گزارشی از کنفرانس «زن، زندگی، آزادی» در دانشگاه کریستیانیا در نروژ
کنفرانس «زن، زندگی، آزادی» از ۱۴ تا ۱۶ ژوئن، به دو زبان انگلیسی و فارسی در اسلو، پایتخت نروژ، برگزار شد. این کنفرانس با مقدمهای از ترین جانسن مزا، رئیس دانشگاه کریستیانیا، دربارهی نقش دانشگاه در تحلیل تحولات اجتماعی آغاز شد. او اشاره کرد که دانشگاه باید بتواند در دنیایی دائماً در حال تغییر که با مشکلات فراوان اجتماعی، سیاسی و زیستمحیطی مواجه است، مشارکتی معنادار داشته باشد و در ایجاد جامعهای برابر و دموکراتیک، و ارتقای گفتمان عمومی نقش منحصربهفردی بازی کند.
تنها میزگرد روز اول این کنفرانس، پیرامون خوانشی از وضعیت فعلی ایران با حضور پروین اردلان، روزنامهنگار و فعال حقوق زنان؛ دکتر محمود امیری مقدم، فعال حقوق بشر و پزشک، و دکتر شرام القاسی، استاد دانشگاه کریستیانیا، برگزار شد. اردلان با اشاره به تفاوتهای انقلاب ۵۷ و «انقلاب مهسا» گفت که انقلاب ۵۷ با سرکوب شدید کردها، بهائیان و گروههای مختلف سیاسی شروع شد؛ انقلابی که توسط آیتاللهها هدایت و بر اساس سیاست تفرقهاندازی و قطبیسازی دنبال شد. در آن انقلاب، همه بر اساس مواجههی مستقیم با رژیم سیاسیِ حاکم صورتبندی میشدند، در حالی که انقلاب مهسا مبتنی بر ارزشهای فمینیستی بوده است و کوشیده تا ارزشهای حاکم را به پرسش کشد. امیری مقدم، با اشاره به تلاشهای پیگیر ایرانیان برای ایجاد تحول سیاسی، دی ۹۶ را نقطهی عطفی در مبارزات بیست سال اخیر دانست و گفت که معترضان افرادی بودند که در ساختار حاکمیت قرار نداشتند و بهدنبال اصلاحات درونی نبودند. اعتراضات سال ۹۸ و تظاهرات متعاقب مرگ ژینا امینی، به گسترش اعتراضات افرادی انجامید که شهروند درجهی دوم محسوب میشدند. پاسخ رژیم ایران، همانطور که انتظار میرفت، سرکوب وحشیانه بود. امیری مقدم با اشاره به اعدامهای پرشمار پس از مرگ مهسا امینی، اذعان کرد که این اعدامها حاکی از قدرتنماییِ حکومتی است که آنچه میخواهد انجام میدهد. او با اشاره به وحدت مردم نروژ در برابر دشمن مشترکشان، در زمان حملهی نازیها به نروژ، بر ضرورت حصول سطوح بالاتری از وحدت میان ایرانیان برای مبارزهی سیاسی تأکید کرد. القاسی، آخرین سخنران روز اول، به «مسائل» حکومت و جامعهی ایران یعنی مسئلهی زنان، دین (بهویژه اسلام)، فقر، محیط زیست، قومیت و ملیگرایی اشاره کرد. او معتقد است که دو گفتگو در ایران در جریان است: ۱) گفتگوی ایرانیان با گذشته و هویتِ تاریخیشان که امری بغرنج بوده و با مرگ مهسا امینی شروع نشده و ریشهای دیرینهتر دارد؛ ۲) گفتگویی مرتبط با حال و ارتباط ایران با جهان؛ اینکه ایرانیان چطور میخواهند با خود گفتگو کنند و به سطحی بالاتر از وحدت در میان نیروهای مخالف حکومت برسند و خود را با دنیای اطراف و دیگر کشورها مرتبط سازند.
