آموزش و پرورش دختران در ایران در اوایل قرن بیستم: پژوهشی دربارهی یک مدرسهی بهائی
درآمد: نویسنده میکوشد براساس دادههای جمعیتشناختیِ مربوط به پیشینهی دینی دانشآموزان مدرسهی سعادتِ بَناتِ نجفآباد، تفاوت رویکرد بهائیان و مسلمانان به آموزش دختران در اوایل قرن بیستم را آشکار کند.1
در دهههای ابتدایی قرن بیستم، بهائیان ایران در تأسیس مدارس دخترانه فعال بودند. این مقاله پژوهشی دربارهی یکی از این مدارس است: مدرسهی سعادت بَنات در شهرستان نجفآباد. این تحقیق به واکنش جامعهی بهائی و غیربهائی به این مدرسه و ماهیت تأثیر آن میپردازد؛ توجّه ما را به چالشهای تحصیل دختران جلب میکند؛ و نشان میدهد که در مقایسه با اکثریت مسلمان، بهائیان آمادگی بیشتری برای حمایت از آموزشوپرورش دختران داشتند. این تفاوتِ مهم بهائیان و مسلمانان ناشی از منابع مادی و انسانی آنها نبود بلکه حاصل ارزشهای متفاوت رایج در این دو گروه بود. این تحقیق همچنین نشان میدهد که بهرغم بدگمانی به جامعهی بهائی، بهائیان توانستند سهم مهمی در ترویج تحصیل دختران داشته باشند. تجربهی تأسیس و ادارهی این مدرسه بر تعهد بهائیان به آموزشوپرورش دختران افزود.
مقدمه
هر چند نخستین مدارس دخترانهی مدرن ایران در نیمهی اوّل قرن نوزدهم تأسیس شد، اما دسترسی دختران به آموزشوپرورش مدرن در دههی دوم قرن بیستم همچنان بسیار محدود بود. در سال تحصیلی ۱۹۲۳-۱۹۲۲، از میان جمعیتی افزون بر 11میلیون نفر، تعداد دانشآموزان دختر در مدارس مدرن کمتر از ۹۰۰۰ نفر بود. در آن زمان، میزان باسوادی در میان زنان بسیار اندک، احتمالاً کمتر از یک درصد، بود.٢ در مراحل اوّلیهی تأسیس مدارس دخترانهی مدرن، اقلیتهای دینی —مسیحیان ارمنی، یهودیان، زرتشتیان، و بهائیان— نقش مهمی داشتند.٣ نخستین مدرسهی دخترانهی مدرن بهائیان ایران در سال ۱۹۰۹ در قزوین، واقع در شمال غربی ایران، گشایش یافت. دو دهه بعد، بهائیان سرگرم ادارهی بیش از 20 مدرسهی دخترانهی مدرن بودند که دولت ده فقره از آنها را به رسمیت شناخته بود. در بسیاری از موارد، مدارس بهائی تنها مدارس دخترانهی موجود در یک ناحیه بود، و در دیگر موارد، بخش مهمی از دانشآموزان دختر یک محل را به خود اختصاص میداد. در بهار ۱۹۳۳، ۱۴۵۸ دانشآموز دختر در مدارس رسمی بهائی تحصیل میکردند که این رقم معادل چهار درصد از کل دانشآموزان دختر در مدارس رسمی ایران بود. در آن زمان، بهائیان احتمالاً کمتر از نیمدرصد از جمعیت ایران را تشکیل میدادند. مدارس بهائی شهرت خوبی داشتند. نامدارترین مدرسهی دخترانهی بهائی، تربیت بَنات در تهران (تأسیس ۱۹۱۱)، یکی از معتبرترین مدارس دخترانه در سراسر ایران به شمار میرفت. این مدرسه در زمان تعطیلی اجباریاش در دسامبر ۱۹۳۴، بزرگترین مدرسهی دخترانه در سراسر کشور بود. هرچند تعداد دانشآموزان مدارس دخترانهی بهائی زیاد نبود، اما با توجّه به شرایط موجود، این مدارس سهم مهمی در آموزشوپرورش دختران در ایران داشت که در این مقاله به آن میپردازیم.۴
"در مراحل اوّلیهی تأسیس مدارس دخترانهی مدرن، اقلیتهای دینی —مسیحیان ارمنی، یهودیان، زرتشتیان، و بهائیان— نقش مهمی داشتند."
این مقاله به تحولاتی میپردازد که به بهائیان امکان داد بهرغم بدگمانیها، مدارس دخترانهای تاسیس کنند که به روی پیروان همهی ادیان باز بود. افزون بر این به چالشهای تحصیل دختران در اوایل قرن بیستم در ایران میپردازیم. به این منظور، مدرسهای شهرستانی را بررسی میکنیم تا واکنش جامعهی بهائی و غیربهائی به این مدرسه و ماهیت تأثیر آن را نشان دهیم. این مدرسه، سعادت بنات در شهر نجفآباد، واقع در غرب اصفهان در مرکز ایران است. این مدرسه در ۱۹۲۸ تأسیس، در ۱۹۲۹ توسط دولت به رسمیت شناخته و در ۱۹۳۵ به دستور مراجع دولتی تعطیل شد.
به نظر ماکس وبر، رهبران فرهمند قدرت خارقالعادهی ترویج ارزشها و هنجارهای جدید در جامعه را دارند. آنها میتوانند "قوانین جدید را به دایرهی امور مقبول سنت اضافه کنند".۵ مطالعهی مدرسهی سعادت بنات حاکی از تغییر ارزشهای بهائیان در مورد آموزشوپرورش دختران در نتیجهی هدایت رهبران این دین است. بهرغم منابع مادی و انسانی محدود خود و عدم آگاهی کامل از منافع تحصیل دختران، بهائیان نجفآباد به ندای رهبران بهائی برای توجّه به آموزش دختران پاسخ مثبت دادند. اکثر دختران جامعهی بهائی نجفآباد به مدرسهی سعادت بنات میرفتند. اما تعداد دانشآموزان مسلمان این مدرسه زیاد نبود. در این تحقیق، عوامل مربوط به واکنش متفاوت این دو جامعه را بررسی میکنیم. علاوه بر این، نشان میدهیم که بهرغم تعداد اندک دانشآموزان مسلمان، سعادت بنات نقش کلی مهمی در آموزشوپرورش دختران در نجفآباد داشت، بهویژه از این نظر که آگاهی عمومی در این زمینه را افزایش داد. این مدرسه در داخل جامعهی بهائی تأثیر بیشتری داشت. تجربهی تأسیس و ادارهی این مدرسه تعهد بهائیان به آموزشوپرورش دختران را افزایش داد.
از سرکوب تا فعالیت در سپهر عمومی
دین بهائی از دین بابی، جنبشی موعود-باور برخاسته از اسلام شیعی در ایران قرن نوزدهم، زاده شد. بهاءالله (۱۸۹۲-۱۸۱۷)، بنیانگذار دین بهائی، مدافع برابری زن و مرد به عنوان اصل اساسی روحانی، اخلاقی، و اجتماعی بود. مفهوم بهائیِ برابری زن و مرد متضمن مشارکت کامل زنان در همهی امور جامعه است، و آموزشوپرورش برای تحقق این امر ضروری به شمار میرود. عبدالبهاء (۱۹۲۱-۱۸۴۴)، پسر ارشد و جانشین بهاءالله، از بهائیان خواست به آموزشوپرورش دختران توجّه کنند، و این امر را از تعلیم و تربیت پسران هم مهمتر شمرد. نوه و جانشین او، شوقی افندی (۱۹۵۷-۱۸۹۷) به نوبهی خود بر نیاز جامعهی بهائی به تأسیس مدارس بهائی تأکید کرد. تلاشهای بهائیان ایرانی برای ترویج تحصیل دختران پاسخی بود به فراخوان عبدالبهاء در محیطی خصمانه علیه دین بهائی، و فضایی مخالف یا، در بهترین حالت، بیاعتنا به آموزشوپرورش دختران.
