‌ی سایر رفتارهای خشونت‌آمیز از سوی مردم، صاحبکار یا خانواده‌‌ی خود حرف بزنند معمولاً تمایلی برای حرف زدن در مورد آزار جنسی ندارند. سیما، یکی از فعالان حقوق کودک که در یکی از انجمن‌‏های حمایت از کودکان کار و خیابان فعال است، در این رابطه می‌گوید: «این واقعیت است که اکثر بچه‌‏های ما آزار جنسی را به شکل‌های مختلف تجربه کرده‌اند. آنها چون معمولاً از طرف همسالان‌ خود مورد تمسخر و تحقیر قرار می‌گیرند، از بیان تجربیاتشان خودداری می‌‏کنند. مثلاً روزی در مرکز متوجه شدم که بچهها در حال خندیدن و دست انداختن یک بچه‌ی دیگر هستند. او هم عصبانی و برافروخته بود و در نهایت هم نشست به گریه کردن. وقتی پرس‌و‌جو کردم، متوجه شدم که این بچه چند کوچه آن طرف‌تر توسط یک فرد بزرگسال مورد آزار جنسی قرار گرفته و ظاهراً بقیه دیده یا متوجه شده بودند. خب یعنی آن بچه علاوه بر اینکه آزار جنسی را تحمل کرده، حالا باید این تحقیر را هم در محل تحمل کند.»

 

از قوانین داخلی تا توصیه‌‏های بین‌‏المللی

در ایران طبق ماده‌ی 79 قانون کار: «به کار گماردن افراد کمتر از ۱۵ سال تمام (پسر و دختر)‌ ممنوع است. کارفرمایانی که افراد کمتر از ۱۵ سال را به کار بگمارند، مستوجب مجازات خواهند بود.» کارگران بین 15 تا 18 سال مطابق قانون، کارگران نوجوان نامیده میشوند و در ماده‌ی 83 قانون کار بر زیانآور نبودن کارهای ارجاعی به این کارگران تأکید شده است. «ارجاع هر نوع کار اضافی و انجام کار در شب و نیز ارجاع کارهای سخت و زیان‌آور و خطرناک و حمل بار با دست بیش از حد مجاز، استفاده از وسایل مکانیکی، برای کارگر نوجوان ممنوع است» و در مورد این قبیل کارها حداقل سن باید 18 سال تمام باشد.

اما ماده‌ی 188 قانون کار با رسمیت دادن به مشاغل خانگی می‌گوید: «کارگران کارگاه‌های خانوادگی که انجام کار آن‌ها منحصراً توسط صاحب‌کار،‌ همسر و خویشاوندان نسبی درجه‌ی یک انجام می‌شود، مشمول مقررات قانون کار نمی‌باشد.» و ماده‌ی 196 نیز کار کودکان در کارگاه‌‏های کوچک زیر 10 نفر را مجاز دانسته است.

همین ماده‌ی قانونی است که دست بسیاری از کارفرمایان را برای استخدام کودکان باز گذاشته و آنها با دستمزدی ناچیز برای ساعات کاری زیاد کودکان را به کار می‌گیرند. کارگاههای کوچک، گاراژها، مکانیکی‏‌ها، محل‌‏های تفکیک زباله که این سال‌‏ها به طور رسمی کودکان زیر سن قانونی را به خدمت می‌گیرند، از این جمله‌اند. در چنین مکانهایی کودکان نه تنها در آمار جایی ندارند بلکه آسیب‌های وارده به آنان هم جایی ثبت نمی‌شود.

ماده‌ی ۳۲ پیمان‌نامه‌ی حقوق کودک دولت‌‏ها را موظف می‏‌کند تا با هرگونه سوءاستفاده و بهره‌کشی اقتصادی از کودکان مقابله کرده و زمینه‌های رشد ذهنی، جسمی، روانی، و اجتماعی تمام کودکان را فراهم کنند. ایران در سال 1370 این پیمان‌نامه را امضا کرد و در سال 1373 مفاد آن به تأیید مجلس رسید. از طرف دیگر، ایران مقاوله‌‏نامه‌ی شماره‌ی 182 «ممنوعیتِ بدترین اَشکال کار کودکان» مصوب ژوئن ۱۹۹۹ سازمان جهانی کار را نیز پذیرفته که طی آن کار کردن کودکان در ۳۶ شغل ممنوع اعلام شده است که از آن جمله میتوان به کار در گندابها، جمع‌آوری، حمل و دفن زباله اشاره کرد.