روز دوم کنفرانس با سخنرانی دکتر ژانت آفاری، استاد دانشگاه سانتا باربارا در کالیفرنیا، آغاز شد. سیر تکاملیِ حقوق زنان در کشورهای پیرامونی ایران، نظیر امپراتوری عثمانی، و سپس وضعیت زنان ایرانی در قرن بیستم نقطهی آغاز این سخنرانی بود. آفاری ضمن اشاره به موقعیت روحانیون در دوران صفویه، به توضیح برخی از قوانین شریعت و علل عقبافتادگی ایران در زمینهی حقوق افراد و اقلیتها، بهعنوان مقدمهای برای توجه به حقوق زنان، پرداخت. جنبش بابی خواهان اصلاحاتی رادیکال در اندیشهی مذهبیِ تشیع بود، و بهویژه توسط قرةالعین در پی بهبود حقوق زنان برآمد، تلاشی که در نهایت به اعدام او انجامید. انقلاب مشروطه درک جدیدی از مساوات و آزادی، بهویژه در مورد زنان، را به ارمغان آورد. این درک به تجدیدنظر در فهم سنتی از نجاسات و طهارات ــ عامل بسیاری از بیماریها ــ و همینطور تأسیس مدارس مدرن، استادیومها، پارکها و تئاترها انجامید. آفاری سپس به دههی ۱۳۲۰ و ظهور گرایشهای چپ در عرصهی سیاسی ایران پرداخت. پیدایش دیگر گرایشهای سیاسی و دینی، نظیر فدائیان اسلام، به پیچیدگیِ این روابط افزود. بهرغم مخالفتهای اسلامگرایان و بعضی از ملیگرایان و چپگرایان، آزادیهای زنانه در دوران پهلوی افزایش یافت. اما انقلاب اسلامی نه تنها اقلیتهای دینی همچون یهودیان، ارمنیها، زرتشتیها و بهویژه بهائیان بلکه زنان را نیز به نحو فزایندهای از زندگی اجتماعی کنار گذاشت. همین امر حاکی از اهمیت دفاع از حقوق اقلیتها و زنان برای تحقق دموکراسی است. دهههای بعد از انقلاب ۵۷ و تحولات عمیقی که در جامعه رخ داد، زمینهساز تحول در سطح سواد زنان، آمار طلاق، و ظهور شکلهای جدیدی از خانواده در جامعه شد. حکومت اسلامی با بسیاری از این تحولات همراه نبود و در برابر برخی از این تحولات نیز فعالانه ایستاده است. دکتر کامران متین، استادیار دانشگاه ساسکس، با تحلیل سخنان دکتر آفاری، به حضور پررنگِ «دیگری»ها و بهحاشیهراندهشدگان در تحولات اخیر ایران اشاره کرد و آن را با خوانش خطیِ آفاری دربارهی ظهور تحولات اخیر از دل خوانشی تاریخی در تقابل دانست. متین با اشاره به شعار «زن، زندگی، آزادی» که شعاری کُردی و برگرفته از زمینهی خاصی است، گفت که این شعار به سه تضاد در ایران دلالت دارد و بر نابرابریهای جنسیتی، وضعیت زندگی و معیشت، و فقدان آزادی تأکید میکند و به همین علت توانسته است که گروههای مختلف سرکوبشده در ایران را متحد سازد.
نخستین میزگرد روز دوم به جنسیت اختصاص داشت. دکتر کریستین ثریا باتمانقلیچی، استادیار دانشگاه اسلو، اولین سخنران این بخش بود. او با اشاره به نابرابریهای جنسیتی در سراسر دنیا، به نگاه مردسالار نهادین در ساختار سیاسی ایران اشاره کرد. در دوران پهلوی، بهرغم سیاستهای معطوف به دستیابی به برابریِ جنسیتی، برابری تنها در زمینهی تقویت هویت ملی دیده میشد. او اشاره کرد که مصدق به دلایل مختلف سیاسی، با لایحهای که برابریِ جنسیتی را تقویت میکرد مخالف بود. زینب نبوّتی، دانشجوی دورهی دکترا، ادبیات ضدامپریالیستی در جنبش «زن، زندگی، آزادی» و جنبش چپ معاصر را با جنبش چپ ایرانیان در سالهای منتهی به انقلاب ۵۷ مقایسه کرد. به نظر نبوّتی، جنبش «زن، زندگی، آزادی» از ادبیات ضدامپریالیستی چندان متأثر نیست و شاید یکی از علل این امر تضاد آن با گفتمان سیاسیِ جمهوری اسلامی است. به عقیدهی نبوّتی، توجه به ادبیات فمینیستیِ پسااستعماری میتواند همزمان به حل مسئلهی نابرابری جنسیتی در ایران و رفع دیگر ستمها، از جمله استعمار جهانی، کمک کند. به نظر او، استعمار با ستم جنسی ارتباط نزدیکی دارد؛ برای مثال، میتوان به بیاعتناییِ بینالمللی به ستم و تبعیض جنسیتی علیه زنان افغانستان اشاره کرد. به عقیدهی نبوّتی، هرچند باید از توطئهپنداری برحذر بود اما نباید نقش کشورهای امپریالیست در تداوم این بیعدالتیها را هم نادیده گرفت.