جامعهی بهائی از نخستین روزهای پیدایش خود در ایران به طور متناوب سرکوب شده بود. در سالهای پایانی سلطنت ناصرالدینشاه (۱۸۹۶-۱۸۴۸) اوضاع بهائیان تا حدی بهبود یافت. تا آن زمان، بعضی از مسئولین حکومتی دریافته بودند که بهائیان تهدیدی برای حکومت نیستند. با وجود این، سرکوبهای سال ۱۹۰۳ نشان داد که وضعیت بهائیان همچنان پرمخاطره است. طی پنج هفته در ماههای ژوئن و ژوئیهی آن سال، بیش از هشتاد بهائی در یزد و حومهی آن توسط اوباش خشمگین به قتل رسیدند.۶
تغییرات عمدهی حاصل از انقلاب مشروطهی ایران (۱۹۱۱-۱۹۰۵) امکان تأسیس مدارس دخترانهی مدرن را برای بهائیان فراهم ساخت. شکافی که در جریان انقلاب در صفوف روحانیون پدید آمد و از آن مهمتر، رواج احساسات ملیگرایانه و سکولار پس از انقلاب مشروطه، قدرت روحانیون را کاهش داد. این جریان در حکومت خودکامه، سکولار، و ملیگرای رضاشاه پهلوی (۱۹۴۱-۱۹۲۵) شتاب گرفت. ایرانِ سال ۱۹۲۰ را "دولت درمانده" خواندهاند. رضاشاه دولتی بهشدت متمرکز آفرید که نیروی نظامی و دیوانسالاری دو رکن اصلی آن بود.٧ در عصر رضاشاه اصلاحات گستردهای در حقوق، نظام قضایی، و نظام آموزشی رخ داد که همراه با مصادرهی اوقاف مذهبی نفوذ روحانیون را بهشدت کاهش داد. دوران سلطنت رضاشاه شاهد ثبات سیاسی نسبی و حکومت نظم و قانون بود. تحولات اوایل عصر مشروطه بهتدریج امنیت و آزادی بیسابقهای را برای جامعهی بهائی به ارمغان آورد. جامعهی بهائی این تغییرات را غنیمت شمرد و به طرز بیسابقهای به فعّالیّت در حیطهی عمومی پرداخت. امّا این وضعیت در اواسط حکومت رضاشاه بهشدت تغییر کرد. در اوایل دههی ۱۹۳۰، دولت کارزاری را علیه بهائیان به راه انداخت که یکی از پیامدهایش تعطیل اجباری مدارس بهائی از ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۵ بود.٨
بهائیان ایران همچنین مجبور به رویارویی با چالشهای محیطی بودند که در کل برای آموزشوپرورش دختران نامساعد بود. آموزشوپرورش مدرن، که در نخستین سالهای عصر مشروطه رشد کرده بود، در دوران حکومت رضاشاه بهشدت گسترش پیدا کرد و در نتیجه فرصتهای تحصیلی دختران هم افزایش یافت. با وجود این، در اواخر دوران سلطنت رضاشاه، در سال تحصیلی ۱۹۳۷-۱۹۳۶، از ردهی سنی دانشآموزان دبستانی و دبیرستانی به ترتیب تنها 10.2 درصد و 1.3 درصد مدرسه میرفتند و اکثر دانشآموزان پسر بودند.٩ رفتارها و نگرشهای فرهنگی عامهی مردم در محدودساختن دسترسی دختران به آموزشوپرورش نقش مهمی داشت. در اوایل قرن بیستم، باور رایج این بود که آموزشوپرورش ربطی به نقش مناسب زنان (یعنی ازدواج و بچهداری) ندارد. افزون بر این، تحصیل دختران بهندرت منافع اقتصادی در پی داشت. فرصتهای شغلی زنان عمدتاً به علت رسوم فرهنگی و تفکیک جنسیتی و پردهنشینی زنان بهشدت محدود بود. دختران مجبور به ازدواج در سن پایین بودند و این امر با تحصیل آنها ناسازگار بود. از نظر اقتصادی، دختران مجرد باری بر دوش خانواده به شمار میرفتند. علاوه بر این، به علّت هراسها و دیدگاههای منفی رایج دربارهی تمایلات جنسی زنانه، دختر مجرد مایهی دردسر خانواده بود. افزون بر این، بسیاری فکر میکردند که آموزشوپرورش دختران تأثیر نامطلوبی بر اخلاقیات جنسی آنان دارد. مطالعهی مدرسهی سعادت بنات در نجفآباد نشان میدهد که چنین عواملی، بیش از مخالفت مستقیم با آموزشوپرورش دختران یا پیشداوری دربارهی جامعهی بهائی، در پایین بودن نرخ ثبتنام دختران دانشآموز مسلمان در این مدرسه نقش داشته است.١٠
ارزیابی تأثیر مدارس دخترانهی بهائی در نجفآباد
سعادت بنات در نجفآباد تنها مدرسهای است با دادههای جمعیتشناختی کافی دربارهی جامعهی بهائی محل، اکثریت جمعیت مسلمان، و تعداد و پیشینهی مذهبی دانشآموزان. به کمک این دادهها میتوان واکنش جامعهی بهائی و بقیهی اهالی نجفآباد را به آن مدرسه ارزیابی کرد و آن را مبنایی برای بررسی عوامل شکلدهنده به این [نوع] واکنشهای متفاوت قرار داد. همچنین مطالعهی این مدرسه ما را از ماهیت تأثیر آن بر دانشآموزان و عامهی مردم آگاه خواهد ساخت. نجفآباد شهرستانی زراعی بود که از نظر محیط فرهنگی-دینی و وضعیت اجتماعی-اقتصادی به بسیاری از دیگر شهرستانهای ایران شباهت داشت. میتوان فرض کرد بسیاری از عواملی که دسترسی دختران به آموزشوپرورش در نجفآباد را متأثر میساخت در بخش عمدهای از ایران مصداق داشت. بعضی از یافتههای این پژوهش را میتوان به دیگر مدارس دخترانهی بهائی تعمیم داد.١١
"در اوایل قرن بیستم، باور رایج این بود که آموزشوپرورش ربطی به نقش مناسب زنان (یعنی ازدواج و بچهداری) ندارد."
در مقایسه با دیگر مناطق ایران، از جمله بعضی مراکز عمدهی شهری، نجفآباد جامعهی بهائی نسبتاً بزرگی داشت که در سال ۱۹۲۸ بالغ بر ۱۷۵۰ نفر بود.١٢ در سال ۱۹۳۰ جمعیت تقریبی شهر ۲۱۶۵۰ نفر بود.١٣ بنابراین، در اواخر دههی ۱۹۲۰ و اوایل دههی ۱۹۳۰، بهائیان احتمالاً هشت تا نه درصد از کل جمعیت این شهر را تشکیل میدادند. ازدواج بهائیان و مسلمانان تا حدی رایج بود. اکثر بهائیان در یک محلهی شهر زندگی میکردند، و مدرسهی دخترانهی بهائی هم در همان محل بود. مدرسهی پسرانهی بهائی نیز در همان محله قرار داشت. از ابتدای پیدایش جامعهی بهائی در نجفآباد در قرن نوزدهم تا پیش از گشایش مدرسهی سعادت بنات، بهائیان گاه و بیگاه هدف آزار و اذیت قرار گرفته بودند.