 

دستمزد کمتر در ازای ساعات کاری بیشتر

سیما می‌گوید: «در این کارگاه‏‌ها اوضاع از کنترل ما به عنوان مددکار خارج است. کارفرماها چندان رغبتی به همکاری نشان نمی‌دهند. بیشتر اوقات ما را که برای سرکشی به وضعیت بچه‌ها می‌رویم، راه نمی‌دهند و می‌گویند که برایشان دردسر درست می‌کنیم.» او ادامه میدهد: «من البته چند بار به چند تا از این کارگاه‌ها سر زده‌ام. یکی‌ از آنها در نزدیکی مرکز خودمان بود که یکی از دخترهای کلاس اولی‌‏مان آنجا کار می‌کرد. کارگاه بسته‌بندی لباس بود. این دختر با آن مقنعه‌ی سفید و جثه‌ی خیلی کوچکش که از یک کودک هفت ساله هم کوچک‏تر بود، روی میز می‌ایستاد و روی پلاستیک لباس‏‌ها برچسب قیمت می‌زد. هی دولا می‌شد اینها را برمی‌داشت و می‌برد آن طرف. دوباره از اول. معمولاً ساعات کارشان بالای ده ‏ساعت است و در این مورد صاحب‏کار موافقت کرده بود که بچه درس بخواند. برادر همین بچه که هشت ساله بود و در سماورسازی کار می‌کرد، از صاحب‌کار قبلی‌‏اش کتک می‌خورد. از هشت صبح تا یازده شب کار می‌کرده است، برای چندرغاز حقوق، کتک می‌خورده و اعتراض هم نمی‌توانسته بکند.»

او در مورد دیگر مشاهداتش می‏گوید: «دستمزدی که این بچه‌ها می‌گیرند بسیار ناچیز است. یعنی درآمدشان خیلی خیلی کمتر از کودکان کار در خیابان است که مثلاً دستفروشی می‌‏کنند. اینها مثلاً برای یک ماه ۴۰۰-۵۰۰ هزار تومان دریافتی دارند، برای دوازده ساعت کار روزانه. برای مثال، در کارگاهی دو دختر نوجوان بودند. من واقعاً وقتی داشتم از پله‌ها بالا می‌رفتم تا برسم به جایی که اینها کار می‌کنند، ترسیدم. از 9 صبح تا 9 شب کار می‌کردند، حقوقشان بسیار پایین بود و هر چند معتقد بودند که صاحب‏کارشان مرد خوبی است اما اذعان می‌کردند که خیلی‌ ‏وقت‌‏ها سرشان داد می‌زند و خشونت کلامی علیهشان به کار می‌برد.»

«یا مثلاً می‌گفتند و من هم شاهد بودم که اینها در طول دوازده ساعت جای تکان خوردن نداشتند. همهاش پشت چرخ خیاطی نشسته بودند. ساعت ناهار بسیار کوتاه بود و ناهار باید در همان محیط کوچک خورده می‌‏شد. سرویس بهداشتی با دیگر واحدهای آن ساختمان مشترک بود و اینها اصلاً احساس امنیت نداشتند.»

بسیاری از این کودکان به ازای کار مساوی یا حتی بیشتر حقوق کمتری از همکاران بزرگسال خود دریافت می‏‌کنند. اگر دختر باشند، بازهم دستمزدشان پایین‏‌تر است.

سیما می‏‌گوید: «این مسئله واقعیت دارد. به طورکلی چون این بچه‏‌ها به این کار نیاز دارند و جایی هم برای شکایت ندارند، با هر رفتار و دستمزدی کنار می‌آیند و دخترها حقوقشان کمتر است. در حالی که آزار و اذیت زیادی را هم تحمل می‏‌کنند.»

