تاریخ انتشار: 
1399/03/31

برده‌‌داری در خاورمیانه پس از قرن هجدهم

برنارد لوئیس

theeconomist

از اواخر قرن هجدهم به بعد، روایتهای متعددی از جهانگردان اغلب اروپایی دربارهی به دام انداختن، انتقال و فروش بردگان آفریقایی در بازارهای خاورمیانه و شمال آفریقا بر جای مانده است. جهانگردی تونسی که در ابتدای قرن نوزدهم به دارفور سفر کرده بود داستانی درباره‌ی مزارعی روایت می‌کند که در آنها سیاه‌پوستان را برای فروش پرورش می‌دادند:

برخی از ثروتمندان شهر این سیاه‌پوستان را [از کوه‌های اطراف] آورده و در مزارع خود مستقر کرده‌اند تا تولیدمثل کنند و همان‌طور که ما گوسفند و احشام خود را می‌فروشیم آنان نیز هر سال کودکانی را که برای این امر آماده‌اند به فروش می‌رسانند. برخی از آنها پانصد یا ششصد برده‌ی زن و مرد دارند و همواره تجار برای خرید بردگان مرد و زنی که برای فروش انتخاب شده‌اند به نزد آنان می‌آیند.

این روایت جدید احتمالاً بر توسعه‌ی تجارت بردگان دلالت دارد که عامل آن اتفاقاتی بود که در مکانی بسیار دورتر روی داده بود. تثبیت سیطره‌ی روسیه بر اروپای شرقی و الحاق کریمه به روسیه در سال 1783 به تجارت پرسود تاتارها خاتمه داد. تاتارها قرنها بود که هر سال بردگانی را از روستاهای اوکراین و سرزمینهای مجاور آن جمعآوری کرده و به بازارهای استانبول و سایر شهرهای عثمانی ارسال میکردند. مدت‌ها بود که از اروپای مرکزی و غربی، که روزگاری منبعی غنی برای تأمین بردگان سفیدپوست بود، به ندرت برده‌ای به دست می‌آمد؛ و پس از الحاق سرزمینهای قفقاز به روسیه در 1801 تا 1828، جهان اسلام آخرین منبع تأمین بردگان سفیدپوست خود را به تدریج از دست داد. دولت‌های اسلامی که اینک از بردگان گرجی و چرکسی محروم شده بودند منبع دیگری یافتند و برده‌‌داری در آفریقای جنوبی در سطحی گسترده از نو رواج یافت. پیشروی مصر تا سرچشمه‌های رود ‌نیل در دوران محمد علی پاشا بر وسعت این امر افزود.

مسیرهای کلاسیک که در دوران قرون وسطی توسعه یافتند از غرب آفریقا (گینه، برگرفته از واژه‌ی بربر «ایگیناو» به معنای «سیاه») و از میان صحرای بزرگ آفریقا تا مراکش، الجزایر، و تونس، از سودان تا مصر از طریق رود نیل یا بیابان، از شرق آفریقا و از میان دریای سرخ و اقیانوس هند تا عربستان، عراق، ایران و سرزمین‌های دورتر امتداد داشتند. مسیرهایی که بعدتر به وجود آمدند از کانو، از طریق اغادیز و غدامس، تا طرابلس و از ودای و دارفور، از طریق بورکو و تیبستی، تا کُفره و بَرقه کشیده شده بودند.