سعادت بنات در اوت ۱۹۲۸ به عنوان اوّلین مدرسهی دخترانهی نجفآباد گشایش یافت.١۴ این مدرسه در نوامبر ۱۹۲۹ از طرف دولت به رسمیت شناخته شد و به سرعت به یکی از بهترین مدارس در منطقهی اصفهان تبدیل شد.١۵ در ابتدا مدرسهی سعادت بنات فقط کلاس اوّل و دوم دبستان را داشت امّا از سال تحصیلی ۱۹۳۱-۱۹۳۰ تا هنگام تعطیلی اجباری (ژانویهی ۱۹۳۵) کل برنامهی تحصیلی دوران ابتدایی را ارائه میکرد.١۶ تا آخرین سال فعّالیّت مدارس بهائی، فقط سه مدرسهی مدرن در نجفآباد وجود داشت: مدارس پسرانه و دخترانهی بهائی و یک مدرسهی پسرانهی دولتی که حوالی سال ۱۹۱۹، یعنی همان سال گشایش مدرسهی پسرانهی بهائی، افتتاح شده بود.١٧ دومین مدرسهی دخترانه در نجفآباد، طلوع دانش، در سال ۱۹۳۴، اندکی پیش از تعطیلی مدارس بهائی، گشایش یافت. طلوع دانش مدرسهای خصوصی بود و هیچیک از کارکنانش بهائی نبود.١٨
ثابته صادقی، معلم پارهوقت و مدیر سعادت بنات، در مدرسهی بهائی دخترانهی تربیت بنات در تهران تحصیل کرده و پیش از مهاجرت به نجفآباد برای کمک به افتتاح این مدرسه چند سال در کلاسهای ششم تا نهم مدرسهی دخترانهای در تهران تدریس کرده بود.١٩ خواهر کوچکتر او، سنّیه صادقی، هم به نجفآباد رفت و معلم و ناظم سعادت بنات شد.٢٠ زندگی نامهی خودنوشتِ ثابتهی صادقی حاکی از سرخوردگی ابتدایی این دو خواهر از ارزشهای جنسیتی اهالی نجفآباد است که به نظر آنها بهشدت تبعیضآمیز بود. اوّلین باری که این دو خواهر میخواستند به بخش دیگری از شهر بروند یکی از زنان بهائی بومی به دستور محفل روحانی محلی یا همان شورای محلی بهائیان برای آنها چادرشب، چاقچور، و کفش ساغری بُرد تا بپوشند. بهرغم گرمای هوا، از آنها خواستند اینها را بپوشند تا از آزار و اذیت در خیابان در امان بمانند. ثابته صادقی میگوید: "مجبور بودیم صورت خود را طوری بپوشانیم که فقط یکی از چشمهایمان دیده شود". این دو خواهر به زودی دریافتند که برای انجام کارهایشان مجبورند خود را به شکل و شمایل اهالی شهر درآورند؛ با وجود این، هرچند پذیرفتند که چادرشب بر تن کنند، پس از مشورت با بهائیان محل تصمیم گرفتند به جای چاقچور و کفش ساغری، جورابشلواری ضخیم سیاه و گالش بپوشند. با این همه، گاه و بیگاه در خیابان با مزاحمت و آزار کلامی روبرو میشدند.٢١
شاگردان سعادت بنات دختران بهائی و مسلمان بودند. در دوران شش سالهی فعّالیّت این مدرسه تعداد دانشآموزان از ۹۰ تا ۱۲۰ نفر در نوسان بود.٢٢ بر اساس دادههای موجود در سه سال تحصیلی، مسلمانان 16 تا 22 درصد از کل دانشآموزان این مدرسه را تشکیل میدادند.٢٣ در سال ۱۹۳۰ در نجف آباد حداقل ۱۳۰۰ دختر در ردهی سنی دبستان وجود داشت که حدود نه درصد از آنها بهائیزاده بودند.٢۴ این ارقام نشان میدهد در حالی که اکثر دختران بهائی در این گروه سنی به سعادت بنات میرفتند، از میان دختران مسلمان تنها درصد اندکی شاگرد این مدرسه بودند. سعادت بنات گنجایش تعداد بیشتری دانشآموز را داشت٢۵ و هیچ نشانهای از عدم پذیرش دانشآموزان مسلمان در دست نیست. برای این که بفهمیم چرا تعداد نسبتاً اندکی از مسلمانان شاگرد سعادت بنات بودند باید عوامل دیگری را بررسی کنیم.
بیتردید، تعصب دینی علیه بهائیان و فشار محافظهکاران سنتی شهر برخی از خانوادههای مسلمان را از فرستادن دخترانشان به این مدرسه باز میداشت. گزارش شده که گشایش سعادت بنات، مخالفان جامعهی بهائی را تحریک کرد. حتّی در مقطعی خواهران صادقی، در محل زندگی خود در مدرسه، در خطر حمله قرار گرفتند. شورای محلی بهائیان مجبور شد که برای مراقبت از آنها تمهیداتی بیندیشد.٢۶ با وجود این، شواهد حاکی از آن است که انزجار از بهائیان تنها عامل یا عامل اصلی تفاوت فاحش میان تعداد دانشآموزان بهائی و مسلمان این مدرسه نبود بلکه به نظر میرسد که بخش عمدهای از اهالی شهر برای آموزشوپرورش دختران چندان ارزشی قائل نبودند.
از نظر منابع مادی و انسانی، تفاوت چندانی میان بهائیان و مسلمانان نبود. یافتن کارکنان با صلاحیت برای هر دو جامعه معضلی به شمار میرفت. خواهران صادقی به یاری بهائیان شتافتند امّا از قرار معلوم، مسلمانان هم در صورت تمایل میتوانستند از منابع انسانیِ دیگر شهرها استفاده کنند. با این همه، میزان دسترسی دختران نجفآباد به آموزشوپرورش به آهستگی افزایش مییافت. طلوع دانش در دومین سال فعّالیّت خود ۱۱۳ دانشآموز داشت، رقمی که با تعداد دانشآموزان سعادت بنات در زمان تعطیلیاش حدود یک سال و نیم پیش از آن قابل مقایسه بود.٢٧ طلوع دانش در چهارمین و آخرین سال فعّالیّت خود به صورت مدرسهای خصوصی (۱۹۳۸-۱۹۳۷) ۱۳۷ شاگرد داشت.٢٨ در بهار ۱۹۴۸ تعداد دانشآموزان دختر نجفآباد به ۳۴۹ نفر،٢٩ یعنی حدود سه برابر تعداد متوسط شاگردان سعادت بنات، رسیده بود اما تعداد دخترانی که مدرسه نمیرفتند چند برابر این رقم بود. علاوه بر این، در این زمان بسیاری از دختران دانشآموز بهائیزاده بودند.