 

کار رایگان در خانه

 چهار تا پنج درصد از کودکان کار به ایدز مبتلا هستند

شمار زیادی از کودکان کار که نه کارشان دیده می‌شود و نه اغلب برای کارشان دستمزدی دریافت می‏‌کنند، کودکانی هستند که در خانه و همراه با خواهر و مادر و گاهی پدر کارهایی مثل سبزی پاک کردن، درست کردن جعبه‌‏های کادویی، بستهبندی و ملیله‌دوزی روی مانتوها انجام می‌‏دهند. در چنین مواقعی در فصلها یا مناسبتهای مختلف ساعات کاری میتواند کم و زیاد شود. سیما میگوید: «این قبیل کارها خیلی زیاد است، بسیاری از خانواده‌‏ها در اطراف ما این کار را می‌کنند. اینها در طول روز‌ و در فصلهای شلوغ بیش از ده ساعت کار می‌‏کنند و استراحت هم ندارند. در واقع، چون باید کار را تحویل دهند، دیگر مهم نیست تا چه ساعتی از شب کار می‌‏کنند».

با وجود این، بسیاری از کودکان هیچ پولی برای این کار دریافت نمی‌کنند. دستمزد را معمولاً پدر یا کسی که کار را تحویل صاحبکار می‌دهد دریافت می‌کند و خرج امور زندگی می‌شود. خبری از دستمزد کودکان نیست و به همین دلیل برخی از آنان ترجیح می‌دهند که خارج از خانه کار کنند، ساعات کاریشان مشخص باشد و به ازای کار خود دستمزد بگیرند.

از طرف دیگر، برخی از دخترانی که خارج از خانه کار می‌‏کنند پس از اینکه خسته به خانه رسیدند باید کارهای خانه را انجام دهند. کار خانگی چیزی است که بر عهده‌ی دختران است و گاهی سخت‌‏ترین بخش زندگی آنهاست.

سیما می‌‏گوید: «وقتی با این دخترها حرف می‏‌زنیم، معمولاً از کار و خستگی ناشی از آن کمتر شکایت دارند چون آن را پذیرفته‌‏اند. اما می‌‏گویند سخت‏‌ترین بخش روزهای‌شان همین است که به خانه میآیند و باید کارهای خانه را رتق و فتق و خواسته‌‏های پدر و برادران‌شان را برآورده کنند.»

***

موضوع کودکان کار در ایران به مرحله‌ای رسیده که به نظر می‌رسد هیچ‌کس ارادهای برای حل آن ندارد. به‌رغم صراحت قانون بر عدم استفاده از کودکان در مشاغل سخت که زبالهگردی را هم در برمی‌‏گیرد، آنها به طور قانونی در حال کار با پیمانکاران شهرداری هستند و بهزیستی که قرار بوده متولی رسیدگی به وضعیت آنها باشد، به نهادی تبدیل شده که این کودکان از مواجهه با آن می‌ترسند. اگر این کودکان پس از انتقال به مراکز بهزیستی دارای مدارک شناسایی قانونی نباشند از مرز رد میشوند و اگر خانواده با مدارک قانونی پیگیر ‌احوالشان شود، در نهایت پس از تحمل چند روز تحقیر و اذیت به خیابان برمی‏‌گردند.

در این میان بسیاری از سازمان‌های مردم‌‏نهاد و داوطلبانی که در این سازمان‌‏ها به ارائه‌ی خدماتی مانند سوادآموزی، بهداشت، مددکاری یا برگزاری کلاسهای مختلف نقاشی و موسیقی و ... میپردازند همواره تحت فشار نهادهای امنیتی قرار دارند. عدم صدور مجوز فعالیت، احضارهای گاه و بی‌گاه مدیران این سازمان‏‌ها و بازجویی از آنان به علاوه‌ی مشکلات مالی که تقریباً همه‌ی سازمان‌های مردم‌نهاد در ایران با آن درگیرند، از جمله مسائلی است که عرصه را بر فعالیت‌‏های داوطلبانه تنگ کرده است. سازمان‌‏هایی که شاید اگر نگاه امنیتی به آنها وجود نداشت و از کمک سازمان‌‏های دولتی‌ای نظیر بهزیستی برخوردار می‌شدند، می‌توانستند با تکیه بر تجربیات فراوان و نظرات کارشناسی، نقش مهمی در کاهش جمعیت کودکان کار داشته باشند. اما حالا و با توجه به وضعیت اقتصادی سال‌‏های اخیر ایران، خط فقرِ ۴.۵ میلیونی و ۳۸ میلیون جمعیت حاشیه‌نشین، مسلم است که کودکان جزو اولین گروه‌‏هایی هستند که در خانواده‌های کمتربرخوردار، از آسیبهای این فروپاشی اقتصادی تأثیر می‌پذیرند. بسیاری از آنها ناچارند که درس و تحصیل را رها کنند و به بازار کار وارد شوند، آنهایی هم که پیشتر مشغول به کار بودند حالا با توجه به کمبود کار و افزایش بیکاران، مجبورند که به شرایط سختتری تن دهند. تنها کاری که از دولت برمی‌آید، اجرای طرح‌های مختلفی است که یکی پس از دیگری شکست خورده است. سی طرح مختلف در سه دهه‌ی گذشته، نتیجه‌ی بی‌حاصل تمام کارهای کارشناسی‌ای‏ است که دولت‌‏ها در ایران در حوزه‌ی کودکان کار انجام دادهاند.