با افزایش نفوذ اروپا در مصر و مغرب و مداخله‌ی حکومت عثمانی به منظور متوقف ساختن قاچاق بردگان سیاه‌پوست، این مسیرها و بازارها که تحت نظر قرار نداشتند اهمیت جدیدی یافتند. یکی از این بازارها در لیبی کنونی قرار داشت. طرابلس و بنغازی به مراکز عمدهی تجارت برده تبدیل شدند. تاجران برده، بردگان را از چاد یا حتی نیجریه تأمین می‌کردند و آنان را به ایالت‌های اروپایی و آسیایی عثمانی می‌فرستادند. این بردگان اغلب در طول سفر از کشور خود به مقصد نهایی، سختی فراوانی متحمل می‌شدند. وزیر اعظم، مصطفی رشید پاشا، در نامه‌ای که در نوامبر 1849 به والی طرابلس ارسال کرده است به مرگ ۱۶۰۰ برده‌ی سیاه‌پوست بر اثر تشنگی در مسیر بورنو به فزّان در جنوب لیبی اشاره می‌کند: «هر چند شریعت مقدس ما برده‌داری را مجاز شمرده است اما لازمه‌ی آن رفتار پدرانه با بردگان است و خداوند کسانی را که رفتاری مغایر با آن در پیش بگیرند، لعنت خواهد کرد.» او به والی دستور داد تا برده‌فروشانِ خطاکار را تنبیه کند و مانع از تکرار چنین فجایعی شود. با این حال، از گزارش‌های کنسولگری بریتانیا در اواخر قرن نوزدهم چنین بر می‌آید که تجارت برده و مصائب بردگان خاتمه نیافته بود. در سال 1912، افسری ترک که در طرابلس مشغول جنگ با ایتالیایی‌ها بود، در یادداشت‌های خود می‌نویسد:

ایلچی ویژه‌ای از جانب احمد شریف سنوسی برای خوشامدگویی و تقدیم هدایای سنوسی کبیر در راه است: دو زن سیاه‌پوست، عاج و غیره. خدایا! با این زنان سیاه‌پوست چه کنم؟ او اسلحه‌ی خودش را هم که تبرک کرده است برایم می‌فرستد.

این افسر انور بی بود که بعدها با نام انور پاشا در آخرین حکومت ترک‌های جوان در استانبول به سمت وزارت دفاع رسید. «سنوسی کبیر» رهبر سنوسیه بود، فرقه‌ی مسلمانی که بر لیبی تسلط داشت.

کانون مهم دیگر برای تجارت برده، حجاز بود. حجاز از فرمان حکومت عثمانی مبنی بر ممنوعیت یا محدودیت تجارت بردگان آفریقایی معاف بود و در نتیجه نظارتی بر آن وجود نداشت. این امر باعث شد بازار بردگان مکه نقش جدیدی پیدا کند. بردگان را از راه دریا از شرق آفریقا به حجاز می‌آوردند و از آنجا به شمال و حتی مصر می‌فرستادند. نایب کنسول بریتانیا در دمشق، که بنا بر دستورات باید می‌کوشید مانع از تجارت بردگان شود، در گزارشی به تاریخ 17 مارس 1877می‌نویسد:

والی جدید، ضیاء پاشا، به من گفت که پس از اطلاع یافتن از این که کاروان‌های [زیارتی] بردگان آفریقایی را با خود از بازارهای مکه برای فروش به سوریه می‌آورند، دستورات اکیدی صادر کرده است تا مانع از ادامه‌ی این سنت نادرست شود.

با این حال، دستورات عالیجناب به آن شکل که ایشان انتظار داشتند با موفقیت اجرا نشده‌ زیرا بردگان را مثل گذشته به اینجا می‌آورند.

مسیر سوم که از طریق آن بردگان را از سودان در امتداد نیل به مصر یا از طریق دریای سرخ به عربستان منتقل می‌کردند، یکی از قدیمی‌ترین مسیرها بود

مسیر سوم که از طریق آن بردگان را از سودان در امتداد نیل به مصر یا از طریق دریای سرخ به عربستان منتقل میکردند، یکی از قدیمیترین مسیرها بود. در اواخر دهه‌ی 70 و اوایل دهه‌ی 80 در قرن نوزدهم، به سبب اقدامات بریتانیا و مصر برای مدت کوتاهی این مسیر بسته شد و سپس با موفقیت شورش مهدیون تا اندازه‌ای دوباره فعال شد و پس از غلبه‌ی دوباره‌ی نیروهای انگلیسی-مصری مجدداً بسته شد.