شایان ذکر است که از اواخر دههی ۱۹۲۰ تا میانههای دههی ۱۹۳۰ تعداد پسران مسلمانی که به مدرسه میرفتند بسیار بیشتر از دختران مسلمان بود، در حالی که در جامعهی بهائی تفاوت چندانی بین تعداد دانشآموزان دختر و پسر نبود. در بهار ۱۹۲۹، در مجموع ۲۰۷ پسر و ۱۲۰ دختر در مدارس نجفآباد درس میخواندند.٣٠ در همان زمان، ۱۰۰ پسر و حدود ۱۰۰ دختر بهائی به مدرسه میرفتند.٣١ این ارقام به روشنی نشان میدهد که در میان مسلمانان تعداد دانشآموزان پسر بسیار بیشتر از دانشآموزان دختر بود. به مرور زمان، تفاوت در تعداد دانشآموزان دختر و پسر در نجفآباد بهشدت کاهش یافت ولی پس از گذشت مدتی طولانی در اواخر دههی ۱۹۶۰ این اختلاف همچنان چشمگیر بود.٣٢
"تلاشهای بهائیان ایرانی برای ترویج تحصیل دختران پاسخی بود به فراخوان عبدالبهاء در محیطی خصمانه نسبت به دین بهائی، و فضایی مخالف یا، در بهترین حالت، بیاعتنا به آموزشوپرورش دختران."
از نظر موقعیت اجتماعی-اقتصادی، بهائیان نجفآباد با دیگر اهالی شهر تفاوت نداشتند. به همین دلیل نمیتوان فزونیِ تعداد دختران دانشآموز بهائی را ناشی از بالاتر بودنِ سطح تحصیلاتِ رسمی و درآمد والدین آنها دانست. به همین ترتیب، دلیلی ندارد که فکر کنیم هزینهی تحصیل دختران برای خانوادههای مسلمان بیشتر بوده است. در صورت تحصیل دختران، خانوادههای بهائی و مسلمان هیچیک چارهای جز چشمپوشی از منافع اشتغال دختران در فعالیتهای سودآور اقتصادی و پرداختِ هزینه نداشتند. همچنین، از آنجا که سعادت بنات مدرسهی فنی و حرفهای نبود، تحصیل دختران منفعت اقتصادی آنی نداشت؛ این امر در مورد خانوادههای بهائی و مسلمان به طور یکسان صادق بود.
سعادت بنات معلم مرد نداشت، و اگر جز این بود میتوانست عاملی شود که برخی از خانوادههای مسلمان را از فرستادن دختران خود به این مدرسه باز دارد. دوری راه یا شهریهی مدرسه هم دسترس دختران مسلمان به این مدرسه را محدود نمیکرده است. هرچند سعادت بنات در محلهای قرار داشت که اکثر ساکنانش بهائی بودند، اما نجفآباد آنقدر بزرگ نبود که دختران بهائی و مسلمان نتوانند از دیگر نقاط شهر به آن مدرسه بروند.٣٣ شهریهی ماهانهی سعادت بنات پایین بود، بین دو تا شش قران (معادل 20 تا 60 سِنت به نرخ ژانویهی ۱۹۲۹). علاوه بر این، سعادت بنات دانشآموزان خانوادههای فقیر بهائی و مسلمان را رایگان ثبت نام میکرد.٣۴
بیتردید، مهمترین عامل واکنش متفاوت جامعهی بهائی و مسلمان به این مدرسه این بود که بهائیان، مطابق تعالیم دینی خود و بیاعتنا به منافع مادی احتمالی تحصیل دختران، ارزش بیشتری برای آموزشوپرورش دختران قائل بودند. در اوایل قرن بیستم، تحصیل دختران تاثیر اندکی بر بهرهوری اقتصادی آنان داشت. دخترانی که تحصیلات رسمی داشتند عمدتاً میتوانستند در نظام آموزشی در حال توسعه شغلی پیدا کنند ولی این فرصتهای شغلی در بیرون از شهرهای بزرگ بهشدت محدود بود. انگیزهی بهائیان از آموزشوپرورش دختران پیروی از تعالیم رهبران دینی خود بود اما مسلمانان چنین انگیزهای نداشتند.
تفاوت بین ارزشهای جنسیتی رایج در میان بهائیان و مسلمانان، و اختلاف نظر آنان دربارهی آزادی عمل دختران در محیطهای عمومی بر میزان تحصیل دختران در این دو جامعه تأثیر میگذاشت. پایبندی معلمین بهائی به هنجارهای محلی در انظار عمومی این واقعیت را تغییر نمیدهد که این دو جامعه در مورد حقوق زنان به ارزشهای بسیار متفاوتی باور داشتند. آشنایی اجتنابناپذیر دختران مسلمان با ارزشهای جنسیتی بهائی در این مدرسه، مسلمانان محافظهکار را به چالش میکشید. علاوه بر این، اجازه یافتن دخترانِ جوان مسلمان برای تحصیل به معنای نقض هنجارهای جنسیتی رایج بود.
همچنین، نقش مدیر سعادت بنات و خواهرش به عنوان الگوی دختران و زنان در جامعهی بهائی یکی از دیگر عوامل مؤثر در تحصیل دختران بهائی بود. در دو ماه نخست فعّالیّت سعادت بنات که جامعهی بهائی با خواهران صادقی آشنا شد، تعداد دختران بهائیای که در این مدرسه ثبت نام کردند از رقم پیشبینی شدهی توسط شورای بهائیان نجفآباد فراتر رفت.٣۵ ثابته صادقی زنی تحصیلکرده، از نظر مالی مستقل، و صاحب کار و شغل بود. او از اکثر مردان بهائی نجفآباد تحصیلکردهتر بود و از بیشترِ بهائیان آن شهر شناخت بهتری از دین بهائی داشت. چون نهادهای بهائی مقدمات حضور ثابته صادقی در نجفآباد را فراهم کرده بودند، میتوان نتیجه گرفت که این نهادها فاصلهگرفتن او از نقش سنتی زنان را به طور ضمنی تأیید میکردند. در محیطی که زنان نقش چندانی بیرون از خانواده در جامعه نداشتند، نمونهی خواهران صادقی از جهانی بازتر خبر میداد. اندکی پس از ورود خواهران صادقی به نجفآباد، شورای بهائیان شهر از آنها خواست که ادارهی کلاسهای درسِ اخلاقِ دختران بهائی را هم بر عهده گیرند.٣۶ در نتیجه، تعداد دختران حاضر در این کلاسها افزایش یافت.٣٧ این دو خواهر در فعّالیّتهای زنان بهائی نیز مشارکت میکردند. تعامل زیاد با دختران و زنان بهائی آن دو خواهر را به الگویی بدل کرد که به حفظ علاقهی اهالی به تحصیلِ دختران، و افزایش انگیزه و موفقیت شاگردان انجامید. ثابته صادقی برای برخی از دختران و زنان مسلمان هم شخصیت جالبی به شمار میرفت اما این امر با نقش و نفوذ او در جامعهی بهائی قابل مقایسه نیست.
تلاش و سرمایهای که جامعهی بهائی صرف تأسیس سعادت بنات کرد، سبب شد که بهائیان نسبت به آن مدرسه احساس مالکیت کنند و در نتیجه تشویق شوند که دختران خود را به آن مدرسه بفرستند. در سال ۱۹۳۱ ساختمان جدیدی برای این مدرسه بنا شد که به نظر بعضی، در مقایسه با دیگر ساختمانهای آن منطقه بینظیر و شاخص بود.٣٨ بعضی از اثاث و تجهیزات این بنا را خود دانشآموزان تهیه کردند.٣٩ اینها جلوههای آشکاری از این احساس مالکیت در میان بهائیان است. جامعهی مسلمان در این مدرسه و تأسیس آن سرمایهگذاری نکرده بود.