«آئین‌نامه‌ی سامان‌دهی کودکان خیابانی» در سال 1384 با همکاری وزارت رفاه و سازمان بهزیستی تهیه شد و براساس آن قرار بود که جمع‌آوری کودکان متوقف شود و در عوض مددکاران اجتماعی آنها را جذب کنند اما این طرح هنوز پس از چهارده ‏سال به تصویب نرسیده است. بسیاری از فعالان حقوق کودک بارها اعلام کرده‏اند که تصویب و اجرایی شدن این آیین‌‏نامه و همکاری تمام دستگاههای نامبرده در متن آیین‌‏نامه میتواند به سامان‌دهی کودکان کار و خیابان کمک کند. طبق این آییننامه قرار بود که مراکز کودکان خیابانی به چهار سطح مراکز سرپایی، اقامت کوتاهمدت، اقامت میان‏‌مدت و اقامت بلندمدت تقسیمبندی شود و یازده دستگاه مختلف، از جمله وزارت بهداشت، آموزش و پرورش، سازمان تأمین اجتماعی، شهرداری و صداوسیما، در آن مشارکت کنند و هماهنگی آنها برعهده‌ی کارگروه اجتماعی استان‌‏ها باشد.

گزارش‌های سازمان‌هایی همچون سازمان بین‌المللی کار، دیده‌بان حقوق بشر، دیده‌بانان حقوق کودکان و یونیسف حاکی از وضعیت بسیار نامطلوب کودکان کار در سراسر جهان است. تحمل ساعت‌‌ها کار طولانی در شرایط نامطلوب، قرار داشتن در معرض انواع آسیب‌های جسمی و روحی، کار در زیرزمین‌های نمور و تاریک که عامل اصلی بروز بیماری‌هایی مثل رماتیسم مفصلی و قلبی و کم‌بینی است، بیماری‌‌های ریوی ــ به‌ویژه در مورد کودکان کاری که در کارخانه‌های آرد و سیمان یا کارگاه‌های قالیبافی کار می‌‌کنند ــ سوءتغذیه و اختلال در رشد جسمی و ذهنی و تخریب روانی کودکان همه مصادیقی از ظلم علیه کودکان کار است.

امسال یونیسف همراه با سازمان جهانی کار، به مناسبت 12 ژوئن کارزاری را درباره‌ی تأثیرات ویروس کرونا و بحران اقتصادی ناشی از آن بر افزایش شمار کودکان کار، به راه انداخته و خواستار اقدام فوری دولت‏‌ها در این خصوص شده است. به نظر میرسد که تحریم‌های اقتصادی، فساد و تورم افسارگسیخته در ایران به این مشکل دامن بزند و تعداد کودکان کار همچون چندسال اخیر به میزان چشمگیری افزایش یابد.

کودکانی که اگر خوششانس باشند و از هزارجور آسیب جسمی و جنسی و خشونت و بیماری قسر دربروند، به جمعیت زیر خط مطلق فقر در کشور اضافه میشوند و اگر بخت و اقبال با آنها یار نباشد، سرنوشتی شبیه به «وحید» پیدا می‌کنند که سیزده‎‌به‌درِ یک سال نحس، رفت توی خیابان و با فال‏‌هایش زیر چرخ اتوموبیل جا ماند.