به نظر جعفری، در کشورهای آزاد اصناف و اتحادیهها عامل تحولات سیاسی هستند، اما در ایران اعتصابات متعاقب تحولات سیاسی و هیجانات عمومی رخ میدهد، و این امری است که حتی در انقلاب ۵۷ نیز صادق بوده و صرفاً به اعتراضات اخیر محدود نمیشود.
دومین میزگرد روز دوم به طبقه، فقر و نابرابری اختصاص داشت. دکتر فرهاد خسروخاور، استاد بازنشستهی مؤسسهی تحقیقات اجتماعی در پاریس، گفت که مشکل اصلی ایران مشکل اقتصادی است. به نظر او، ایران میلیونها شهروند دارد که از نظر فرهنگی به طبقهی متوسط تعلق دارند اما از نظر قدرت اقتصادی در این طبقه قرار نمیگیرند. در «جنبش مهسا» شعارهای معطوف به این جنبهی اقتصادی بسیار اندک بود. این جنبش معطوف به «بدن» بود که یکی از دغدغههای طبقهی متوسط است. این دغدغه، در کنار دیگر دغدغهی طبقهی متوسط یعنی «سیاست»، که در جنبش سبز جلوهی بیشتری داشت، حاکی از تمایل به شادی و لذت در میان این طبقه است. خسروخاور همچنین بیان کرد که ماهیت اعتصابات در ایران با اعتصابات در دیگر کشورها فرق دارد و به عللی نظیر ناتوانی از تأمین امنیت اقتصادی کارگران، نمیتواند از حدود سیاسیِ خاصی فراتر رود. دکتر پیمان جعفری، استادیار دانشگاه ویلیام و مری در آمریکا، به جنبهِ اقتصادیِ اعتراضات اخیر توجه کرد. جعفری بر اهمیت اعتصابات در میان معترضان، با هدفی برگرفته از بینشی انقلابی، تأکید کرد. او با تحلیل محدودیتها و امکانات موجود در فضای اعتراضی و انقلابی گفت که مطالبات اقتصادیِ این جنبش در برخی از بیانیهها و منشورها، نظیر منشور مهسا، به وضوح بیان نشده است. از سوی دیگر، یکی از امکانات نویدبخش، منشور حداقلیِ تشکلهای مستقل صنفی و مدنی ایران بود که به جنبهی اقتصادی بیش از پیش توجه میکرد. رابطهی پیچیدهی اعتصابات و تظاهرات نشان میدهد که تعداد اعتصابات در دوران جنبش مهسا از تعداد اعتصابات در فاصلهی سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ کمتر بود و این امر ناشی از مخاطرات گستردهترِ سازماندهی در این دوران بوده است. آمارها نشان میدهد که اعتصابات در دورانی افزایش یافتهاند که قدرت یا احتمال سرکوب حکومتی کمتر است. به نظر جعفری، در کشورهای آزاد اصناف و اتحادیهها عامل تحولات سیاسی هستند، اما در ایران اعتصابات متعاقب تحولات سیاسی و هیجانات عمومی رخ میدهد، و این امری است که حتی در انقلاب ۵۷ نیز صادق بوده و صرفاً به اعتراضات اخیر محدود نمیشود. او اشاره کرد که بر اساس آمارها، تحریمهای اقتصادی به کاهش قدرت سازماندهیِ کارگران، افزایش فساد اقتصادی و تقویت سپاه پاسداران انجامیده است. افزون بر این، تحریمها کمک مالی به اتحادیهها و اصناف را نیز ناممکن کرده است.