ویژگیهای ممتاز این مدرسه به آن امکان میداد تا بر دیدگاه مسلمانان آزاداندیشتر شهر نسبت به تحصیل دختران تاثیر گذارد. موفقیتهای تحصیلی دانشآموزان سعادت بنات بسیار بیشتر از دانشآموزان مدرسهی پسرانهی دولتی شهر بود. تنها دو سال پس از افتتاح، سعادت بنات توانست برنامهی آموزشی دوران ابتدایی را به طور کامل ارائه کند و در پایان آن سالِ تحصیلی (۱۹۳۱) برای اوّلین بار، شش نفر از دانشآموزان این مدرسه در امتحانات نهایی کلاس ششم ابتدایی در اصفهان شرکت کردند و به غیر از یک نفر، همگی قبول شدند. شش نفر از دانشآموزان مدرسهی پسرانهی دولتی هم در این امتحانات شرکت کردند اما تنها یک نفر از آنها قبول شد.۴٠ موفقیتی که شاگردان سعادت بنات طی سه سال کسب کردند، بسیاری از پسران در مدتی طولانیتر به دست نیاورده بودند. در سال ۱۹۳۳ نیز هر هشت دانشآموز کلاس ششم سعادت بنات در امتحانات نهایی قبول شدند، در حالی که پنج نفر از شش دانشآموز کلاس ششم مدرسهی پسرانهی دولتی در امتحانات نهایی شرکت کردند و فقط سه نفر از آنها قبول شدند. وابستگی مدرسهی دخترانه به جامعهی بهائی، تفاوت آشکار در موفقیتهای تحصیلی دانشآموزان این دو مدرسه را بیش از پیش جالب توجّه و تأملبرانگیز میکرد.
هیئت پیشرفت زنان نجف آباد
سعادت بنات یک بار در دوران کوتاه حیات خود جشنی برگزار کرد که توجّه عموم را جلب کرد و انگیزهی دانشآموزان را افزایش داد. در ۲۲ سپتامبر ۱۹۳۳، به مناسبت پنجمین سالگرد افتتاح مدرسه و پیرو دریافت مدارک فارغالتحصیلان سالهای تحصیلی پیشین از وزارت معارف، جشنی با حضور ۱۰۰۰ زن بهائی و غیربهائی، از جمله برخی از زنان نامدار اصفهان، برگزار شد. در این مراسم، دو گروه نخست فارغالتحصیلان این مدرسه، در مجموع ده نفر، مدارک خود را دریافت کردند و از طرف هیئت مدارس بهائی جوایزی به همهی دانشآموزان داده شد. غیر از سخنرانی آغازین که یکی از معلمین ایراد کرد، این برنامه شامل سرود، سه سخنرانی، گفتگو، و دو نمایش بود که همهی آنها را دانشآموزان اجرا کردند. یکی از روزنامههای معتبر اصفهان یک و نیم ستون را به گزارش این رویداد اختصاص داد.۴١ نویسندهی این مطلب، نظم و نظافت دانشآموزان، که همگی لباسهای یکشکلِ مدرسه را بر تن داشتند، صحنهآرایی، استقبال پرشور حاضرین، و پشتکار کارکنان مدرسه را که به موفقیت دانشآموزان در امتحانات سراسری در اصفهان انجامیده بود، ستود.۴٢
این جشن در عمل نشان داد که تحصیل دختران چگونه میتواند زندگی آنها را دیگرگون سازد. نجفآباد از نظر توسعهی اجتماعی و اقتصادی از اصفهان بسیار عقبتر بود. کسب چنان موفقیتهایی در مدرسهای در نجف آباد که حتی در شهر بزرگی مثل اصفهان هم نادر بود، به شدت بر عامهی مردم تأثیر گذاشت. ثابته صادقی در زندگینامهی خود میگوید این جشن باعث شد که دانشآموزان درسهایشان را با شور و شوق بیشتری فرا گیرند.۴٣
کارکنان سعادت بنات برای تربیت دانشآموزان اهمیت خاصی قائل بودند. در آغاز هر روز تحصیلی یکی از دعاهای بهائی را میخواندند و روزی دو بار دربارهی مسائل اخلاقی با دانشآموزان صحبت میکردند. تا سال ۱۹۲۹ اجرای منظم نمایشهایی با مضامین اخلاقی رایج شده بود، نمایشهایی که به دانشآموزان خلقوخو و رفتار خوب را میآموخت. بنا به گزارشها، هم خود دانشآموزان و هم والدین آنها، خواه بهائی یا مسلمان، به این فعّالیّتها بها میدادند و بهویژه بحث دربارهی نظافت تأثیر خوبی بر دانشآموزان داشت. ۴۴
در میان دانشآموزان مسلمانِ سعادت بنات، دخترانی از طبقات اجتماعی پایین هم حضور داشتند. در سال تحصیلی ۱۹۳۴-۱۹۳۳، چهار نفر از 19 دانشآموز مسلمان این مدرسه رایگان ثبتنام کرده بودند،۴۵ و این امر نشان میدهد که خانوادهی آنها قادر به پرداخت شهریهی ناچیز مدرسه نبودند. شاید از این جالبتر واکنش بسیار مثبت برخی از دانشآموزان مسلمان و خانوادههایشان پس از تجربهی تحصیل در این مدرسه باشد. از همان ابتدا، درآمد مدرسه که حاصل از شهریه بود، کفاف هزینههای مدرسه را نمیداد و کسری بودجه را هیئت مدارس بهائی با استفاده از صندوق محلی بهائی جبران میکرد.۴۶ برای کمک به صندوق، تصمیم به جذب فارغالتحصیلانی گرفتند که حاضر بودند یک سال داوطلبانه در مدرسه خدمت کنند. به این ترتیب، هر سال دو یا سه داوطلب مشتاقانه به مدرسه خدمت میکردند. شایان ذکر است که در بین داوطلبان، دختران مسلمان هم حضور داشتند. نیروی محرکهی این دختران آرمان خدمت بود، در حالی که والدین آنها هم با این کار موافق بودند زیرا متوجّه افزایش معلومات و تهذیب اخلاق دخترانشان شده بودند.۴٧ همانطور که بهائیان نسبت به این مدرسه احساس مالکیت میکردند این داوطلبان مسلمان و خانوادههایشان هم به این مدرسه احساس وابستگی داشتند.
بدون شک، دستاوردهای آموزشی سعادت بنات، تأثیر آن بر زندگی دانشآموزان و واکنش مشتاقانهی آنها آگاهیِ قشرهای آزاداندیشترِ جامعه از اهمیت آموزشوپرورش دختران را افزایش داد و افتتاح دومین مدرسهی دخترانه در نجفآباد را تسهیل کرد. همان طور که پیشتر گفتیم، طلوع دانش در سال ۱۹۳۴، یک سال پس از برگزاری جشن سعادت بنات، گشایش یافت. افزون بر این، سعادت بنات به واسطهی تعدادی از فارغالتحصیلانش که بعدها در مدارس نجفآباد استخدام شدند، به آموزشوپرورش دختران یاری رساند. از میان این افراد میتوان به اوّلین مدیر طلوع دانش و چند تن از معلمان این مدرسه اشاره کرد.۴٨ اگر اتهامات رایج علیه جامعهی بهائی را در نظر بگیریم، بیش از پیش به اهمیت این موفقیتها و نقشآفرینیها پی میبریم.