سیاه‌پوستان را عمدتاً برای کارها و خدمات خانگی به کشور وارد می‌کردند. تعدادی از سیاه‌پوستان آزاد نیز به کار گرفته می‌شدند و در عربستان می‌توانستند به مناصب مهم دست پیدا کنند. در مصر، سیاه‌پوستان وظایف حقیری بر عهده داشتند. بنا بر مشاهدات ویلیام جرج براون در پایان قرن هجدهم در مصر «علاوه بر بردگان سیاه‌پوستی که در خانه‌ها کار می‌کنند، سیاه‌پوستان آزادی از منطقه‌ی نوبه نیز وجود دارند که به عنوان دربان درِ ورودی منازل ثروتمندان به کار مشغول‌اند و گاهی نیز بوظه و خوردنی می‌فروشند.» در خلال قرن نوزدهم، حضور بردگان سیاه‌پوستی که به کارهای خانگی مشغول بودند در مصر، ترکیه و سایر سرزمین‌های عثمانی امری معمول بود؛ هنوز برخی از بازماندگان آنان را در این کشورها می‌توان دید. حضور نگهبان، خدمتکار یا دستفروش نوبی هنوز هم در مصر رایج است. زنان سیاه‌پوست را معمولاً به عنوان متعه نگاه می‌داشتند زیرا تنها ثروتمندان بودند که استطاعت برخورداری از بردگان چرکسی یا سایر بردگان سفیدپوست را داشتند. حبشی‌ها، که رنگ‌پوستشان تیره‌تر از سفیدپوستان اما روشن‌تر از سیاه‌پوستان بود، جایگاه بینابینی داشتند. ادوارد لِین، که بین سال‌های 1833 و 1835 در مصر اقامت داشت، می‌نویسد:

حرمسرا می‌تواند شامل این افراد باشد: نخست، همسر یا همسران (تا چهار همسر)؛ دوم، بردگان زن که برخی از آنان سفیدپوست و حبشی‌اند (معمولاً به این نام خوانده می‌شوند اما درست‌تر این است که بگوییم از مردم اورومو هستند) و معمولاً به عنوان متعه نگهداری می‌شوند و سایر بردگان سیاه‌پوست صرفاً به کارهای پست گمارده می‌شوند مانند آشپزی یا ندیمگی همسران؛ سوم، خدمتکاران غیربرده‌ای که هیچ‌گاه متعه نیستند یا دست‌کم از نظر قانونی نمی‌توانند باشند. مردان تحت تکفل می‌توانند شامل بردگان سفیدپوست و سیاه‌پوست و خدمتکاران غیربرده باشند اما اغلب آنان به این گروه اخیر تعلق دارند. تعداد کمی از مصریان از اجازه‌ای که شرع برای اختیار کردن چهار همسر به آنان داده است، استفاده می‌کنند؛ تعداد کسانی که دو همسر یا بیشتر اختیار می‌کنند و در کنار آنها متعه نیز دارند بسیار کمتر است. حتی اغلب مردانی که تنها یک همسر دارند، به خاطر حفظ آرامش خانواده حاضرند از متعه-برده چشم‌پوشی کنند؛ اما برخی نیز ترجیح می‌دهند به جای اختیار همسری که مخارج زیادی دارد، برده‌ای حبشی داشته باشند و برده‌ای سیاه‌پوست یا خدمتکاری مصری در خدمت او باشد و به کارهای حرمسرا رسیدگی کند و غذا بپزد ...