سومین میزگرد روز دوم به موضوع «رسانه» پرداخت. دکتر غلام خیابانی، از دانشگاه گلداسمیت در لندن، گفت که جنبش زنان و مقاومت سیاسی مردم، که در دهههای گذشته ریشه داشتند، در جنبش مهسا نیز حضور داشتند. او با اشاره به حضور پررنگ اخبار اعتراضات ایران در رسانههای غربی، به سیاستهای متناقض دولتهای غربی در حمایت از این اعتراضات ایران، بهویژه با توجه به سیاستهای اقتصادی و مهاجرتیِ این کشورها، پرداخت. سما خسروی، دانشجوی دورهی دکترا، به برخی از نمادهایی پرداخت که از تظاهرات یا اعتراضات در سراسر دنیا برگرفته شده بودند و بازسازی این نمادها، به صورتهای مختلف، سبب جلب توجه رسانهها و مردم، و در نتیجه تقویت عملی اعتراضات شد. دکتر کاوه عباسیان، مدرس دانشگاه کنت در بریتانیا، به جنبههای زیباییشناختیِ اعتراضات اخیر در رسانهها پرداخت. او با اشاره به نمونههای متفاوتی از تصاویری در حمایت یا تقبیح اعتراضات اخیر، به تحلیل نحوهی بازنماییِ ارزشها در تصاویر مرتبط با اعتراضات اخیر ایران پرداخت. عباسیان با نشان دادن نمونههایی از پروپاگاندای جمهوری اسلامی و برخی تلاشهای بخشی از اپوزیسیون، ارزشهای نهفته در آن تصاویر را تحلیل کرد. وی همچنین با مقایسهی کیفیت پایین تصاویر ارسالشده از اعتراضات داخل ایران با کیفیت بالای تصاویر تولیدشده یا بازنماییشده از اعتراضات در خارج از ایران، این تفاوت کیفی را عمدتاً ناشی از ملاحظات امنیتی دانست.
در آخرین میزگرد روز دوم، که به فارسی برگزار شد، امانوئل شکریان، جامعهشناس و روانشناس، با در نظر گرفتن جنبشهای اعتراضی بهمثابهی یک «سیستم»، به تبیین الگوی تغییر نظامهای سیاسی پرداخت. شکریان به سه استراتژی در جنبش اخیر ایران اشاره کرد: ۱) استراتژی تغییر نظم جنسیتیِ حاکم: این استراتژی حاکی از رهبری و حضور گستردهی زنان در تظاهرات بود. شعار «زن، زندگی، آزادی»، نافیِ دگرجنسگراییِ اجباری و نقدی بر سیاستهای کنترل بدن است؛ ۲) استراتژی حق تعیین سرنوشت ملتها: این استراتژی اساساً به دنبال دفاع از حقوق اقلیتهای اتنیکی است و با رویکردهای مرکزیتگرا به حاشیه رانده شده است؛ ۳) استراتژی مبارزه با فرادولتی-خصوصیسازیِ سرمایه و نظام سرمایهسالار که به دنبال تغییرات رادیکال در بنیادهای نظام سیاسی و اقتصادی است. پروین اردلان با اتکا به تجربهی خود اشاره کرد که با «انقلاب ژینا»، مسئلهی جنسیت به مسئلهای عمومی تبدیل شد و به محافلی خاص محدود نماند. اردلان همچنین به به متحول شدن روابط ایرانیان، بهویژه پس از انقلاب ژینا، اشاره کرد. ظهور «مادران» داغدار در شهرهای مختلف و نزدیکتر شدن ایرانیان مهاجر به یکدیگر از نمونههای بارز این تحولات بود. دکتر سمیه رستمپور، مدرس دانشگاه ریمز در فرانسه، به نامرئیسازی در اخبار و تصاویر مربوط به انقلاب ژینا اشاره کرد. به نظر رستمپور، اکثر روایتها نگاهی مرکزگرا داشتهاند و گروههای بهحاشیهراندهشده نقشی در تولید دانش پیرامون این وقایع نداشتهاند و سهم زنانِ حاشیهنشین در تولید سیاست و دانش فمینیستی ایران نادیده گرفته شده است. او تاریخ ستم بر زنان گروههای گوناگون بهحاشیهراندهشده را با تاریخ ستم بر زنان مرکزنشین متفاوت دانست.