به دلیل حضور اکثر دختران بهائی در سعادت بنات، این مدرسه در جامعهی بهائی تأثیر بیشتری داشت. تجربهی تأسیس و ادارهی این مدرسه تأییدی بود بر تعهد جامعهی بهائی به آموزشوپرورش دختران. در دههی پس از تعطیلی مدارس بهائی (۱۹۳۵)، تعداد نسبتاً زیادی از دختران بهائی نجفآباد به دبستان رفتند.۴٩ افزون بر این، در سه سال نخستِ تأسیس اوّلین دبیرستان دخترانه در نجفآباد، یعنی مدرسهی ایراندخت (تأسیس ۱۹۴۵)، اکثر دانشآموزان بهائی بودند. بسیاری از آنها تحصیلات خود را ادامه دادند. بعضی معلم شدند و یکی از آنها پزشک عمومی شد، که به احتمال زیاد نخستین پزشک عمومی زن از میان اهالی نجفآباد بود.۵٠ از سال ۱۹۴۶ برای مدتی طولانی مدیر مدرسهی ایراندخت و یکی از معلمان آن بهائی بودند.۵١ حدود یک دهه پیش از آن، اعضای خانواده، خویشاوندان، یا دوستان بسیاری از این دانشآموزان جوان در مدرسهی سعادت بنات درس خوانده یا کار کرده بودند.
نتیجه
مطالعهی مدرسهی دخترانهی بهائیان نجفآباد، سعادت بنات، چالشهای تحصیل دختران در بخشهای وسیعی از ایران در اوایل قرن بیستم، و همچنین آمادگیِ بیشتر بهائیان ایرانی در مقایسه با مسلمانان برای حمایت از آموزشوپرورش دختران را نشان میدهد. بر خلاف اکثر دختران مسلمان، بیشتر دختران بهائی در سنین دبستان به مدرسهی سعادت بنات میرفتند. عامل اصلی این تفاوت مهم، نگرش مثبتتر بهائیان به آموزشوپرورش دختران بود که از آموزههای بهائی وهمچنین تأثیر مدیر و ناظم این مدرسه به عنوان الگوی دختران و زنان بهائی نشأت میگرفت. هرچند تعداد دانشآموزان مسلمانِ سعادت بنات زیاد نبود، اما این مدرسه در افزایش آگاهی اهالی نجفآباد از اهمیت آموزشوپرورش دختران نقش داشت و این امر به افتتاح دومین مدرسهی دخترانهی نجفآباد انجامید. بعدها شماری از فارغالتحصیلان سعادت بنات معلم و مدیر شدند و در مدارس نجفآباد خدمت کردند. تجربهی تأسیس و ادارهی سعادت بنات، در تحکیم تعهد بهائیان به آموزشوپرورش دختران مؤثر بود.
1 آنچه میخوانید برگردان مقالهی زیر است:
Siyamak Zabihi-Moghaddam (2012) ’Educating Girls in Early Twentieth-Century Iran: A Study of a Baha'i School’, Journal of Religious History, Volume 36, Issue 4, pp. 516–527.
سیامک ذبیحیمقدم استادیار مدعو در دپارتمان تاریخ دانشگاه وسترن واشینگتن است.
٢ بر اساس تخمین یکی از ناظران در اوایل دههی ۱۹۲۰، "از هر هزار زن ایرانی فقط سه نفر قادر به خواندن یا نوشتن بودند". نگاه کنید به
C. C. Rice, Persian Women and Their Ways (London: Seely, Service and Co., 1923), 102.
٣ J. Rostam-Kolayi, “Origins of Iran’s Modern Girls’ Schools: From Private/National to Public/ State,” Journal of Middle East Women’s Studies 4, no. 3 (2008): 58–88.
۴ برای تاریخ مدارس دخترانهی بهائی و سهم آنها در آموزشوپرورش دختران در ایران، نگاه کنید به مقالهی در دست انتشارم
“Promoting the Advancement of Women: Baha’i Schools for Girls in Iran, 1909–35,” Iranian Studies (2013);
برای مدارس بهائی به طور عام، نگاه کنید به
S. Shahvar, The Forgotten Schools: The Baha’is and Modern Education in Iran, 1899–1934 (London and New York: I. B. Tauris, 2009); M. Momen, “Baha’i Schools in Iran,” in The Baha’is of Iran: Socio-Historical Studies, edited by D. P. Brookshaw and S. B. Fazel (London and New York: Routledge, 2008), 94–121.
۵ M.Weber, From Max Weber: Essays in Sociology, translated, edited, and introduction by H. H. Gerth and C. Wright Mills (New York: Oxford University Press, 1946), 297.
۶ برای سرکوبهای سال ۱۹۰۳، نگاه کنید به
M. Momen, ed., The Babi and Baha’i Religions, 1844–1944: Some Contemporary Western Accounts (Oxford: George Ronald, 1981), 373–404.
هیچ مطالعهی تاریخی عمومیای دربارهی جامعه بهائی ایران به زبان انگلیسی وجود ندارد. مقالات کتاب فاضل و بروکشا، بهائیان ایران، به بعضی از وجوه تاریخ این جامعه میپردازد.
٧ E. Abrahamian, A History of Modern Iran (Cambridge: Cambridge University Press, 2008), 62, 66.
٨ برای مرور آزار و اذیت بهائیان ایران در دههی ۱۹۳۰، نگاه کنید به بخشهایی از
The Baha’i World, vols. 5-8 (New York; Wilmette: Baha’i Publishing Committee, 1936–1942).
٩ A. Ashraf, “Education vii. General Survey of Modern Education,” Encyclopaedia Iranica, vol. 8 (Costa Mesa, CA: Mazda Publishers, 1998), 191, table 2; S. ‘A. Al-e Dawud, “Education ix. Primary Schools,” Encyclopaedia Iranica, vol. 8, 201, table 1; A. Bı¯rašk, “Education x. Middle and Secondary Schools,” Encyclopaedia Iranica, vol. 8, 204, table 1.
10. برای آگاهی از دیدگاهها و نظرات دربارهی آموزشوپرورش دختران در ایرانِ قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، نگاه کنید به
A. Najmabadi, Women with Mustaches and Men without Beards: Gender and Sexuality Anxieties of Iranian Modernity (Berkeley, CA and Los Angeles: University of California Press, 2005), ch. 7; F. Kashani-Sabet, Conceiving Citizens: Women and the Politics of Motherhood in Iran (Oxford: Oxford University Press, 2011), ch. 6; C. M. Amin, The Making of the Modern Iranian Woman: Gender, State Policy, and Popular Culture, 1865-1946 (Gainesville, FL: University Press of Florida, 2002), ch. 6.
برای دیدگاههایی دربارهی جنسیت زنانه، نگاه کنید به
E. Friedl, “Parents and Children in a Village in Iran,” in Women and the Family in Iran, edited by A. Fathi (Leiden: E. J. Brill, 1985), 209.
هرچند تحقیق فریدل دربارهی این روستا در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ انجام شده، اما نظراتش دربارهی ایران اوایل قرن بیستم هم صادق است.