بردگان زن سفیدپوست اغلب به ترکان ثروتمند تعلق دارند. متعه-بردگان در خانه‌ی مصریان طبقه‌ی متوسط و بالا اغلب حبشی‌اند و رنگ پوست آنان قهوه‌ای سیر یا برنزه است. به نظر می‌رسید که حبشیان از نظر چهره و رنگ پوست به نژادی بین سفیدپوستان و سیاه‌پوستان تعلق دارند: اما تفاوت آنها با آن دو نژاد دیگر چشمگیر است. با این حال، خود آنان چون تصور می‌کنند که تفاوتشان با سفیدپوستان بسیار اندک است به خدمتکاری و اطاعت از همسران ارباب رضایت نمی‌دهند؛ بردگان سیاه‌پوست نیز دقیقاً همین حس را نسبت به حبشیان دارند اما با کمال میل به زنان سفیدپوست خدمت می‌کنند ... اکثر حبشیان زیباروی‌اند. قیمت متوسط یکی از این دختران، اگر تا اندازه‌ای زیبارو باشد، بین ده تا پانزده پوند استرلینگ است. اما چند سال قبل قیمت هر یک از آنان دو برابر این مقدار بود. آنان بین شهوت‌رانان مصری ارزش زیادی دارند اما بنیه‌ی آنها ضعیف است: بسیاری از آنان در اینجا بر اثر سل می‌میرند. قیمت دختران برده‌ی سفیدپوست سه تا ده برابر بردگان حبشی است؛ قیمت دختران سیاه‌پوست حدود نصف یا دوسوم قیمت آنان است و اگر آشپزهای خوبی باشند قیمت آنان بیشتر است. بردگان سیاه‌پوست اغلب کلفت و نوکرند.

بسیاری از جهانگردان در عربستان نیز به تمایزی مشابه بین سیاه‌پوستان و حبشیان اشاره کرده‌اند. آرنولد کمبال، دستیار بریتانیایی مقیم خلیج فارس، در گزارشی درباره‌ی بردگان آفریقایی در تاریخ 8 ژوئیه‌ی 1842 به نکته‌ی مشابهی اشاره می‌کند. در میان بردگان سیاه‌پوست

مردان را به کارهای دشوار و بیرون از خانه می‌گمارند و زنان را به آشپزی، آوردن آب و غیره. و تنها فقرا و طبقات پایین ممکن است آنان را به عنوان متعه انتخاب کنند.

اما در رابطه با حبشیان،

از بردگان مرد و زن همواره مراقبت می‌کنند و به آنان لباس و خوراک خوب می‌دهند. پسران را از همان ابتدا به مدرسه می‌فرستند و پس از یادگیری خواندن و نوشتن آنان را در اداره‌ی امور خانه به کار می‌گیرند ... و اگر باهوش باشند آنان را به کارهایی می‌گمارند که نیازمند اعتماد زیادی است مانند مباشر کشتی، پیشکار و ناظر.

زنان حبشی را اغلب به عنوان متعه نگاه می‌دارند یا در حرمسرا به کارهای سبکی مانند ندیمگی گماشته می‌شوند...

خواجگان نوبی و حبشی بهای گزافی دارند و فقط در خدمت شاه، اشراف و بازرگانان ثروتمند دیده می‌شوند.

در واقع، در کشورهای بسیاری، از قصرها گرفته تا خانه‌های معمولی، به تعداد زیادی از خواجگان نیاز داشتند. بنا بر عرفی که در قرون میانه رواج یافت و تا قرن بیستم ادامه داشت، متولیان آرامگاه پیامبر اسلام در مدینه خواجگانی بودند، اغلب سیاه‌پوست، که در سنین کودکی خریداری می‌شدند و برای بر عهده گرفتن وظایف مقدسشان آماده می‌شدند. آنان به خاطر این وظایف تقریباً جایگاهی همچون روحانیان پیدا می‌کردند.

از قرن شانزدهم، تعداد و نفوذ خواجگان سفیدپوست در قصر کاهش پیدا کرد. تعداد خواجگان سیاه‌پوست افزایش یافت و رئیس آنان، که «قیزلار آغاسی» خوانده می‌شد، یکی از قدرتمندترین چهره‌های دربار عثمانی بود.

در گذشته‌های دورتر، خواجگان را از میان بردگان سیاه‌پوست و سفید‌پوست بر می‌گزیدند. برای مثال، در قصر عثمانی خواجگان سفیدپوست و سیاه‌پوست در گروه‌هایی مجزا خدمت می‌کردند و هر گروه رئیس خود را داشت. از قرن شانزدهم، تعداد و نفوذ خواجگان سفیدپوست در قصر کاهش پیدا کرد. تعداد خواجگان سیاهپوست افزایش یافت و رئیس آنان، که «قیزلار آغاسی» خوانده میشد، یکی از قدرتمندترین چهرههای دربار عثمانی بود. کمابیش تنها راهی که سیاه‌پوستان می‌توانستند به مقامات بالا دست پیدا کنند از طریق خدمت در گروه خواجگان بود.