روز سوم با میزگردی دربارهی با ملیت، اسلام و آیندهی ایران آغاز شد. دکتر شرام القاسی در توضیح مفهوم ملیت به آرای آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی، مواجههی ایران با مدرنیته از طریق انقلاب مشروطه، و سپس آرای روشنفکران و احزاب دوران پهلوی پرداخت. دکتر روجا فضائلی، استاد دانشگاه دوبلین، به دینورزی و برخی از چالشهای آن در ایران معاصر پرداخت. او به موضع تأییدآمیز آیتالله خمینی در قبال عمامهپرانیِ «آخوندهای درباری» و دیگر نمونههای عمامهپرانی در تاریخ معاصر ایران، گسترش کلاسهای حوزوی برای آموزش زنان، و مشکلات کاریابی برای زنان دانشآموخته در حوزه اشاره کرد. در این میزگرد مقالهای از دکتر فاطمه صادقی، از مؤسسهی رفاه جهانی در لندن، توسط دکتر تورج اتابکی، استاد دانشگاه لایدن در هلند، خوانده شد که به مفهوم حیا و تبدیل آن از مفهومی سنتی به بخشی از ادبیات سیاستِ بدن و برخی از دلالتهای سیاسی و اجتماعیِ این تحول معنایی میپرداخت.
دومین میزگرد روز سوم به مفاهیم ملیت و قومیت اختصاص داشت. دکتر آزاده کیان، استاد دانشگاه پاریس، بر اساس پژوهشهای خود دربارهی بلوچهای ایران، به بازتعریف مفهوم جنسیت، قومیت و دین در ایران پرداخت. کیان به استراتژیهای بهحاشیهراندن گروهها توسط جمهوری اسلامی و رواج تعریف جدیدی از شهروند در ایران پرداخت و به لزوم حضور بهحاشیهراندهشدگان در کانون فعالیتهای انقلابی و بازسازیِ مفهوم ملیت اشاره کرد. امجد کردنژاد، دانشجوی دورهی دکترا، به منطق درونی گروههایی از کردها اشاره کرد که معتقدند انقلاب «زن، زندگی و آزادی» را باید کردها به پیش ببرند زیرا این انقلاب اساساً محصول اندیشه و عمل کردها بوده است و از این رو نمیتوان آن را امتداد جنبش فمینیسم در ایران دانست. دکتر کامران متین به شمولناپذیریِ اهداف رایج در مورد آیندهی ایران پرداخت و آن را معلول درک محدود بخشی از اپوزیسیون دانست. او دولت مرکزی را محصول روابط سرمایهدارانه شمرد و گفت اگر بخواهیم به سمت ایرانی شمولگرا برویم، ناسیونالیسم ایرانی باید بازتعریف شود.
موضوع آخرین میزگرد «تغییر اجتماعی» بود. تورج اتابکی به عاملیت کارگران در جنبشهای اعتراضی-انقلابیِ سالهای ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۱ پرداخت و به تلاشهای جمهوری اسلامی برای ناتوانمندسازیِ کارگران اشاره کرد. فرهاد خسروخاور به مقایسهی اعتراضات اخیر با جنبش سبز پرداخت و اشاره کرد که در جنبش سبز، تمرکز بر حقوق مدنی بود و تفکیکی بین مطالبات زنانه و مردانه وجود نداشت، در حالی که آبان ۹۸ را میتوان نوعی گسست سیاسی از اعتراضات قبل از آن دانست. او اعتراضات اخیر را متمرکز بر بدن، تفکیک مطالبات زنانه و مردانه، و نتیجهی حقخواهی و مطالبات زنان در مورد حق کنترل بدنِ خود و انتخاب پوشش آزاد دانست. در اعتراضات اخیر، نوعی نوآوری در تبدیل آزادی فردیِ اگزیستانسیال به آزادی سیاسی وجود داشت. دکتر سعید پیوندی، استاد دانشگاه لورن در فرانسه، به تحلیل جامعهی جنبشیِ ایران از نظر جمعیتشناختی (وضعیت ازدواج و خانواده، تحصیلات و بازار کار) پرداخت. او دو عامل یعنی ذهنیت نوظهور در بهرسمیتشناختن شهروندیِ «همه»ی ایرانیان، و ایفای نقش ایرانیان مهاجر را از وجوه تمایز این جنبش دانست. پیوندی با اشاره به شکست سه پروژهی حکومتی یعنی انقلاب اسلامی، «امالقرای اسلامیِ» هاشمی رفسنجانی و «مردمسالاری دینیِ» خاتمی، تأکید کرد که افرادی که به دنبال ایجاد ایرانی جدید هستند نمیتوانند چنین نظامی را ایجاد کنند مگر آنکه ذهنیتی شمولگرا داشته باشند و با خردمندی بتوانند با همهی گروهها گفتگو کنند. در غیر این صورت، ناتوان و صغیر انگاشتن گروههای گوناگون، به تکرار تجربیات تلخ گذشته خواهد انجامید.