١١ برای تحقیقی دربارهی نجفآباد، نگاه کنید به ع. یزدانی نجفآبادی، دیباچهی دیار نون (اصفهان: گویا، ۱۳۸۳). برای تاریخ جامعهی بهائی در نجفآباد، نگاه کنید به ف. مدرس، تاریخ امر بهائی در نجف آباد، ویراستهی و. رأفتی (دارمشتات: عصرجدید، ۲۰۰۴). برای مرور تاریخی آموزشوپرورش مدرن در نجفآباد، نگاه کنید به م. اسماعیلی، آموزشوپرورش شهرستان نجف آباد در بستر تاریخ (اصفهان: غزل، ۱۳۸۵).
١٢ نامهی عبدالله مطلق به شوقی افندی، ۱۴ دی ۱۳۰۷، شمارهی GA002/085/00535، آرشیو مرکز جهانی بهائی، حیفا، اسرائیل.
١٣ این برآورد مبتنی بر ارقام مربوط به جمعیت نجفآباد در سالهای ۱۹۴۱ و ۱۹۵۶ است. جمعیت این شهرستان در سال ۱۹۴۱ را حدود ۲۵۰۰۰ نفر تخمین زدهاند (اسماعیلی، آموزشوپرورش، ۳۳۳). در هنگام نخستین سرشماری ملّی ایران در سال ۱۹۵۶ جمعیت نجفآباد ۳۰۴۲۲ نفر بود (یزدانی نجفآبادی، دیباچهی دیار نون، ۵۷).
١۴ نامهی عبدالله مطلق به شوقی افندی، ۱۴ دی ۱۳۰۷، شمارهی GA002/085/00535، آرشیو مرکز جهانی بهائی، حیفا، اسرائیل؛ ثابتهی صادقی، تاریخچهی مختصری از ایام مسافرت خود، صفحه ۱۲، شمارهی GMC000018، آرشیو مرکز جهانی بهائی.
١۵ نامهی ثابته و سنّیهی صادقی به شوقی افندی، ۱۴ مارس ۱۹۳۲، شمارهی GA002/089/00029، آرشیو مرکز جهانی بهائی؛ صادقی، تاریخچه، ۱۴-۱۳؛ الف. فیضی، چهار سال و نیم در نجفآباد، مندرج در به یاد دوست (ویلمت، ایلینوی: محفل ملی بهائیان ایالات متحدهی آمریکا، ۱۹۹۸): ۱۴۹.
١۶ نامهی ثابته و سنّیه صادقی به شوقی افندی، ۱۴ مارس ۱۹۳۲، شمارهی GA002/089/00029، آرشیو مرکز جهانی بهائی؛ صادقی، تاریخچه، ۱۲.
١٧ اسماعیلی، آموزشوپرورش، ۹۵، ۶۴، ۶۱.
١٨ اسماعیلی، آموزشوپرورش، ۶۷.
١٩ صادقی، تاریخچه، ۲.
٢٠ صادقی، تاریخچه، ۱۲؛ نامهی عبدالله مطلق به شوقی افندی، ۱۴ دی ۱۳۰۷، شمارهی GA002/085/00535، آرشیو مرکز جهانی بهائی، حیفا، اسرائیل.
٢١ صادقی، تاریخچه، ۹-۶؛ نقل قول از صفحهی ۸ است.
٢٢ اسماعیلی، آموزشوپرورش، ۲۷۳.
٢٣ نگاه کنید به نامهی ثابته و سنّیه صادقی به شوقی افندی، ۲۱ تیر ۱۳۰۸ [۱۲ ژوئن ۱۹۲۹]، شمارهی GA002/086/0308، آرشیو مرکز جهانی بهائی؛ صادقی، تاریخچه، ۱۲؛ نامهی ثابته و سنّیه صادقی به شوقی افندی، ۱۴ مارس ۱۹۳۲، شماره GA002/089/00029، آرشیو مرکز جهانی بهائی؛ نامهی ثابته و سنّیه صادقی به شوقی افندی، ۲۰ آذر ۱۳۱۲ [۱۱ دسامبر ۱۹۳۳]، شمارهی GA002/090/00444، آرشیو مرکز جهانی بهائی.
٢۴ در سال ۱۹۲۸ از ۱۷۵۰ بهائی ساکن نجفآباد، ۲۹۶ نفر بین هفت تا پانزده سال داشتند (نامهی عبدالله مطلق به شوقی افندی، ۱۴ دی ۱۳۰۷، شمارهی GA002/085/00535)، آرشیو مرکز جهانی بهائی.
٢۵ سعادت بنات در نخستین سال فعّالیت خود در مقطعی ۱۵۰ دانشآموز داشت (نامهی ثابته و سنّیه صادقی به شوقی افندی، ۲۱ تیر ۱۳۰۸ [۱۲ ژوئن ۱۹۲۹]، شمارهی GA002/086/00308، آرشیو مرکز جهانی بهائی)؛ صادقی، تاریخچه، ۱۲.
٢۶ صادقی، تاریخچه، ۹.
٢٧ اسماعیلی، آموزشوپرورش، ۲۷۳. سعادت بنات در هنگام تعطیلی ۱۱۵ دانشآموز داشت (صادقی، تاریخچه، ۲۴).
٢٨ اسماعیلی، آموزشوپرورش، ۲۷۳. در آن زمان هیچ مدرسهی دخترانهی دیگری در نجف آباد نبود.
٢٩ ۳۳ دانشآموز دختر دبیرستان نجفآباد هم در این رقم آمده است. نگاه کنید به اسماعیلی، آموزشوپرورش، ۲۷۹، ۲۷۴.
٣٠ اسماعیلی، آموزشوپرورش، ۲۷۳. مدرسهی پسرانهی دولتی و مدرسهی پسرانهی بهائی هر یک، به ترتیب، ۱۲۳ و ۸۴ دانشآموز داشت.
٣١ نامهی عبدالله مطلق به شوقی افندی، ۱۴ دی ۱۳۰۷ [۴ ژانویه ۱۹۲۹]، شمارهی GA002/085/00535، آرشیو مرکز جهانی بهائی.
٣٢ در بهار ۱۹۶۵، ۳۲۱۸ پسر و ۱۸۹۰ دختر در مدارس نجفآباد درس میخواندند (اسماعیلی، آموزشوپرورش، ۲۷۴).
٣٣ مصاحبهی تلفنی سیامک ذبیحیمقدم با همایون یزدانی (نام خانوادگیِ پدری، طیّبی) ساکن شهر ساسکاتون در ایالت ساسکاچوان، ۲۳ مه ۲۰۱۱. یزدانی فارغالتحصیل سعادت بنات است. خانوادهی او در محلهای غیر از محلهی بهائینشین نجفآباد زندگی میکردند.
٣۴ صادقی، تاریخچه، ۱۵؛ نامهی ثابته و سنّیهی صادقی به شوقی افندی، ۲۰ آذر ۱۳۱۲ [۱۱ دسامبر ۱۹۳۳]، شمارهی GA002/090/00444، آرشیو مرکز جهانی بهائی.