طبیعتاً، اغلب خواجگان مشاغلی پست داشتند. در قرن نوزدهم آنان را اغلب از آفریقا می‌آوردند. بنا به گفته‌های لوییس فرانک (1802) در أبوتیج، واقع در مصر علیا که در مسیر کاروان بردگان از سودان به قاهره قرار داشت، هر سال بین صد تا دویست پسر آفریقایی اخته می‌شدند. قربانیان معمولاً پسرانی هشت تا ده ساله بودند ــ هیچ‌گاه بیشتر از ده سال نداشتند. به گفته‌ی او قیمت یک خواجه دو برابر قیمت یک سیاه‌پوست معمولی بود «و همین افزایش قیمت بود که باعث می‌شد مالکان یا غاصبانِ آنان برخی از این پسران بخت‌برگشته را قطع عضو کنند.»

یوهان لودویگ بورکهارت، عرب‌شناس سوییسی، که در سال‌های 1813 و 1814 سفرهای متعددی در مصر علیا و سودان انجام داده بود، جزئیات بیشتری از این مسئله به دست می‌دهد. او دو محل را یافته بود که در آن بردگان را به این شکل نقص عضو می‌کردند. از این دو محل آن که اهمیت کمتری داشت در غرب دارفور واقع بود و از آنجا تعداد اندکی از خواجگان را به مصر می‌فرستادند و بقیه را «حاکمان سیاه‌پوست به عنوان هدیه از مسیر سواکن به مساجد اعظم مکه و مدینه ارسال می‌کردند.» مرکز اصلی در زاویة الدیر قرار داشت، روستایی در نزدیکی اسیوط در مصر علیا که اکثر ساکنان آن قبطی بودند. بورکهارت می‌گوید اینجا:

بزرگ‌ترین فراهم‌کننده‌ی نگهبانان عفت زنان برای بخش اروپایی و قسمت اعظم بخش آسیایی ترکیه بود.... در مدت زمان اقامتم در این ناحیه، متصدیان این امر دو راهب قبطی بودند. گفته می‌شد آنان از تمام پیشینیان چیره‌دست‌تر بودند و قربانیان را [برای اخته کردن] به خانه‌ی خود می‌بردند. حتی فرومایه‌ترین مصریان نیز با نظر تحقیر به حرفه‌ی آنان می‌نگریستند. اما حکومت از آنان حفاظت می‌کرد و سالانه از آنان مالیات می‌گرفت. سود هنگفتی که این عمل سنگدلانه نصیب برده‌داران می‌کرد آنان را به انجام کاری وسوسه می‌کرد که بسیاری در دل از آن منزجر بودند. این عمل، هر اندازه هم که غیرعادی به نظر برسد اما به ندرت منجر به مرگ می‌شد. اطلاع دقیق دارم که از میان شصت پسری که در پاییز 1813 این عمل بر روی آنان انجام شد تنها دو نفر مردند. از هر کس که در اسیوط در این باره پرسیدم تأکید می‌کرد که حتی این تعداد هم بیش از مقدار معمول بوده است و تعداد تلفات به ندرت بیش از دو درصد است. از آنجا که اکثر بردگان بلافاصله پس از ورود کاروان‌‌های دارفور و سنار از اسیوط قطع عضو می‌شدند بخت یارم نبود که خود شاهد این عمل باشم اما افراد متعددی که خود به کرّات شاهد اجرایش بودند، آن را برایم توصیف کردند. پسرانی که برای این کار انتخاب می‌شوند بین هشت تا دوازده سال سن دارند زیرا در سنین بالاتر احتمال مرگ زیاد است.