٣۵ نگاه کنید به نامهی عبدالله مطلق به شوقی افندی، ۱۴ دی ۱۳۰۷ [۴ ژانویه ۱۹۲۹]، شمارهی GA002/085/00535، آرشیو مرکز جهانی بهائی. در روز افتتاح سعادت بنات فقط 24 دختر بهائی در این مدرسه ثبت نام کردند امّا دو ماه بعد تعداد دانشآموزان به ۱۰۵ نفر رسید. هر چند این رقم دانشآموزان مسلمان را هم دربرمیگیرد، اما اکثر دانشآموزان بهائی بودند. نگاه کنید به نامهی ثابته و سنّیه صادقی به شوقی افندی، ۲۱ تیر ۱۳۰۸ [۱۲ ژوئن ۱۹۲۹]، شمارهی GA002/086/00308، آرشیو مرکز جهانی بهائی؛ صادقی، تاریخچه، ۱۲؛ اخبار امری، سال ۷، شمارهی ۳۹ (اکتبر ۱۹۲۸): ۵.
٣۶ صادقی، تاریخچه، ۱۷. این کلاسها برای کودکان، نوجوانان، و جوانان بهائی در بعضی از جوامع بهائی سراسر کشور تشکیل میشد.
٣٧ نگاه کنید به نامهی عبدالله مطلق به شوقی افندی، ۱۴ دی ۱۳۰۷ [۴ ژانویه ۱۹۲۹]، شمارهی GA002/085/00535، آرشیو مرکز جهانی بهائی؛ صادقی، تاریخچه، ۱۷.
٣٨ نامهی عبدالله مطلق به شوقی افندی، ۱۱ فروردین ۱۳۱۱[۳۱ مارس ۱۹۳۲]، شمارهی GA002/089/00040، آرشیو مرکز جهانی بهائی.
٣٩ نامهی ثابته و سنّیهی صادقی به شوقی افندی، ۱۴ مارس ۱۹۳۲، شمارهی GA002/089/00029، آرشیو مرکز جهانی بهائی.
۴٠ نگاه کنید به سالنامهی آماری وزارت معارف ایران برای سال تحصیلی ۱۹۳۳-۱۹۳۲: وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه، سالنامهی ۱۳۱۲-۱۳۱۱ (تهران: روشنائی، حوالی ۱۹۳۵)، بخش دوم، ۵۰-۴۹.
۴١ "جشن در مدرسهی بنات، نجف آباد"، عرفان، سال ۱۰، شمارهی ۹۱۱ (۲۶ سپتامبر ۱۹۳۳): ۲؛ نامهی ثابته و سنّیه صادقی به شوقی افندی، ۲۰ آذر ۱۳۱۲ [۱۱ دسامبر ۱۹۳۳]، شمارهی GA002/090/00444، آرشیو مرکز جهانی بهائی؛ صادقی، تاریخچه، ۲۲-۲۱؛ نامهی عبدالله مطلق به شوقی افندی، ۲۱ آبان ۱۳۱۲ [۱۲ نوامبر ۱۹۳۳]، شمارهی GA002/090/00380، آرشیو مرکز جهانی بهائی.
۴٢ "جشن در مدرسهی بنات، نجف آباد"، عرفان، سال ۱۰، شمارهی ۹۱۱ (۲۶ سپتامبر ۱۹۳۳): ۲.
۴٣ صادقی، تاریخچه، ۲۲.
۴۴ نامهی ثابته و سنّیه صادقی به شوقی افندی، ۲۱ تیر ۱۳۰۸ [۱۲ ژوئن ۱۹۲۹]، شمارهی GA002/086/00308، آرشیو مرکز جهانی بهائی؛ صادقی، تاریخچه،۱۳. در آن زمان، تراخم و کچلی در نجف آباد شایع بود (فیضی، "چهار سال و نیم در نجف آباد"، ۱۲۹).
۴۵ نامهی ثابته و سنّیه صادقی به شوقی افندی، ۲۰ آذر ۱۳۱۲ [۱۱ دسامبر ۱۹۳۳]، شمارهی GA002/090/00444، آرشیو مرکز جهانی بهائی.
۴۶ صادقی، تاریخچه، ۱۵.
۴٧ صادقی، تاریخچه، ۱۶-۱۵.
۴٨ مصاحبهی تلفنی سیامک ذبیحیمقدم با همایون یزدانی (نام خانوادگیِ پدری، طیّبی) ساکن شهر ساسکاتون در ایالت ساسکاچوان، ۲۴ و ۲۳ مه ۲۰۱۱. برای نامهای نخستین مدیر و معلمان طلوع دانش، نگاه کنید به اسماعیلی، آموزشوپرورش، ۱۰۰، ۶۷.
۴٩ مصاحبهی اسکایپی سیامک ذبیحیمقدم با پروین مقرّبین (نام خانوادگیِ پدری، شهیدی) ساکن شهر سیاتل در ایالت واشنگتن، ۵ مارس ۲۰۱۲؛ مصاحبهی تلفنی سیامک ذبیحیمقدم با روحا توانگر (نام خانوادگی پدری، برومند) ساکن شهر چِستِر بروک در ایالت پنسیلوانیا، ۶ مارس ۲۰۱۲. مقربین و توانگر در دههی پس از تعطیلی مدارس بهائی در نجف آباد به دبستان رفتند.
۵٠ مصاحبههای تلفنی سیامک ذبیحیمقدم با روحا توانگر (نام خانوادگیِ پدری، برومند) ساکن شهر چِستِر بروک در ایالت پنسیلوانیا، ۱۶ مه و ۱۱ ژوئن ۲۰۱۱، و ۶ مارس ۲۰۱۲؛ مصاحبههای تلفنی سیامک ذبیحیمقدم با بتول صالحی ساکن شهر میامی در ایالت فلوریدا، ۴ و ۵ ژوئن ۲۰۱۱؛ نامهی صالحی به سیامک ذبیحیمقدم، ۳۰ ژوئن ۲۰۱۱؛ مصاحبهی تلفنی سیامک ذبیحیمقدم با توران روحانی ساکن ساراتوگا در ایالت کالیفرنیا، ۲ ژوئن ۲۰۱۱؛ مصاحبهی اسکایپی سیامک ذبیحیمقدم با پروین مقرّبین (نام خانوادگیِ پدری، شهیدی) ساکن شهر سیاتل در ایالت واشنگتن، ۵ مارس ۲۰۱۲. توانگر، صالحی، و مقربین عضو گروهی از دانشآموزان بهائی بودند که از سال ۱۹۴۵ به دبیرستان ایراندخت رفتند و بعدها معلم شدند. روحانی در ۱۹۴۶ در ایراندخت ثبت نام کرد و بعدها پزشک عمومی شد. از بین ورودیهای ۱۹۴۵، نه نفر، یعنی هشت بهائی و یک مسلمان، تحصیلات خود را به پایان رساندند و در ۱۹۴۸ فارغالتحصیل شدند. تا چند سال، فقط سه پایهی تحصیلی از مقطع دبیرستان در ایراندخت وجود داشت. دانشآموزانی که مایل به ادامهی تحصیل بودند اغلب به اصفهان میرفتند. در نجفآباد دبستانی هم به نام ایراندخت وجود داشت.
۵١ نام این مدیر عزت طبیبی بود. او پیش از آن مدیر اوّلین مدرسهی مختلط نجفآباد، مدرسهی پروین (تأسیس ۱۹۳۷) بود. بعدها پروین مدرسهی دخترانه شد (اسماعیلی، آموزشوپرورش، ۲۹۲، ۷۹، ۶۸؛ مصاحبه تلفنی سیامک ذبیحیمقدم با روحا توانگر (نام خانوادگیِ پدری، برومند) ساکن شهر چِستِر بروک در ایالت پنسیلوانیا، 1 مه ۲۰۱۱).