پسری که با موفقیت قطع عضو شود در اسیوط هزار پیاستر قیمت دارد. احتمالاً او چند هفته قبل حدود سیصد پیاستر می‌ارزید؛ آن فرد قبطی هم برای کارش بین 45 تا 60 پیاستر دریافت می‌کند. این سود هنگفت هر گونه احساس رحم و شفقت را در تاجران برده از بین می‌برد. هر سال حدود ۱۵۰ نفر اخته می‌شوند. دو سال قبل، به درخواست محمد علی پاشا دویست برده‌ی جوان از اهالی دارفور قطع عضو شدند و او آنان را به عنوان هدیه برای سلطان عثمانی فرستاد. سنتِ داشتن خواجه در مصر و سوریه تا اندازه‌ی زیادی برچیده شده است. تصور می‌کنم که در مصر، بجز حرمسرای پاشا و پسرانش، تعداد خواجگان کمتر از سیصد نفر است؛ حضور خواجگان در سوریه از این هم نادرتر است. در این کشورها نمایش میزان ثروت بسیار خطرناک است و کسی که آن اندازه برده‌ی زن دارد که برای نگهداری از آنان به خواجه نیاز دارد هدف خوبی برای چپاول حکومت خواهد بود. در قلمرو ترکان به ندرت خواجه‌ی سفیدپوست پیدا می‌شود.

مدتی بعد، اخته کردن در خاک مصر ممنوع شد و خواجگان را به شکل حاضر و آماده از سودان خریداری می‌کردند.

اشاره‌ی کمبال مبنی بر این که بردگان آفریقایی را به «کارهای سخت و بیرون از خانه» می‌گماشتند و بنا بر نقل‌قول‌های گوناگون به آنان مسئولیت‌هایی در خانه نیز می‌دادند، در منابع دیگر نیز آمده است و به گذشته‌های دور باز می‌گردد. روایت‌های جهانگردان ــ و به طور خاص گزارش‌های کنسولی ــ که در دوران کارزار ضدبرده‌داری بریتانیا نوشته شده‌ بر استفاده‌ی گسترده از بردگان در کشاورزی و ساخت‌وساز اشاره دارند. در قرن نوزدهم در مصر، هدف از واردات بردگان آفریقایی امور اقتصادی، عمدتاً کشاورزی، بود. دسته‌های بردگان را در مزارع نیشکر و در امور مرتبط با آبیاری به کار می‌گرفتند؛ رونق تجارت پنبه‌ی مصر در دوران جنگ داخلی آمریکا این امکان را برای کشاورزان مصری که به ثروت دست یافته بودند فراهم ساخت تا «بخشی از سود خود را برای خرید بردگان مصرف کنند تا به آنان در کشت زمین‌هایشان یاری برسانند.»

اغلب بردگان سیاه‌پوست شناخته شده در خانه‌ها مشغول به کار بودند و جزئی از خانواده به شمار می‌رفتند. بنا بر مستندات جهانگردان اروپایی، آنان از زمان اسارت تا فروش نهایی تحت خشونت و شلاق برده‌داران و تاجران برده بودند اما اربابان شهری با آنان رفتار خوبی داشتند.

از بین رفتن منابع تأمین بردگان سفیدپوست به افزایش غارت و شکار بردگان در آفریقا انجامید. با توجه به عدم‌حضور بردگان سفیدپوست، بردگان سیاه‌پوست به شکلی فزاینده وظایف و مقام‌هایی را عهده‌دار شدند که پیشتر در انحصار سفیدپوستان بود. در خلال قرن نوزدهم، بردگان سیاه‌پوست ــ و بردگان آزاد شده‌ی سیاه‌پوست ــ به مقام‌های مهمی دست یافتند و اغلب از قدرت زیادی برخوردار بودند. این امر در عربستان بسیار بیشتر از سایر قسمت‌های خاورمیانه و شمال آفریقا رواج داشت.

 

برگردان: هامون نیشابوری


برنارد لوییس (1916-2018) استاد بازنشسته‌ی مطالعات خاور نزدیک در دانشگاه پرینستون بود. از مهم‌ترین و بحث‌برانگیزترین نظریات او «برخورد تمدن‌ها» است. آنچه می‌خوانید برگردان فصلی از کتاب زیر است:

Bernard Lewis. (1992). Race and slavery in the Middle East: An Historical Enquiry, Oxford University Press.